به شاگردم گفتم:زیبا جان نیمه بهایی و نیمه مسیحی دیگر یعنی چه؟

 به شاگردم گفتم:زیبا جان نیمه بهایی و نیمه مسیحی دیگر یعنی چه؟

هنگامیکه در دبیرستان آلمانی تدریس میکردم یک روز ضمن صحبت یک دختر آلمانی ایرانی گفت که او نیمه ایرانی است و اسمش زیبا میباشد و مادرش آلمانی و پدرش ایرانی بهایی میباشد و سپس اضافه کرد که او نیمه بهایی و نیمه مسیحی نیز میباشد.

راستش من آن روز از این نیمه بهایی نیمه مسیحی چیزی متوجه نشدم ولی اکنون بعد از سالهای زیادی که از آن ماجری میگذرد متوجه شدم که یعنی چه؟ من مشگل افراد دو مذهبه را یا کسانی که در خانواده دو مذهبه به دنیا میآیند بخصوص اگر این دو مذهب با هم سر ناسازگاری داشته باشند و بهم احترام نگذارند را در داستانهای جلال  ساسان و سردار شرح داده ام که افراد دو مذهبه بعضی وقت ها با مشگلات مضاعف روبرو هستند.

ولی آنچه میخواهم در این قسمت برایتان شرح دهم مشگل عدالت و دادگستری و زمان مکان میباشد. متاسفانه کسانی که با دادگستری در گیری نداشته اند فکر میکنند که دادگستری در ایران و یا حتی در آمریکا حلال مشگلات است و قانون شما را حمایت میکند که متاسفانه موضوع دیگری است.

یک مثل در مورد دادگستری ایران میزنم. من به بهترین دوستم که به پهنای صورتش اشگ میریخت و التماس میکرد که کمکش کنم. البته من میخواهم یک نتیجه گیری هم بنمایم. که … مقداری قرض دستی دادم و او بمن چک رسید سفته قباله خانه هایش و باغش و پاسپورت بچه هایش را به عنوان گروگان داد. بعد از مدتی بقول خودش دست دست کردن و امروز فردا کردن از صبوری من حوصله اش سر رفت و گفت میدانی من شاید پول را فردا بدهم شاید هم ده سال دیگر. 

بعد از گفت کشور قانون دارد دادگستری دارد تو هم که دست پر داری و هم چک داری و هم سفته وهم برات و هم قباله و …من فکر میکردم که هر قاضی کوری براحتی متوجه میشود که مرتضی به من کلک زده است و برای ندادن و یا دیر دادن بدهی هایش و سو استفاده از تورم میخواهد امروز فردا کند.

بعد از هزاران شکایت واهی که او از من کرد و در دست آخر حتی ادعای طلبکاری هم و مرا از کار زندگی بازداشت و با ارسال اظهار نامه به دانشگاه که من به دانشگاه رخنه کرده ام تا فرزندان معصوم مسلمانان را بعد از هفت سال دادگستری به پرونده ما رسیدگی کرد و مثلا او محکوم شد. ولی خودتان میدانید که با آن تورم بی امان در حقیقت او برنده بود. زیرا دادگستری ایران ضرر و زیان تورم بیست در صدی را براحتی از کیسه خلیفه میبخشد و در حقیقت تمامی سرمایه من از میان رفت. خوب اگر دادگستری میآمد و ضرر و زیان مرا حساب میکرد شاید مرتضی هم آنهمه خرج نمیکرد و رشوه نمیداد تا پرونده سیار گردد و هفت سال مدت رسیدگی آن طول بکشد.

خوب دیدید که دادگستری ایران عملا بیهوده است و تنها قسمتی کوچک از حق را شاید بتواند زنده کند.

دادگاه هم در آمریکا چیزی نظیر همان ایران است. اگر اینجا مشگل داشته باشی بایست هزینه گراف وکیل را بدهی تازه وقتی که پیروز شدی طرف میگوید که ندارد و یک مشت کاغذ مارک دار دادگاه در دستت میماند و بیهوده. به عبارت ساده تر کسی که شرف نداشته باشد هم در ایران و هم در آمریکا مورد حمایت قانون است. 

مسلم است که اگر قوانین عادلانه و خوب بود از این همه دزدیها فساد ها جلوگیری میشد و دست دزدان و غارتگران اینطور باز نبود.

کسی را از روی انسانی یا دوستی کمک میکنی ولی او سعی میکند دمار از روزگارت در آورد. خوب در نتیجه این سیستم بیهوده مردم هم بی تفاوت و یا ظالم میشوند و نظر من این بود که ما بایست سعی کنمی که دادگستری و دادگاه را انسانی و منصفانه بسازیم تا مردم در آرامش و رفاه بسر ببرند و دزدان شیادان به فکر غارت و سواستفاده از قانون بر نیایند.

برخورد های خشن و غیر انسانی در ایران بر علیه بهایی ها و دیگران خیلی زننده است ولی در همین شرایط بعضی از آنان هم سو استفاده میکنند و میگویند برو از طریق قانون اقدام کن یعنی چیدین سال دوندگی کن و بعد هم مقداری بگیر. 

ما دو حال داریم یا بد بین باشیم و بی تفاوت و یه هیچ کس در هیچ شرایطی کمک نکنیم و اطمینان ننماییم و یا صابون قانونهای درهم و بیهوده را به تن بمالیم به نظر من سیستم بین المللی دوست دارد که افراد بی تفاوت بشوند تا هر بلایی که میخواهند سر مردم در بیاورند و هیچکس هم جیک نزند.  شما نمیتوانید که برای هر بی عدالتی به دادگستری مراجعه کنید پس لاجرم سعی میکنید که خودتان را کنار بکشید تا مجبور نشوید به دادگستری مراجعه کنید.

امیدوارم که روزی ظلم ریشه کن شود و انسانها با محبت و علاقه با هم در کنار هم زندگی کنند. و کسی را برای خاطر دین پدر مادرش و یا خودش و یا حتی برای بی دینی مورد آزار و غارت قرار ندهند.آمین یا رب عالمین.

میگویند در زمان قدیم یک آخوندی و یا ملایی بوده که او آخوند ملا کشکی میگفته اند. وی از این موضوع شکایت به داروغه میبرد که مردم مرا مسخره کرده آخوند ملا کشککی مینامند. داروغه با قدرت و صلابتی که داشت گفتن این شعار را ممنوع اعلام کرد و گفت هر کسی در هر درجه ای از شوکت و اعتبار و در هر مقامی اگر به این دانشمند عالم فقه و معلم والا آخوند ملا کشککی بگوید سرش را جلادان خبره از تن جدا خواهند فرمود. بایست از این پس به او آخوند ملا نباتی بگویند.

مردم هم که چاره ای جز اطاعت کامله از دستور داروغه و گزمه ها و شرطه ها نداشتند مجبور بودندکه بجای حرف و جمله های دلخواهشان این جمله زورچپان را بگویند ولی خوب لحن ادعای آن که همراه با طنز و مسخره بود از بین نرفت.. روزها گذشت و مردم با مسخره و طعنه و کنایه و لحن کلام خود میگفتند که سلام آقای عالیجناب کریم اکرم آخوند  کبیر و بزرگ آخوند ملا نباتی علیه وسلام علیکم. طرف هم که خر نبود و میفهمید که مردم از ترس دارند اینطور القاب بار او میکنند و با نوعی پشیمانی میگفت  ای ملعون نظرت همان از گفته آخوند ملا نباتی همان آخوند ملا کشککی است. 

این مطلب سابقه بسیار طولانی دارد و من از زمان کودکی اینرا شنیده ام و ربطی به جریانات سیاسی امروزه ندارد مثل موش وگربه عبید زاکانی که ربطی به سیاست ها روز خاور میانه ندارد.

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!