آهویی در گریز همیشه
در یادها
رم میکند
و پژواک نعره ی پلنگ
همچون خاطره ای مکرر
در نوسان است
باد میسراید
نغمه ی شاد بلبلان دشت دیسال را
و ماری دوسر میلغزد
آرام و مرموز
در تنگنای درد
استوار ایستاده ام چون کوه
در برابر باد ها
تا که از سفر های دور خاطره ها باز گردند
و پریشان چون ابر
رو در روی قله ها
در هم بافته
پیوسته
همچون خاطره های نزدیک