اندر باب توان هنر

به تازگی نازنینی یکی‌ از تصنیف‌های میهنی و زیبای “گلپا” را برایم فرستاد که شنیدن آن موجب تلطیف روان گشت و به “ریپیت” و “ریوایند” اندرش مراجعه بسیار. با خود پنداشتم و سبب کاویدم که از چه رو آواز گلپا این چنین به دل‌ نشست و آنچنان دگرگونم کرد و چه شد که صدای گرم او، بیشتر و پیشتر نمیشنیدم؟

زود دریافتم که آنچنان سحر آواز استاد شجریان این چندین سال مرا به خود گرفت که غیر استاد دگر هیچ ندیدم و نشنیدم و آن دلیری و پایمردی که با مردمش کرد دو صد چندان در دل‌ جایش داد.

در زمانی‌ که فرصت طلبان این فضله تاریخ به آغوش میگیرند و گند منجلاب دهان پرگویش دماغشان نمیازارد او مردانه و استوار “ربنا”یش باز پس میخواند که از خدا بی‌ خبرانید، کجأیید؟ کجأیید؟

دانه‌های اشکی که به بی‌ سامانی روزگار آن زن سیگار فروش چهار راه ندانم کاری چشمانش را لبریز میکنند همان چهچه او در دشتیست که ته دل‌ بسوخت.دخت خویش به نزدش بنشاند که بخوان و بنواز دلبندم تا گوش دل‌ یاوه گویان بس نادان به آوای خرد و مهر و ادب آشنا گردانند.

به یاد آوردم که این همه از مهر دوست دارم که به صدای “گلپا” دل‌ من روشن کرد و باز اندیشیدم که هنر آنست که به نرمی و ظرافت و یا به درشتی و صلابت هشداری بدهد زان آنچه در پیش روست و نبینی و یا به سر انگشت پنجه دل‌ یا دل‌انگیز صدأیی، یا با قلم چه با مو و چه بی‌ مو گرهی بگشاید از کلاف انبوه کوردلیها و پسفکریها.

چه هنرمندانه و آگاهانه خواند استاد که: ” تفنگت را زمین بگذار” و چه بیخردانه و با بی‌ هنری بدان افزودم که: برادر زیپ شلوارت را هم بکش بالا! که مجروحم از این نامردمیها!

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!