آقای رجوی مقالهی سینا دشتی که به فرمودهی شما ظاهراً برای بزرگداشت یاد و خاطرهی برادر دلبندم سیامک و تحت عنوان «سيامك طوبائى ميليشياى مسعود» نوشته شده را خواندم.
از لحظهای که مقالهی یاد شده را خواندم، صبر و قرارم را از دست دادهام. نمیدانم چگونه حال خرابم را در لابلای کلماتم بیان کنم. میخواستم نامهام را خطاب به سینا دشتی بنویسم اما دیدم او عروسکی بیش نیست که اختیارش به دست شماست. به همین دلیل نامهام را خطاب به شما مینویسم.
متأسفم که شما به یاد و خاطرهی عزیزانمان نیز رحم نمیکنید.
شما و سینا دشتی هدفتان از نگارش این مقاله یادآوری خاطرهی سیامک نیست. ما را زجر میدهید و میکوشید ایرج مصداقی را که سالهاست جای سیامک را برایمان پر کرده بدنام کنید. شما و سینا دشتی بهتر از هر کس از رابطهی ما با ایرج مصداقی مطلع هستید.
لابد نمیتوانید ادعا کنید که سینا دشتی که چند باری برادرم را دیده بهتر از من که صمیمانهترین رابطه را با او داشتم میشناسد. اگر به نشریات و ادبیات قبل از سی خرداد مراجعه کنید در مییابید که در سال ۵۹ کسی خود را «میلیشای مسعود» معرفی نمیکرد و همه آن موقع از «سازمان» و «مجاهدین» یاد میکردند و خود را میلیشای مجاهدین معرفی میکردند. این ادبیات متعلق به زمانی است که شما «رهبر عقیدتی» مجاهدین شدید. آن موقع سیامک در زندان بود.
یادم نمیرود یک بار در سال ۵۹ از سیامک پرسیدم تو که تعلقات مذهبی نداری، در خانوادهای غیرمذهبی رشد کردهای چگونه است که با مجاهدین کار میکنی؟
او در پاسخم گفت من کاری به ایدئولوژی و مرام سازمان ندارم به خاطر حمایت تودهها از سازمان است که به آن گرایش دارم. نگاه کن فقیرترین اقشار جامعه از مجاهدین حمایت میکنند. او انگیزهاش فعالیت به نفع مردم بود.
پس از کشتار ۶۷ به پدرم امید میداد که آزاد میشوم و میآیم با هم عرق میخوریم. در نامهای که در مرخصی از زندان برای من نوشت به تنها چیزی که اشاره نکرد همین چیزهایی بود که در نامه سینا دشتی به آنها اشاره شده. او تنها عشقاش به رفقایش بود. این آخرین نامهی او در دوم مرداد ۱۳۶۸ و خطاب به من است. لابد که رابطهی خواهری و برادریمان و محبت او را به من تکذیب نمیکنید.
سینا دشتی از عشق و ارادتش به سیامک و رفقایش میگوید اما روشن نمیکند چرا به جای ماندن در کشور و خونخواهی آنها راه دیار فرنگ را در پیش گرفت و در آنجا نیز به جای مبارزه و پیگیری راه سیامک و سیامکها به تحصیل علم پرداخت و نه تنها دکتر شد بلکه تخصص هم گرفت. در حالی که سیامک زیر خروارها خاک خفته است.
بارها به ایرج گفته بودم دوست دارم با هرکسی که با سیامک بوده آشنا شوم. یا اگر کسی جملهای، کلمهای دربارهی سیامک میداند از او بشنوم. به همین دلیل او سینا دشتی را به من معرفی کرد. سینا دشتی برایم تعریف کرد که با خواندن کتاب ایرج مصداقی و دیدن نام سیامک از سرنوشت او مطلع شده است. سینا در همان ملاقات کوتاه چه تعریفها و تحسینها از کتاب ایرج مصداقی و خود او که نکرد.
آقای رجوی سالها من و خانواده فکر میکردیم سیامک پس از فرار نزد شما آمده و در قرارگاه اشرف به سر میبرد. به ویژه که نامههایی با دستخط سیامک مبنی بر این مسئله از پاکستان و عراق هم دریافت کرده بودیم.
بارها از اعضا و هواداران مجاهدین و نمایندگان شما درخواست مساعدت و دریافت خبری از سیامک کردیم. سالهای سال به دنبال گمشدهمان بودیم. بارها پاسخهای بیربط و متناقض از مجاهدین شنیدیم. سالها در بیم و امید زندگی کردیم. چشمان مادر و پدرم و همهی ما به در خشکید تا خبری از سیامک دریافت کنیم. کابوسهای شبانهمان سیامک بود. شاهد زجر ما بودید و سیاست سکوت پیشه کرده بودید. حتی پرداخت کمک مالی را شرط ارائه خبر و اطلاعات راجع به سیامک قرار دادید. تصور ما این بود که سیامک توسط شما سربه نیست شده باشد.
این ایرج مصداقی بود که با صبر و حوصله و با توضیحات مکفی و ارائه شواهد مختلف ما را متقاعد کرد که سیامک پس از فرار در مرخصی در تور وزارت اطلاعات افتاده و پس از دستگیری مجدد اعدام شده است. در واقع او از مجاهدین رفع اتهام کرد. آیا این است پاسخ محبت او در حق شما؟ آیا این است پاسداری از حقیقت؟ چرا شما و سینا دشتی و … در ۲۵ سال گذشته ساکت بودید و پس از انتشار «گزارش ۹۲» و نامهی سرگشاده ایرج مصداقی به شما یک باره خواب نما شدید و متوجه شدید که ایرج مصداقی که در زندان بود سیامک را که در بیرون از زندان و فراری بود لو داده است. آیا به شعور ما توهین میکنید؟
سینا دشتی مأمورتان نوشته است:
«الان بعد از سى و سه سال ، يك تواب ديگر ، مصداقى خائن ، كه ادعاى شناختن سيامك را ميكرد و ميكند، مثل هر تواب ديگر ، باران غيظ و كين را به مسعود نشأنه رفته و دنبال جبران ضربه اى است كه رژيم در مرداد ١٣٦٠ خورده است. .
اما من الان سئوالم اين شده كه ايا مصداقى در لو رفتن طرح فرار سيامك در مرخصى و اعدام او ، نقشى داشته است ؟ تا دنيا دنياست ، از تلاش براى يافتن حقيقت در اين مورد و روشن كردن زواياى تاريك أعمال اين تواب ، دريغ نخواهم كرد ! اين تعهد من به برادر ، رفيق و مسئول عزيزم ، سيامك طوبائى ، ميليشياى مسعود رجوى ، هست . »
آقای رجوی، سیامک وقتی فرار کرد خودش هم نمیدانست کجا برود، مادری که قرار بود با او همکاری کند از این کار سرباز زده بود. سیامک در خیابان آواره بود. به خانهی یکی از زندانیان سیاسی سابق که نزد شماست پناه برد. خواهر او عاشقانه و از سر لطف سیامک را به قربانگاه برد. آن فرد یکی از دوستان من است. چرا دروغ میگویید؟ سیامک روح خودش هم خبر نداشت چه برسد به ایرج مصداقی. شرم کنید ما را بیش از این زجر ندهید.
آقای رجوی اگر کسی قرار باشد مسئول دستگیری سیامک معرفی شود شمایید. شمایی که میدانستید آن کانال آلوده است و تعدادی پیشتر از طریق آن دستگیرشدهاند و روشنگری نکردید. برای شما جان انسانها ارزش نداشت و ندارد . شما میخواستید بر لیست شهدایتان افزوده شود.
ایرج، جای سیامک را برایم پرکرده است. سیامک کافی نبود حالا قصد ذبح ایرج را دارید؟ آقای رجوی شما به بیرحمی کسانی هستید که طناب دار به گردن برادرم سیامک انداختند. شما قصد دارید به دست مأمورتان دکتر سینا دشتی که ظاهراً بایستی حیات بخش باشد برادرم ایرج را ذبح کنید. اگر دستمان در مورد سیامک کوتاه بود و نتوانستیم مانع قاتلان شویم این بار به شما این اجازه را نخواهیم داد که برادر دیگرمان را از ما بگیرید.
امیدوارم شهامت داشته باشید و این نوشته را نیز در سایتهایتان انتشار دهید.
نازیلا طوبایی
تن پاره جدامانده از سیامک
منبع:پژواک ایران