معمولاً یا شخص دوغ دوست دارد و محتملاً از فوائد آن در هضم غذا و ضد عفونی کردن دستگاه گوارش باخبر است، و یا حتی اگر از خواص آن هم مطلع باشد اصلاً علاقه ای به مزه اش ندارد.
شاهزاده رضا پهلوی، یا آقای رضا پهلوی،یا رضا پسر ممد، درست مثل دوغ میماند.گروهی از ایرانیان از فوائد او در ایجاد اتحاد ملی بعنوان نماینده نهاد سلطنت و چهره ای شناخته شده در این دوران وانفسا حرفهای بسیار برای گفتن دارند.
و البته آنانی هم هستند که نه تنها ضد سلطنت از هر نوع آن، بل، در غیاب پدر و پدر بزرگش، به محض شنیدن نام رضا پهلوی به محاکمه و حساب رسی مجازی او میپردازند.
تقریباً همۀ “اصلاح طلبان” و باورمندان به “اصلاح پذیر بودن” نظام پر برکت که به نحوی از انحا عقیده خود را بروز داده اند بر این باور هستند که برای نجات ایران از وضع اسفبار جاری چاره ای جز چشم پوشی از خطا های پیشین “رهبران اصلاحات” بر خاسته از درون نظام پر برکت نیست.
رهبران برخاسته از درون نظام پر برکت یعنی همانانیکه عمری تلاش کرده و شخصاً کمک کرده اند تا کار به اینجا بکشد و هنوز “اجرای بدون تنازل قانون اساسی” را طلب میکنند و بازگشت به “دوران طلایی امام راحل”. اکثریت این باورمندان از دسته دوغ- پرهیزان میباشند.
سه سئوال :
چرا وقتی به خطا های متعدد منجمله فساد گستردۀ مالی و مهم تر از همه، جرائم متعدد و اکثراً ضد حقوق بشری و جنایت های اثبات شدۀ اسلامیست های “اصلاح طلب” میرسد، خطا پوشی همه گل میکند، ولیکن برای خطا های ناکرده یقۀ شاهزاده رضا پهلوی را میگیرند و برای نقش بالقوه او در نجات ایران ارزشی قائل نیستند؟
چرا در هر مقطع زمانی که دست نظام پر برکت در شامورتی بازیهای متعدد منجمله “اصلاح طلبی” رو میشود، حمله به آقای رضا پهلوی شدت پیدا میکند؟
اگر رضا پسر ممد، به آن اندازه که دوغ – پرهیزان میگویند بی کفایت و از تلاشها و معادلات گونه گون برای بازنشسته کردن نظام پر برکت و جایگزینی آن با دموکراسی به دور است، چرا اینهمه خرج و زحمت در اثبات امر به اثبات رسیده؟
آفرین بر نظر پاک خطا پوشان باد!