تو مثل پيچک رو ديواري
من مثل يه گلدون خالي و عاشق
که تو را با پيچ وتاب ساقه و ريشه و برگت
دوست ميدارم
من ترا بدون هيچ بهانه اي براي دل
و بدون حس خيس و سرد وصل
و به وسعت تمام گريه هاي جوهر قلم
لاي انگشتاي داغ و خسته ام
دوستت ميدارم
من ترا مثل حرير پاکي سفيد برف
رو تن داغ چمن توي زمستان
و باندازه شيريني يک گريه تلخ
و ترا مثل گلاي زرد و سرخ پيرهنم
روي تنم حس ميکنم
تو همون حرف قشنگي که هنوز تو هيچ کتابي ننوشته
و هنوز کسي نگفته
مثل اون گياه سخت و پر غروري
که رو ديوارهاي يک کوچه تنگ
ريشه در ريشه هزار ساله دويدي
و ترا من
به لذت تنگي آغوش همان کوچه
دوستت ميدارم
کاشگي ديوارهاي اون کوچه بمونن سر پا
تا تو شايد يه روزي صدام کني
بگي خسته ام از اين ديوارها
آي ي ي ي عا شق
گلدون خا ليتو بردار و بيا