اين چه شريست دوباره كه بر اين بوم افتاد
باز بوی شرر و درد و فغان آرد باد
ابلهان حاكم و محكوم همه دانايان
پا به زنجير نكويان و خبيثان آزاد
اين چه رسميست كه هر شخص چو بگرفته زمام
هرچه به ديده از اين خلق بتر كرده عناد؟
كاش می كند محمد ۱ پی اين فيضيه
كاش می كرد رضا كل وطن گوهرشاد ۲
تا كه امروز نبينيم دگر مار بسر
گر چنين بود نمی بود دگر هيچ فساد
آنكه روزی سخن از روضه رضوان می گفت
حال بهر دل خود كرده بهشت شداد
همچو اينان نكند هيچ كسی با وطنش
دزدی و حيله گری كی بكند پاك نهاد؟
خون مردم اگر او خورد مداريد عجب
می كشد از حسد و حرص برادر چو شغاد ۳
مال و جاه است فقط خواسته خودبينان
وطن و مردم و دين حرف و حديث است چو باد
مزدك و مانی و مغ فرق ندارد كه بود
شاهی و تخت و كلاه است فقط عشق قباد
بايد اكنون همگی فكر رهی تازه كنيم
تا كه شايد ببريم ره سوی ديری آباد
فاش گوئيد مرا قبله زرتشت كجاست
تا كنم سجده بر آن نائره پاكی و داد
آنكه از نيكی كردار و سخن گفت سخن
آنكه بر احمد و بر عيسويان بود مراد
پاكی عيسوی و احمدی و زرتشتی
برگزين تاكه بدوزی در آن جيب گشاد
دانه ای گندم از اين خرمن دنيا نبری
اگر امروز دهی خاك وطن را بر باد
1-محمدرضا شاه پهلوی
۲- اشاره به كشتار ملاها بدستور رضاشاه بزرگ در مسجد گوهرشاد مشهد
۳- شغاد برادر رستم كه از حسادت برای رستم دام نهاد و اورا به نيرنگ كشت