توبه ها را بشکنید
توبه ها را بشکنید…
میخانه ها را وا کنید ای باده خواران
پیمانه را احیا کنید ای مُل گساران
باده در ساغر کنید ، توبه ای دیگر کنید
خرقه از بر در کنید ، توبه ها را بشکنید …
توبه ها را بشکنید آمد بهاران
یادی از آیین بسطانی کنید ، مست پنهانی کنید
تا سحر پیمانه گردانی کنید ، مست پنهانی کنید
تا سحر معشوقه بازی های عرفانی کنید ، مست پنهانی کنید …
مست پنهانی کنید … مست پنهانی کنید
همچون خماران ، توبه ها را بشکنید ، آمد بهاران …
عاشقان غوقا کنید ، در دل شیدا کنید
یک نفس گر می توان ساغر زدن ، پس چرا اندیشه فردا کنید …
غصه از سر وا کنیم ، پیمانه را احیا کنید …
ای بی قراران …
ما را که به جز توبه شکستن هنری نیست
ما را که به جز توبه شکستن هنری نیست
با زاهد بی مایه نشستن ثمری نیست
برخیز جز این چاره نداری که در این حال
جز جام می و مطرب و ساقی خبری نیست …
ما خانه بدوشیم ، ما باده فروشیم
جز باده ننوشیم ننوشیم ننوشیم
ما حلقه به دوش حلقه به دوش حلقه به دوشیم
در کلبه ما ، سفره ارباب و فقیرانه جدا نیست
در حلقه ما ، جنگ و نزائی به سر شاه و گدا نیست
ما مطرب عشقیم …
در کعبه ما جنگ رسیدن به خدا نیست …
ای زاهد دیوانه ، وا کن در میخانه
مِی زن دو سه پیمانه که ما خورده می و رفته ز هوشیم
باده بده ، باده بده ، باده بده ، باده بنوشیم …