من طالب ملتی خموشم
از دست نفس کشان بجوشم
در کسوت عالمان دینم
بهتر زخودم کسی نبینم
اله و علی، حدیث و قران
ابزار منند و جمع یاران
با دوز و کلک، ریا و تزویر
من خلق خدا کشم بزنجیر
گیرم به شکنجه اعترافی
تا جلوه کنم صادق و صافی
فرمانبر من وزیر و سردار
هر حق طلبی کشم سر دار
من روی زمین جای خدایم
محمود می زنه بوسه به پایم
هر کس نکنه به حرف من گوش
من می کُشم و خاک می کنم روش
گر ظالم و جابرم بدانند
فتواست که حکم من بخوانند
گر حرمت دین بدادم از دست
باکم نبود، که قدرتم هست
وقتی تو میای به بارگاهم
یک بوسه بزن به جای پایم
مشعوف می شم ز چاپلوسی
ملت تو عزاس من تو عروسی
حالا تو بگو که من کی هستم
من دوزخی یا بهشتی هستم؟