خمار گون
در انحنای نیلگون فصلها
چون سیاره ای در گذر
رو در سمت تو جاریست
گامهایم
و نفسهایم
که از کنار تو میگذرد
گاه
و آنی
در دوردست توست
جا پای خاکی اندیشه هایم
آه آرزو
چون تاب رویای خم افتاده ی نور
از اوج آسمان سکون
راه بگشایم مگر
شرار انگیز
در آشوب شبگیر شهابی سرد.