جنگهای زرگری اختلاف طبقاتی شدید و بی عدالتی
چند روز پیش در روزنامه ای میخواندم که فلان شخص برای عروسی فرزندش پنج میلیون دلار هزینه کرده است و یا کسی سالی یک میلیارد دلار در آمد دارد. ویا فلانی براحتی سالی یکصد میلیون دلار درآمدش است. در برابر این درآمدهای با اعداد نجومی که خوب کسی که برای یک شب پنج میلیون دلار هزینه میکنند باید میلیاردها دلار در حسابهای بانکی اش باشد. که در برابر آن میخوانیم که درآمد سرانه یک نفر در مثلا آفریقا زیر یکصد دلار است ویا استاد آمریکایی بعد از سی سال تدریس در دانشگاه حتی یک خانه هم ندارد و پس انداز بانکی او زیر هزار دلار است. خوب هیچ فکر کرده اید که این شکاف عظیم بین طبقه فقیر و بیش از اندازه ثروتمند و یا حتی اختلاف شدید درآمدی بین یک استاد دانشگاه و یک نفر دیگر باید اینقدر زیاد باشد. آیا واقعا از نظر هوشی و خارق عاده ای بودند باید بین یک نفر از طبقه متوسط و یک نفر از مابهتران این همه فاصله باشد و یک نفر میتواند از نظر آکیو ضریب هوشی و یا مقام انسانی میلیونها برابر شخص دیگری باشد. و یا ارایه خدمات کسی به جامعه میتواند میلیونها برابر یک نفر دیگر در همان شرایط باشد؟
آیا این ثروتمندان با ارقام نجومی مالیات میپردازند؟ آیان سهم خودشان را در اداره کشور میدهند؟ باری این مسلم است که یک نفر از یک نفر دیگر ممکن است بسیار هوشمند تر بسیار کاری تر و خیلی پرکار باشد و دیگری شاید به آن اندازه هوش و بهره کاری و یا … نداشته باشد ولی منصفانه اختلاف بین دو نفر حتی با داشتن مدارک علمی مشابه باید میلیونها برابر باشد؟
به احتمال اکثر ثروتمندان از راههای غیر مشروع و غیر انسانی صاحب این همه ثروت نجومی شده اند. و یا دستگاه های اداری و مثلا دادگستری را خریده اند و توانسته اند که به غارتگریهای خود ادامه بدهند. صاحبان صنایع بیمه میلیاردها میلیارد دلار حق بیمه میگیرند که بیمه اجباری است ولی وقتی کسی به خاک سیاه نشست بهر بهانه ای که شده با داشتن کارکنان خبره و سیستم بیهوده قضایی و دولتی بمن چه هیچ به ستم دیده نمی پردازند. شرکتهای عظیم بیمه تنها پول را بموقع و با فشار قانون و پلیس جمع میکنند ولی در موقعی که شخص بیمه شده احتیاج به کمک دارد نه پلیس به دادش میرسد که در موقع جمع کردن حق بیمه حتی ممکن است شخص را به زندان هم بیاندازد و مثلا از تردد ماشین او جلوگیری نماید ولی در موقعی که شخص محتاج به کمک بیمه است پلیس بمن چه میگوید و بیخار و بیهوده است و سیستم دادگستری و دادگاهی هم علاوه براینکه بسیار گران تشریف دارند و کلای گرانقیمت حاضرند تا آخرین دلار های شخص را بلع کنند که دادگاه هم هیچ کاری جز دادن یک مشت کاغذ به دست غارت شده که بسیار بی ارزش است کاری دیگر نمیکند.
شرکتهای بیمه و صاحبان وابسته آن به قدرت یکی از غارتگران بد طینت هستند که از ترس از آینده مردم نهایت سواستفاده را میکنند. دوم شرکتهای مواد مخدر هستند که مثلا ظاهرا غیر قانونی میباشند ولی با خریداری و دست به ریز و به پاشی که دارند هیچ کس مزاحم جدی آنان نیست و گه گاهی یکی از آفتابه دزدان و خرده پا ها را اسیر میکنند و شاید اعدام هم بکنند.
گروه دیگر کسانی هستند که با حربه دین به جمع آوری ثروت مشغولند وثروتهای بیکران از این راه بدست میآورند. داشتن تلفنهای تمام طلا و زندگی در قصرهای افسانه ای و داشتن زیبارویان بیشمار در کنارشان که اینها هم از صدقه سر حضرت مسیح که در کوچه میخوابید و پناهگاهی نداشت و در سن سی سه سالگی هم به چهار میخ کوبیده شد و در نهایت سادگی زندگی کرد به میلیاردها دلار ثروت رسیده اند یا همتایان مسلمان آنان شیوخ عرب کاخ نشین و شهوت ران و شقی و ظالم که خون ملتهایشان را می مکنند و زندگی باشکوهی از صدقه سر حضرت محمد و حضرت امام حسین دارند.
گروه های بعدتی کسانی هستند که تروریستها را تعلیم میدهند و بین مردم افراد ملتها و دولتها و نژاد ها و مذهب ها اختلاف میاندازند و آنان را به کشت و کشتار همدیگر ترغیب و تشویق می کنند. کی بن لادنها ها را تعلیم داد کی به آنان بهترین سلاحهای غرب را داد؟ کی کشور عزیز ما افغانستان را به خاک خون کشید و بجای تاسیس دانشگاه و تولید کار و ساختن کارخانه های مادر جوانان ما را تفنگ به دست به جنگ کمونیسم خیالی فرستاد؟
اگر ملاحظه کنید که در آمد از مواد مخدر از درآمدهای نفتی بیشتر است و درآمدی های فروش مواد منفجره از تمامی درآمدهای صنعتی دیگر بیشتر است شاید آنوقت وجود جنگهای زرگری روشن شود. بهانه هایی که منافع آن به جیب شرکتهای غول پیکر بیمه مواد منفجره مواد مخدر و سایر شرکتهای وابسته آن میرود. سیستم بی تفاوت کننده مردم هم که با تزریق مداوم غیر همبستگی خودخواهی و خود بینی رشوه خواری دزدی های کوچک کلاهبرداری و فساد اداری راه را برای شرکتهای غارتگر عظیم باز میکند. تنها در این وسط این قشر طبقه متوسط است که بیشترین قربانی ها را میدهد و از زندگی ساقط میشود و قشر فقیر هم بهانه ودستمایه ای برای طبقه غارتگر است که از آنان بعنوان آدمکهایی برای غارتگریهایشان سو استفاده بکنند. نمی دانم نظر شما ها چه باشد؟