آیا عقب افتادګی ما تقصیر سیاستهای ابرقدرتهاست یا خودما؟ از دیګران شینده بودم که وقتی یک سیاست مداری بخواهد درکشورهای خاورمیانه به نفع مردم کار کند و بخواهد کشورش ترقی کند توسط عوامل سیاستهای ابر قدرتها یا بقول وی من تشا پایین کشیده میشود و بی آبرو و دربدر میګردد. آنان از اینکه ژاپن های دیګری تاسیس شوند وحشت دارند زیرا علاوه بر از دادن بازارهای خود از غارت کردن منابع طبیعی آن کشورها هم باز می مانند این است که در صدند که بیسوادی وابسته ګی خرافات اختلافات نژادی و مذهبی قومی و غیره را دامن بزنند و نیز از تمامیت خواهی ها و دیکتاتوریها حمایت میکنند اول اینکه یک دیکتاتور آدمی ابله است و ساختن با او بسیار آسان دوم اینکه دیکتاتور محبوبیت ملی ندارد و کند وبردن او در صورت حرف نشنوایی بسیار آسان تر است تا یک رهبر مردمی و ملی؟ اګر مقایسه هم بین کشورهای اسلامی خاورمیانه بکنیم می بینیم که وضع ما بسیار اسفناک است مثلا تعداد مدرسه های ما و معلمین ما و دانشګاههای ما با غرب اصلا قابل مقایسه نیست .
در حالیکه دانشمندان و خبرګان و نخبه های علمی و صنعتی ما هر یک به بهانه ای در دامان غرب زندګی میکنند و بعضی از آنان در شغلهای کلیدی و مهم علمی و استادی دانشګاه ها قرار دارند کشورهای ما از بی استادی و یا کم استادی در رنج هستند و نبودن استادن و معلمان باسواد مشګلی برزګ در کشورهای خاورمیانه و اسلام است نکته دیګر این است که رهبران اشخاص در صدر جامعه ما که شغلهای کلیدی در دست دارند نیز از مهارت و دانش کافی بهره مند نیستند و جز رجز خوانی و کشیدن کشور به دامان جنګهای بیهوده و مردم آزار هنری دیګر ندارند نمونه اش همان صدام حسین است که هم خودش و هم کشور و خانواده اش را به خاک خون کشید؟ ولی همین رهبران نظیر صدام یا صدامی مورد حمایت غرب و کشورهای غارتګر هستند زیرا آنان عملا منافع آنان را تامین میکنند تا ژاپن های دیګری ساخته نشوند. میګویند که هند و برزیل و چین دارند بسرعت رو به ترقی و پیشرفت میروند و مثل اینکه دارند از کشورهای غربی هم جلو میزنند و ګویا کنترل از دست غارتګران خارج شده است ؟ مشګل مردم خاورمیانه چیست و چګونه ما می توانیم از این بند نادیده خلاص شویم. در درجه اول داشتن سواد و علم و مجهز شده به صنعت جدید و استفاده از منابع علمی و طبیعی خودمان است. کشورهای خاورمیانه روی دریای نفت و طلای سیاه قرار دارند ولی مردمش فقیر خرافاتی بی دانش تمامیت خواه خود خواه دزد رشوه خوار بی انصاف و همدست غارتګران خواسته و یا ناخواسته هستند. و از روی ابلهی آب به آسیاب دشمن میریزند. اګر ما بتوانیم از دام بیسوادی و بی انصافی و تمامیت خواهی و تنها منافع شخصی را دیدن رها شویم شاید بتوانیم به قافله تمدن صنعتی و علمی دنیا برسیم وګرنه باید ګدایان علم و صنعت و وابسته به دستهای غارتګر آنان باشیم. اګر جوانان ما تحصیلات خوبی داشته باشند و براحتی نتوان از آنان آدمکی ساخت و به جنګ برادران خود فرستاد ما یک ګام به پیش خواهیم رفت. غارتګران از خود ما بر علیه خود ما سو استفاده میکنند نه مستقما از افراد خودشان؟ آنان از بودن اشخاص ابله دیوانه کودن و تمامیت خواه بر اریکه های قدرت حمایت میکنند و با در دست داشتن وسایل ارتباط جمعی و تبلیغات کوبنده ابلهان را بعنوان دانشمندان فرزانه به خورد ما میدهند و بما حقنه میکنند؟
اګر رهبری بخواهد خوب کار کند دستګاههای تبلیغاتی آنان از مویی کوهی میسازند و شخص را لجن مال میکنند و از او دیوی دوسر میسازند وبرعکس از رهبر جدیدی بی مایه فرشته ای تمام عیار و همه چیز را بهم میریزند و کشورهایمان را سالها به عقب برمیګردانند تا از ظهور ژاپن جدیدی و رقیبی تاره در امان باشند. ترویج فساد رشوه خواری دزدی و بیسوادی و فرار مغزها به سایر کشورها و دامن زدن به اختلافات نژادی زبانی و مذهبی نیز از شګردهای آنان است؟ راه چاره چیست ؟ ما باید اول باید که به سلاح دانش جدید صنعت علم مجهز باشیم دوم با احترام به باورهای دیګران ولو اینکه از نظر ما غلط باشند. سوم داشتن عدالت و داشتن یک دادګستری غیر وابسته با قضات سیر که دشتشان به درازی یک لوله برای ګرفتن رشوه نباشد. از بین بردن رشوه خواری و دزد و فساد در دستګاه های دولتی و ملی. ساختن و ایجاد مدارس فنی و علمی و دانشګاهها بسیار بطوریکه هرکه بخواهد تحصیل کند بتواند ومجبور نباشد به کشورهای دیګر برود. ایجاد صنایع مادر و جلوګیری از فساد. برخورد با غارتګران مثلا با داشتن قانونی بنام از کجا آورده ای ثروتهای نجومی افراد تحت کنترل قرار بګیرد. تامین حداقل دستمزدها و اینکه کارها بایست متناسب با دستمزدها باشند. مثلا چګونه یک شیخ عرب میلیاردها دلار سرمایه جمع کرده است؟ ویا دیګران از چه راهی توانسته اند میلیارد دلار در کفرستانها بقول خودشان برای روز مبادا و یا روز آخرتشان ذخیره کنند؟ حساب کتابی باید درکار باشد که سرمایه های ملی کجا میروند؟ تساهل با دګر اندیشان و دادن آزادی بهمه تا هرکس بتواند حرف خودش را بزند و جواب هم دریافت دارد. از بین بردن خشونت و کشت کشتار و جانشین کردن این خشونت با احترام به عقاید سایرین و بحث و ګفتګو. جذب سی میلیون تن از افراد تحصیکرده و خبره و نخبه خاور میانه که به غرب پناه برده اند به کشورهای خودمان. و تنها از این راهست که ما میتوانیم به پیشرفت نایل شویم وګرنه تمام راههای دیګر راههای بیراهه است که مارا بیشتر سردر ګم خواهد کرد. با تکیه به دانش و ذخیره عظیم ادبی که ماداریم انجام اینکار ها دشوار نخواهد بود. سعدی حافظ و مولوی و… میتوانند راهګشاهی ما باشند.
شاهزادګان پارسی از پدر بزرګ کرد مادر آذری یا ارمنی و یا ګرجستانی همراه با خون مغولی و آریایی و ایلامی عرب بوده اند. مفهوم ایران باستان و توران زمین و حتی عربستان ایران از کجا آمده اند؟ تنها راه راهایی راه اتحاد بین تمامی اقوام خاورمیانه است وبس؟ شاهزاده پارسی جز مخلوطی از تمام اقوام ایرانی چیزی دیګر نبوده و نیست.
