چنین گفت رستم، اوفتاده و دردمند:
ها ها..ها..ها ها..هه هه..هه..هه هه
برایم نمانده هیچ ، به جز یک خنده بلند:
ها ها..ها..ها ها..هه هه..هه..هه هه
نه رخش ماند، نه توران، نه افراسیاب
ها ها..ها..ها ها..هه هه..هه..هه هه
“چه کسی بود صدا کرد سهراب”؟
ها ها..ها..ها ها..هه هه..هه..هه هه
بسی رنج برده بودم درین سالِ سی
ها ها..ها..ها ها..هه هه..هه..هه هه
فارین پالِسی، فارین پالِسی، فارین پالِسی
چنین گفت رستم، اوفتاده و دردمند:
ها ها..ها..ها ها..هه هه..هه..هه هه
***
ناگهانی، بی اختیار، بی مقدمه!
بلعیدنِ هوای خیس، اینهمه!؟
توسطِ ریهای که سالها آسم داشت
ناگهانی ، بی اختیار، ولی چقدر عجیب!
ارتعاشِ عضلاتِ یک واژنِ نجیب
که سالها آرزوی ارگاسم داشت
ناگهانی ،انقلابی ،مثلِ فشنگ
دویدنِ دیوانه وارِ یک پای لنگ
جهیدنِ بلند با زانوی خورد شده
بعد، یک فرودِ بی نظیر، هماهنگ