این جریان از بلاگهای شازده اسداله میرزا تو کلّهام افتاد. ممنونم شازده.
سالها بود که فحش نخورده بودم. یعنی واقعیتش اینه که فکر میکنم سکوت مطلق در بعضی موارد از هر فحشی دردناک تر و موثر تره.
چند روز پیش یک آقای خوشگل ۸۰ ساله نزدیک بود بزنه بهم، موقع رانندگی پای سل فنش بود، محکم بوق زدم، بهم یک انگشت داد. شیشه ماشینش را کشید پایین و بهم داد زد: بیچ! من که تو شوک بودم، تنها جمله ای که به مغزم رسید این بود: آر یو سریوس؟!
درست روز قبلش با یک کوپل خیلی ناراحت و بد اخلاق ایرانی کار میکردم (قرار بود مثلا اخلاقشونو درست کنم)، موقع ترک دفترم شوهره به زنش گفت، این جنده خانم قده خر سرش نمیشه، نمیدونه من چقدر از تو متنفرم… من که پشتشون راه میرفتم با آرامش پرفسینلم توضیح دادم: من همینجام، فهمیدم چی گفتین، هفتهٔ دیگه انشالله با همین حرف شما جلسمونو شروع میکنم. بد جور به من نگاه کرد و خداحافظی کردن. خانومش گفت ببخشید ماندا جون،…
با خودم فکر کردم (۱۰ دقیقه تا مریضهای بعدی وقت داشتم)، چرا گفت جنده؟؟ میتونست بگه نفهم، الاغ، ولی جنده از کجا اومد تو ذهنش؟!
یادم افتاد که در ایران جنده جزو فحشهای ناموسی بود. بعدا یک سری فحشهای ناموسی دیگه با هم ریخت تو کله ام. مثل خار کس ده. که اصلا به نظر من فحش محسوب نمیشه، چون شامل حال هر خواهر مزدوجی میتونه بشه. ولی، جندگی یک شغل است، فحش نیست. در ادامهٔ این افکار به ذهنم رسید که بعضی مردهای ایرانی وقتی قافلشون تنگ میاد، فورا یکهو میرن سراغ بد دهنی به مقام شغلی و اجتمایه زنی که عصبیشون کرده.
در حالی که خانمها معمولا، وقتی با آدم های بی انصاف یا نفهمی طرف میشن، فکر نمیکنن یارو جنده است مثلا. من به شخصه فکر میکنم طرف بی تربیت یا نادان است، ذهنا قاطی است، هر چی…
اون شب با خودم فکر میکردم، سالها بود که فحش فارسی نخورده بودم.
دقیقا یادم افتاد که از سفر آخرم به تهران، ۱۲ ساله پیش، که راننده تاکسی داد زد: آبجی، خار مادرتو! که البته حقم بود چون داشتم خیابون یک طرفه را در کمال پر رویی میرفتم که زود تر به مقصد برسم. یادمه اون روز هر چی خالهام ناراحت شده بود، من ککم هم نگزید. (چرا، از خلاف خودم خیلی کم شرمنده شدم. ولی زودی یادم رفت) چون کلاس نقاشیم تو خیابان ویلا سابق بد جایی بود. ضمنا بهتون بگم برام سوال مطرح شد که چرا خار مادرمو، چرا خودمو نه؟! خاله توضیح داد: منظورش این بود که از خودت خوشش نیومد (قابل نبودم)، راستش ترجیح میدادم به خودم فحش بده نه به خواهر یا مادرم، بخصوص مادرم که اصلا تقصیری نداشت. حالا خواهرمو بگی یک چیزی چون یادم داده بود چه جوری برم تو خیابون یک طرفه.
اون شب که از سر کار بر گشتم خونه، داشتم با خودم فکر میکردم: چه فحشی میتونه منو اذیت کنه؟ (بغیر از سکوت های مطلق های بعضی آدمها در بعضی موارد، البته)
بعد آمدم در iranian.com او دیدم شازده داره از ته دلش فحش میده، به هر چی مسلمان های دو آتیشه یا اسرائیلی یا اون سرگرد او همفکرهاش. دیدم بابا راست میگه! واقعا بدون فحش نمیشه با بعضی آدمه روبرو شد.
در عرض ۳۱ ساله گذشته، به ما مزخرفات چپونده شد، زندگانیه مارو ویران کردن، گر و گر میکشن، تجاوز میکنن، زندانی میکنن، از مردم میدزدن، حالا چی باید کرد؟ تنها کاری که از آدمهای فهمیدهای مثل شازده بر میاد اینکه بهشون فحش بعده. ولی شازده چرا به انگلیسی آخه؟ و اگر بغیر از حکومت متجاوز، خیانتکار، دروغگو، پست و ظالم، فحش دیگری در ذهنت هست تورو به جان عزیزت رو کن. من یکی دلم آرام میگیره.
ولی اگر با یکی یکی آدمهای نفهم (الاغ) طرف میشی، فکر میکنم با حلاجی موضع خودتون، شما که اینقدر عالی مینویسی، شاید بهتر بشه بحث کرد. نه؟ اگر هم تو کلشون نرفت بابا جان، ولشون ده به امون خدا (همون خدائی که جمهورییه اسلامی بهش اعتقاد داره و به اسمش میکشن و میچاپن ها) … شازده جان هر چی شما بگی خار مادرشونو، فایده نداره. تازه جی جی دیلیتتون هم میکنه.
موضوع اصلیم در این بلاگ فحش دادن بود، نمیدونم چرا رفتم به فکر شازده…. آها یادم افتاد… منظورم این بود که بگم، هیچ فحشی منو دیگه ناراحت نمیکنه. بعد از این همه سال که بهم به عنوان یک زن ایرانی توهین شده. در هر لحظه با حجاب اجباری، حق کشیهای مطلق، دیگه بی حسّ شدم.
فقط الان آرامش ذهن لازم داریم، هممون، که ببینیم از اینجا به بعد چی از دستمون بر میاد؟
ضمنا دوستم که داره میره ایران پرسید ماندا سوغاتی چی میخوایی؟ گفتم فحشهای جدید برام جمع کن و بیار… خدا کنه دیگه زرشک و زعفرون نیاره که فریزرم جا نداره.