اللّهم عَجّل لِوَلیکَ ………….

دیروز حدود ساعت ٢ بعدازظهر دیدم تلفن دستیم زنگ زد، رفتم تلفن رو جواب بدم دیدم روی صفحهء جلوئیش دو تا شماره تلفن افتاده!!

میدونین من از این «چُسی فون» های جدید دارم که همه کار میکنه غیر از آب حوض کشی و خوندن دعای زیارت اهل قبور.

بگذریم……..

دیدن دو تا شماره تلفن همزمان چیز فوق العاده عجیبیه! با کنجکاوی عجیبی تلفن رو باز کردم و دیدم هنوز داره زنگ میزنه!!

********

رینگ رینگ………………رینگ رینگ………..رینگ……….

_ بوئنو

_هولله…….. برادر چاوز……هولله

_ هو ایز دیس؟

_ هولله برادر چاوز……….الو……..الو………هوگو جان منم، احمدی

_ احمدی؟ اینوقت شب؟

_ آره برادر هوگو….برادر چاوز….منم،…….. برادر احمدی…..از امّ القراء زنگ میزنم

_ ما برادر نداریم…………….. ما فقط منافع داریم!

میدونم……..میدونم………یاد آوری نمیخواد…( تو روح پدرت مرتیکهء چلقوز!)

_ حالا چیکار داری اینوقت شب؟ تو سازمان ملل پشتیبانی میخواین؟

_ نه برادر چاوز، اونو جمهوری های معظّم بنین و بورکینافاسو و توگو و……..انجام میدن

_ پس چی؟

_ بسم الله الّرحمن الرّحیم………….. اللّهم عَجّل لِوَلیکَ ………….

_تَق……… تَق…….باز این تلفن وامونده خراب شد و داره زر  زر میکنه……اَلو؟…اَلو؟………..

_ من اینجام برادر چاوز (داد نزن مرتیکهء مادر………..) منم احمدی، از امّ القراء

_ پس چرا عربی بلغور میکنی؟ من فکر کردم با بشار اسد کار داری

_ نه با خودتون کار دارم……….بسم الله الرّحمن الر…………….اللّهم عجّل لِوَ لیکَ………….. 

_ صبر کن یه دقه احمدی………..بابا من عربی بیلمیرم….(این مرتیکه چرا انقد کُسخُله بابا؟…………. اَه ه………….)

_ آخه من عادتمه، همیشه با اینا شروع میکنم (هر کی هم نمیفهمه کون لقّش، من رسالت امام زمانی دارم)

_ حالا چی میخوای نصف شبی؟ نمیتونستی تا صبح صبر کنی؟

_ نه هوگو جان  نه………. میدونی؟……… نمیدونم چه جوری بگم………..زنگ زدم ببینم میتونی یه چند تا خس و خاشاک به ما قرض بدی؟ پای آبروی امّ القراء در میونه!

_ خس و خاشاک دیگه چیه؟

_ میدونی……….از همونا که تو ونزوئلا میخوان سر به تن خودت و رژیمت نباشه!

_ آهان فهمیدم……واسه چی میخواین؟

_ میدونی……….چند تا از این بروبچّه های خودی تو کهریزک یه خورده زیاده روی کردن ( آی تو روح اون پدر و مادرشون سگ………) و چه جوری بگم……دو سه نفر رو همچی یه خورده بفهمی نفهمی……… کشتن!

_خُب…….خُب…………….

_ آره……حالا ما قراره واسه سرگرمی  بقیهء مردم اونارو اعدام کنیم و بگیم یعنی که یعنی…………یعنی فرشتهء عدالت ما هم کوره! خودت که میدونی! حالا چند تا خس و خاشاک ونزوئلائی قرض میخوایم که مهر ورزی شون کنیم!

_ خُب به ما چه؟ اعدامشون کنین!

_  آخه همینجوری تخمی تخمی هم که نیست! میدونی…..خونواده هاشون ممکنه دهن واز کنن (خوار مادر ک……….ها) و یه چیزائی بگن که به مصالح امّ القراء نیست……..میدونی؟ پتهء بعضی ها…………

_ فهمیدم………. فهمیدم ……….خُب چرا از خس و خاشاک های خودتون…………….

_ (ای بابا…….این مرتیکه چقد خره…………….) چاوز جان  اونا چندین و چند میلیون نفرن!  یه هو دیدی یکیشون قوم و خویش…………….

_ تو که گفتی چند نفر بیشتر نیستن که!

_ اون واسه مصرف داخلی بود! ( ببین نصفه شبی این مرتیکه چه خودشو به خریّت میزنه ها!)………..ببین اگه نمیدی بگو نمیدم! میرم از چِچِن های روسیه یا اویقور های چین میارم (شیطونه میگه………..)

_ اونهام که دیگه محل سگ نمیذارن! اگه میتونستی که به من زنگ………….. ولی من یه فکر دیگه کردم، اون دو تا اصلی هارو که قراره دار بزنین چکار میکنین؟

_فکراونجاش روهم کردیم، یه شب ناغافل از دست ما درمیرن و میرن تورنتو یا ونکوور یا میان کاراکاس نزدیک آقا زاده ها!

_ اگه در نرفتن چی؟

_ در میرن من میدونم، اگرم خواستن شرّ به پا کنن میبریمشون رجائی شهر و صُب تا شب بهشون نوشابهء زمزم با بطری میدیم، خودشون میدونن که خوشمزّه نیس!

_ واسه کار و کاسبیشون چی؟

_ نگران نباش، قراره برن تو یه جائی به اسم «ایرانیان دات کام» پهلوی بقیّه برو بچه ها و اونجا هِی از ما و امّ القراء تعریف و تمجید کنن و به به و چه چه بگن و همدیگه رو ساپورت کنن!

_ یعنی میگی خرجشون در میاد؟

_ بستگی به خودشون داره، میدونی میتونن چند تا اسم و عکس  الکی درست کنن و هِی……………………..الو؟………….الو؟…………

(این وامونده که بازم قطع شد……………….)

************************************************

خودمم موندم چه جوری این رو تموم کنم!

اگه بخوام بگم خواب دیدم که نمیشه! اوّلش گفتم ساعت دو بعد از ظهر بود!

اگه بگم واقعیّت داشت که شما ها رو من میشناسم! شما ها از اونجور خواننده ها نیستین که بشه سرتون رو  به این آسونی ها  شیره مالید!

خودتون تمومش کنین!

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!