صدای باد را شنیدم باز
جویای گوینده بود
صدای خود را شنیدم
گوینده چه میجست؟
تكراریتر از آمد و رفتنِ ما
بازی چونان دودوزۀ خدایان
كه میخورند مدام
افسوسِ پوكر یا شطرنج
راستی كو پیامبری
تا برد مهره و ورق
برصحنِ خانهخوانِ عرش
با آنهمه شراب و حوری و آری عرق
صبحدم
میبارد میوزد میتابد
یا مینویسد
بینقطه دل را
یا نقطه بیدلی را
آبی پاك و صافی
نه مثلِ سیاهِ آسمانی
و میوزد میوزد میوزد
در جستجویی
مینویسم
در جستجویی
تا كجا این جوی محوگردد ...
میزند میزند میزند
یا بر سرِ خویش
یا جیغ
بر سرِ ما و جهان
شیعه آلِاتم
انتقامِ قرنها كافرانِ رافضان
حالی ابنالوقت باید بود آغا
یا اتم ادركنْا!
ویرانههای شهر و شهرستان
ویرِ كاری كارستان
میوزد میوزد میوزد
با نفرینِ خلیفه لای نمد
مر اشترانِ خویش را
و نفرینِ صدام لای طناب
مر عیالانِ خویش را.
در آغوشِ كیستی بغداد؟
غینِ بلاغتت كو؟
باغ ترا كه دادهبود؟.
جانمیكند
شیعه آلِ كلام
ظاهركند یك عكس را
میوزد میوزد می وزد
توفانِ شن اینبار
تاریكخانه حتا مدفون
نبار! نبار! نبار!
بارانِ هستهای
نیستی بر سوختنهای مردم مرهمی!
صبحدم پاییز
میكُشد بلبلِ مهاجر به گلبانگِ پهلوی
كه سوخت ورقِ ضحاك را بادِ خزان اما
هنوز پهن است مغزِ جوانانِ جم
بر سفرههای دشمنی
به آیینِ اهریمنی
26/9/2012
ا- ماهان