گفتم این مسکنت و کوچ و فغان خواهد شد
قسمت ما پس ازین جان جهان خواهد شد
دلپریشانی و بیداد غم روز وداع
به همان عشوه که آمد به همان خواهد شد
مرغ جان کز وطن قدسی خود دور افتاد
جانب روضۀ رضوان طیران خواهد شد
شنبلیدی که خجل بود ز روزردی خود نجوا کرد:
زردرویی من و برگ خزان خواهد شد
دست برهم مزن ای طالب دنیا که ترا
ساعت خرمی و دست زنان خواهد شد
از چنین جلوۀ مهری که حکیمم بخشید
پرتو ما ز کرانی به کران خواهد شد
مصلحت بین من از پرده برون آمد و گفت:
چهریا مژده که بیداد زمان خواهد شد
ششم تیرماه 1390
اتاوا