آخه «دل» یعنی قلب ,فکر یا شکم؟!
چند روز قبل مشغول گوش دادن به آهنگهای آی پادم بودم. متوجه شدم که چهار تا آهنگ همه با لغت «دل » شروع می شوند: ١. دل به تو بستم , خواننده : مرتضی – ٢. دلِ غافل , خواننده: ویگن – ٣. دل خوش باور , خواننده: شهره – ٤. دلم اونجاست هنوز , خواننده: ستار , مهستی و عارف. کلمه «دل» دراین آهنگها به این صورت ذکر شده است :
١. دل به تو بستم ,
آره دل به تو بستم فقط تورو می پرستم
٢. دلِ غافل ,
دلم , ای دلِ غافل نذار تنها بمونی
دیگه چشماتو وا کن بین رفته جوونی
٣. دلِ خوش باور ,
هنوزم بوفِ تنهایی نه می گریه, نه می خونه
دل خوش باورم انگار تو رو برگشته می دونه
٤. دلم اونجاست هنوز,
کعبهُ عشقِ من و ما همه اونجاست هنوز
دلم اونجاست هنوز
….
غصه نخور ای دلِ من
یه روزم نوبتِ ماست
دراین آهنگها به نظر می آید که گاهی دل به معنی فکر است و گاهی به معنی قلب. بعد یاد دل درد و دل سیر شدم که نشان می دهد که دل به معنای شکم استفاده می شود. حسابی به قول آمریکایی ها کانفیوزد شده بودم . آخر معنای دل در فارسی چیه ؟ وقتی آهنگ های دیگر آی پادم را چک کردم , متوجه شدم که خیلی آهنگهای دیگر هم از دل صحبت می کنند , آهنگهایی مثل :کبوتر دل , عزیز دلمی ,بلا بلا بگیری تو ای دل ,دیدی که رسوا شد دلم ,بابا کرم,رسوایِ زمانه, ویرون بشی ای دل.
راستش از این نوع استفادهُ بی و بندبار از کلمه دل دکوراژه شدم. مقایسه اش کردم با آهنگهای انگلیسی و دیدم که اونها هم چنین کاری نمی کنند. در آهنگهای خارجی از قلب برای عشق وعاشقی استفاده می شود ولی دیگر حداقل شکم قاطیش نمی شود. خیلی مواقع هم از عاشق شدن صبحت می شود و احساساتی که به آدم دست می دهد و فوقش می گویند :اینساید.
به نظر من این استفاده زیاده از حط از لغتی که معنایش معلوم نیست , خوبیت نداره بابا.
پس دل هم یعنی قلب ,هم معده و هم فکر. سه تا عضو مهم بدن با به کار بکردن این لغت «دل» خوب ماست مالی می شوند . به نازم به قوت تخیل فارسی زبانان که برای اینکه دل ای دل در آهنگهای خود بکنند , خود را به آن راه می زنند که این لغت دل بوگوسه. حالاکنجکاوم که ببینم از شعرای قدیم و جدید چه کسانی از این کلمه «دل» استفاده می کنند و آیا شاعرانی هستندکه شکم و فکرو قلب را قاطی نکنند. شاید در یک وبلاگ دیگر , نتیجه تحقیق در مورد استفاده یا عدم استفاده ازکلمه «دل» را برایتان بنویسم
————————————————————————————————————————————————
بحثی درمورد مشکلات استفاده از زبان فارسی در خارج از کشور
چند هفته پیش, هنوز سه چهار روزی به تحویل سال مانده بود ومن یکی از دوستان ایرانیم رادیدم. می خواستم که سال نو را تبریک بگویم و بنابر این گفتم : سال نو را تبریک می گو یم , البته هنوز نشده . دوستم جمله من را اصلاح کرد و گفت , بله پیشاپیش. راستش هم خوشحال بودم که از آن به بعد اگر می خواستم به کسی قبل از تحویل سال تبریک بگویم , می توانستم از لغت «پیشاپیش» استفاده کنم . اما در ضمن کمی هم خجالت کشیدم و به خودگفتم که حالا دوستم پیش خود فکر می کند: این هم از فارسی حرف زدن خانم نویسنده .
دیروز که برای پیک نیک و به در کردن سیزده بدر رفته بودم , همین دوست را دوباره دیدم و اون گفت : سیزده بدر را تبریک می گویم و این بار جواب من این بود : بله این دفعه دیگر پیشاپیش هم نیست , بلکه پس رفته . خوشبختانه دوستم با اقوامش بود و باید زود می رفت . این بار هم یک مقدار خجالت کشیدم . آخر« پس رفته » یعنی که چیزی بدتر شده است . می به جای «پس رفته» , باید می گفتم که از سیزده بدر گذشته ا ست . این دو مثال را زدم چون می خواستم از مسئله ای که برای خیلی از ما ایرانیان خارج از کشور در مورد زبان فارسی هست , صحبت کرده باشم و آن مشکل فراموشی واژه ها است. یک سال پیش من درشعری , در باره این مشکل نوشتم:
در جستجوی فارسی واژه هایم به تصنیف های قدیمی گوش می دهم
عاشقانه جان خود از آواز مرضیه , دلکش قوامی , نوش می دهم
ای کلمات دیرینه مغرور , ای زیبا رویان پارسی کجایید ؟
بازا که در شب و در روز من به دامانم بیایید
گر به دنبال شعر فردوسی , حافظ , سعدی و خیا مم روم
یا که نزد سهراب ,فروغ , فریدون و آزادم روم
آیا دوستان , ای آزادگان, قدم زنان, شادی کنان
یا حتی غمگین , سرگشته و بس نگران, به سراغم می آیید؟
نمونه دیگر از فراموشی کلمات فارسی , هنگامی پیش آمد که یکی از دوستانم می خواست از سهل انگاری دوست دیگری صحبت کند ولی لغت «سهل انگار» را در آن لحظه به یاد نیاورد و به اشتباه آن دوست را سهل الوصول خواند!
مسئله دیگر در مورد زبان فارسی و نحوه استفاده از آن در خارج از کشور , مسئلهُ به کار بردن «فینگلیسی» می باشد که هنگامی است که لغات فارسی با حروف لاتین نوشته شوند . این استفاده از «فینگلیسی» , نتیجه مثبتی که دارد این است که برخی ایرانیان مقیم خارج ازکشور حداقل از اینکه کلمات فارسی می دانند , استفاده کرده وبا ایرانیان فارسی زبان دیگر در کامپیوتر گفتگو می کنند .اما باعث می شودکه انگیزه این ایرانیان برای یاد گرفتن خواندن و نوشتن فارسی کمتر شود . بعضی تا حدی با «فینگلیسی» بد هستند که اخیرأ در فیس بوک , عده ای صحفه ای بر ضد آن درست کرده اند.
من می توانم درباره مشکلاتی که در مورد استفاده از زبان فارسی در خارج از کشور می باشد , بیشتر بنویسم ,اما تر جیح میدهم که دیگر دوستانی که این وبلاگ را می خوانند , با گذاشتن کامنت برای این مقاله , این صحبت را دنبال کنند.
———————————————————————————————————————————————
من و سهراب
تازگیها این سئوال به من دست داده است که چه میتوان کرد که من هم شعرهایم به زیبایی اشعارِ سهراب سپهری بشود! اسم سهراب را در فارسی گوگل کردم و دیدم که در تحصیلات و سوابق کارِ سهراب نکاتی هستند که به سهراب سپهری شودن او کمک کردند. بعضی ها را برایتان
اینجا می نویسم:
١. در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دورهٔ دبیرستان خود را دریافت کرد
دیپلم من در رشته ریاضی است !
٢. در دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت
من از دانشکدهُ مهندسی فارغ التحصیل شدم.
٣. در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود…. آنگاه به تأسیس کارگاه نقاشی همت گماشت
نقاشی من اسفناک است.
٤. در آذر ۱۳۳۳ در ادارهٔ کل هنرهای زیبا (فرهنگ و هنر) در قسمت موزهها شروع به کار کرد و در هنرستانهای هنرهای زیبا نیز به تدریس میپرداخت
کار من روی هواپیما , آنتن , ترافیک و غیره بوده است.
.منظورم از نوشتن این مقاله این است که تحصیلات و سوابق کار سهراب سپهری به او کمک کرد تاجایگاهی در شعر فارسی پیدا کند.
شعر دوست از سهراب سپهری (به مناسبت در گذشت فروغ فرخزاد) را بخوانید تا بینید چه اندازه سابقه نقاشی او در اشعازش اثر داشت.
دوست
بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید
صداش
به شکل حزن پریشان واقعیت بود
و پلک هاش
مسیر نبض عناصر را
به ما نشان داد
و دست هاش
هوای صاف سخاوت را ورق زد
و مهربانی را
به سمت ما کوچاند داد
به شکل خلوت خودبود
و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را
برای آینه تفسیر کرد
و او بشیوه ی باران پر از طراوت تکرار بود
و او به سبک درخت
میان عافیت نور منتشر شد
همیشه کودکی باد را صدا می کرد
همیشه رشته ی صحبت را
به چفت آب گره می زد
برای ما ، یک شب
سجود سبز محبت را
چنان صریح ادا کرد
که ما به عاطفه ی سطح خاک دست کشیدیم
و مثل لهجه ی یک سطل آب تازه شدیم
و بارها دیدیم
که با چقدر سبد
برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت
ولی نشد
که روبروی وضوح کبوتران بنشیند
و رفت تا لب هیچ
و پشت حوصله ی نورها دراز کشید
و هیچ فکر نکرد
که ما میان پریشانی تلفظ درها
برای خوردن یک سیب
چقدر تنها ماندیم.
————————————————————————————————————————————————–
فارسی شکر است
Persian is Sugar !!
The language of Persian poetry is very forgiving. Words can have multiple meanings.
This double meaning of words plus being able to place emphasis on different words in a line can radically change meaning of individual lines; and ultimately meaning of the whole poem.
Take the following first line from a couplet:
خوشا آنان که غم فردا نبینند
زاوضاع زمان هی نا نبینند
When I first wrote it, I meant to say that “Blessed are those who cannot foresee the sorrow of tomorrow Blessed are those who do not consider only the unpleasantness of the world conditions”. However, when I thought about it, it seemed to me that I am calling blessed those who are really fools. I was basically endorsing the phrase: “ignorance is bliss”. Upon reading the line couple more times, I realized that by removing the emphasis from the end of the Persian word for sorrow
(غمِ)
and instead making a pause and then talking about tomorrow
(فردا),
the line totally changes to something more inspiring.
Note that what helped me in transformation of the line explained above is the the fact that the word
«نبینند»
has multiple meanings. This word can mean “those who do not see” but it can also mean:” those who won’t be visited by”. So whereas previously, I was calling “blessed” those who won’t foresee sorrow of tomorrow, now I was saying: “Blessed are those whom sorrow won’t visit tomorrow Blessed are those who won’t only be visited by unpleasantness of the world”. Here, forgiving Persian language takes the poet from endorsing ignorance and calling it bliss to one who wishes happiness for chosen few.
Next line of couplet I wrote:
می خورده مستند نی پریشان
کسی را در صفا همتا نبینند
This line means that (“blessed are those” is implied) who after drinking alcohol, only become drunk not distressed.
I originally ended the couplet with the line:
کسی را در صفا همتا نبینند
Which means: (“blessed are those” is implied) who don’t have any equal in
صفا
. From the beginning this line to me was the weakest line of couplet and I was searching for one to replace it with. Few days later while writing this article, I came up with the replacement line:
دوشمنی در بین دوست و آشنا نبینند
Which means: (blessed are those) who do not believe any of their friends and acquaintances is actually an enemy. This line of reminds me of the word “Frenemy”.
Note that here the word
نبینند
means “do not perceive” which is again different from the other two meanings of the word explained above.
So at the end, my couplet turned out to be:
خوشا آنان که غم فردا نبینند
زاوضاع زمان هی نا نبینند
می خورده مستند نی پریشان
دشمنی در بین دوست , آشنا نبینند