امروز روز مولانا شناسی، مولانا دوستی، و تبار شناسی مولانا و شعر او همراه با رقص درویشان، صوفی گری، عشق و عرفان و حال وتذکیه نفس بوده است. البته نه یک روز رسمی، بلکه روزی که مولانا شناسان و مولانا دوستان محلی در دانشگاه نیاگارا دور هم جمع شده اند که در فکر و ذکر مولانا حالی بکنند و زمانی را برای یاد آوری و باز نگری عرفانی شریک شوند. یک استاد دین و مذهب، و یک استاد تاریخ سخنران اصلی بوده که با هم راهی عده ای خواننده که قاعدتا بایستی مولانا شناس هم باشند برنامه را، به شرح دعوت نامه پخش شده، اجرأ میکنند، احتمالا به هم راهی موزیک با حال در دستگاه شور و بیات ترک. درویشان صاف دل، قلند ر و پاک دل، با شور وحال، پیروان مکتب مولانا با آزادگی و بدون ریا و دغل فکری، سبک سر و آرام دل، یک رنگ و بی ریا، دور هم گرد آمده برای مکاشفه، ارتباط با دنیای ناشناخته، بدون واسطه یا اسباب دست که عبارتی از حال است نه قال. به قول طرف – –
مولانا ما برون را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را
جانشین کردن اخلاق ازادگان با اخلاق اهل حرص و هراس. رندی و راستی و راد مردی در مقابل ریا و زهد فروشی. سفری است به عالم خیال و نا کجا آباد. بر در میخانه رفتن، کار یک رنگان بود خود فروشان را به کوی می فروشان راه نیست
حافظ یکی از این مولانا شناسان و خواننده در این جلسه، مایه افتخار ایرانیان این ولایت، استاد دانشگاه، دکتر – وکیل، نویسنده، ناشر، پژوهش گر، فمینیست، و اسلام شناس شناخته شده در جامعه محلی ایرانی است. حسن شهرت اجتماعی ایشان زبان خاص و عام است. کتاب های ایشان از جمله یک کتاب اش پزی، البته مختصر، با عنوان – راه رسیدن به دل – قلب – مرد از راه شکم اوست – این کتاب ۲۲ سال پیش منتشر شده است که سابقه نویسندگی ایشان را نشان میدهد. ما ایرانی ها خوش بخت ترین موجودات دنیا هستیم. همه هنریم. از همه چیز سر رشته داریم، دو تا شعر حافظ حفظ هستیم و حافظ شناس میشویم. چند تا فیلم دیده ایم و متخصص سینما و فیلم شناس میشویم. به قول یک پست در این وب سایت یا جای دیگر، پست از زرمبا، همه قورباغه شناس، دکتر، مهندس، دکتر مهندس، مهندس مهندس، و متخصص لوله های پی وی سی هستیم. اگر هم واقعا کار یا هنری نداریم، به قول زرمبا، مثل خرس گنده پشمالو، جار چی محله هستیم. چه چیزی بهتر از این؟ بد نبود اگر پند حافظ را در فکر داشتیم.
در بساط نکته دانان خود فروشی شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مرد بخرد، یا خموش