یکی از بلاگرها به بند خشتک اینجانب و چندی دیگر از مجرمین ایرانی گیر داده بود که بدون توجه به مسائل حقوق بشر و آزادی قلم، و حقوق جانگداز مردم فلسطین که سربازانشان همین الان دارن به خدمت مردم ایران میرساند و بسیار خوب ترتیب میدهند، باید ذکر خیر و قدر دانی کنیم نه اینکه ایراد بگیریم. اصلا کاری به اینکه یاسر، قهرمان ملی فلسطین، چطور کمک بیدریغ کرد که اسلام مبین ناب محمدی از راه خمینی به ایران برسد و بعد به صدام کمک کند که چند هزار ایرانی در راه اسلام قربانی کند، البته با نیت خیر، نداریم. باری، این فلسطین به قلبها که مثل اینکه ایرانی هم هستند، بدون درخواست کسی و با از جان گذشتگی خاصی پرچم فلسطین را به دست گرفته و در ایرانیان دات کم با دهل و زرنا رژه میروند به جز اینکه برای حقوق بشر اشکی بریزند و دفاع کنند کاری نکردند که کسی بخواهد ایراد بگیرد. این بجا نیست که فاشیستهای ایرانی اولویت توجه به آدمکشیها، تجاوزها، زندانی کردنها، جنایات رنگ و وارنگ، که مردم و کشور و آیندهٔ ایران را به خفّت کشیده و تمامیت قومی و ارزی ایران را به خطر انداخته مورد ارجحیت قرار داده و نژاد پرستی خود را اینگونه بیشرمانه به نمایش گذشته و آزادی بیان و تنوع مطلب را از آنان سلب کنیم. هیچ علّتی ندارد که ما هی تکرار کنیم، چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است؛ بقول خود مسلمانشان و حضرت علی شمشیر کششان.
خیلی هم که رابطه مان با اسلام و مزدوران آن در ایرانیان دات کام خوب است، تازه آنها خودشان را نیلوفر و باوفا و حروف مختلف الفبا و من نوکر خامنهای و من عاشق احمدی هستم هم شناسایی میکنند. اون نیلوفر جان که واقعا هی آاس رو میکند. تو این خر تو خری راجع به کاپیتالیسم و چگونه اسرائیل، ایران و آمریکا را به هم چنان نزدیک کرده که فقط لب گرفتنشان را باید منتظر بمانیم. تو بلاگ این حقیر شاکی یک نوحه خواند راجع اینکه چگونه حرفهایش بد گونه برداشت شده که اشکهایم تا همین یک ساعت پیش خشک نشده بود.
آن یکی بلاگ اخبار فلسطین را باز کرده و بعدیش تعداد بلاگهای ایرانی در ایرانیان دات کام را میشمرد؛ آنهم تحت عنوان اینکه، آیا این قصّهٔ قایقها صحبت را از ایران منحرف کرده یا نه. به قول خودشان لا اله الا الله. هر چی ما هیچ چیز نمیگوییم، اینها نمیگزاراند ما هیچ چیز نگوییم. هر گوزی را هم به ابتکار و موذیگری خاص خودشان به شقیقه مربوط میکنند. اون یکی حروف الفبا که کس شعرها و مغلطههای خود و دوستان و اربابانش باورش شده و هنوز بلاگ را را آغاز نکرده زمین و زمان را دری وری گفته و نفس کش میطلبد. هر کامنتی هم با خمیاز و خنده و لال و غیره شروع میکند. فوری هم هم حرفی رو بر عکس و یه واری بلاگ میکند. آنقدر حلوا حلوا کرده که امر بهش مشتبه شده. اینها همگی باورشان شده که علی آباد هم مترو پلیس عظیمی است. واقعا که سنگ پای قزوین را هم به خجالت آوردید شما دوست داران اسلام و جمهوری جنایت. امیدوارم روزی برسد به زود که خود شما و ایل و تبارتان گرفتار به گیر دادن خیانت اسلامی بیفتید، مثل نوکران سابق این رژیم که اکنون یا اعدام شدند یا در زندان جکوزی میگیرند، تا ببینیم آن موقع چقدر خوب چه چه میزنید؛ هر چه هم صبر میکنید خبری از فلسطین و حزبالله و حماس نیست که حقوق بشر شما را زار بزند و سینه برایتان چاک کند یا اینجا یا در عرب و فلسطین دات کام.
عمت نجیب بود و …نمیداد….بزور…. گریه کنین مسلمونا، گریه کنین ثوابه
و السّلام و برکاتو