خروش و قیام : در زنجیری از سروده ها

 

برآمد یکی گرد و برشد خروش
همه کر شدی مردم تیزگوش
ز درگاه طلحند برشد خروش
ز لشکر همه کشور آمد بجوش : فردوسی

همی بر فلک شد ز مردم خروش
دماغ از تبش می برآمد بجوش : سعدی

قیام خواستمت کرد و عقل میگوید
مکن که شرط ادب نیست پیش سرو قیام  : سعدی

بیا و کشتی ما در شط_ شراب انداز
خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز
مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی
که گفته‌اند نکویی کن و در آب انداز : حافظ

در این مقام اگر می مقام باید کرد
به کار خویش نکوتر قیام باید کرد : ناصرخسرو

خروش و جوش تو ازبهر بود و نابود است
که از سرود گروهیست شورش و غوغا
: خاقانی

سالها  در  خویش  افسردم  ولی  امروز
شعله سان سر می کشم  تا  خرمنت  سوزم
یا خمش سازی  خروش بی شکیبم را
یا  ترا  من  شیوه ای  دیگر  بیاموزم
 دانم  از  درگاه خود می رانیم،  اما
تا من  اینجا  بنده،  تو آنجا،  خدا باشی
سرگذشت تیرهء من،  سرگذشتی نیست
کز سر آغاز و سرانجامش  جدا  باشی : فروغ فرخ زاد

هشدار که مصر ، در خروش آمده است
وندر رگ نیل ، خون به جوش آمده است
بام  و بُن_  اهرام ، به خود می لر ز ند
تا خفته ی ملتی ، به هوش آمده است
: محمد جلالی ( م. سحر )

یکزمان آید که قومی خسته از چنگال ظلم/آ تش قهروغضب را،ا فکند هرجای شهر
کوی و برزن را بسوزاند زخشمی پرلهیب/شعله‌ ها بالا دهد،گیرد تمام خشک و تر
بغض ‌ها، فریاد ‌ها گردد،بسان بانگ موج/موج ها سرکش شود، افتد درون بحرو بر
هرخروشی ، دامن آ ه سحر جوید از آنک / داد ديرين را ستاند ، ازبسی بیداد گر
یکزما ن آید که قومی جان خود گیردبه کف/روزگاران شاد سازد درنسیم یک سحر
عهد نیک و خرمی را،آورد یکسر ‌پد ید/دوره ی ظلم و تباهی را، نهد بر ‌پشت سر
سرزمینی نو بسازد، عاری از هر دیو و دد/تا شود ایمن ، ز آسيب ریا و قهر و شر
یکزمان آیدکه گردون این فلک این آسمان/چترمهرخویش بگشایدخوش وگسترده تر
دکتر منوچهر سعادت نوری

درطربنا ک ، صبح_ روز_ قیا م
سینه چا کا نه ، غرق_ فریا د ‌یم
زن و مرد و جوان و پیر، همگا م
سوی_ محو_ بسا ط_ بید ا د ‌یم
دکتر منوچهر سعادت نوری

xxx
مجموعه ی گل غنچه های پندار

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!