اینجا دور از همه جا
باد میشکافد قلب فضا
رهسواران میخندند به فنا
اینجا دور از همه جا
صحرا چشم را گرفته به خطا
بیگانه آخر رسیده به سرا
اینجا دور از همه جا
آرزوخانه گرفته در هوا
غم تار شده از دل جدا
اینجا دور از همه جا
گل خشکیده زیر آفتاب
در انتظار خواب و مهتاب
اینجا دور از همه جا
برگ ندارد شبنمی در سحر
پرستو رها کرده راز سفر
اینجا دور از همه جا
زمان خسته شده از گذار
ایستاده حیران از غم روزگار
اورنگ
Août 2010