بخش 3
همهمه همراه با آوای موسیقی…وصدائی دلنشین
خسرو پرویز-آخ جون بساط موسیقی هم که بر پا شد
آذرمیدخت- آره …ولی این اونی نیست که شما فکر میکنید.
خسرو پرویز- پس کیه ؟ باربد نیست؟
شیرین- ایشون با این نوا آمدن امیر سامانی را نوید میدهند.
خشایار شاه- امیر سامان که باشند؟ یادم نمیاد که شلاقش زده باشیم.
شاپور دوم– امیر یعنی چی؟
مظفرالدین شاه- بالام جان امیر یعنی همون شاه نمیدانم به چه زبانیست
ناصرالدین شاه- بیخود نیست که چهل سال ولیعهدی کشیدی بس که بی سوادی …
امیر به عربی میشه یه چیزی شبیه رهبر…شاه…و از این چیزا
خشایار شاه- مگر تازیست؟
مظفر الدین شاه- بالام جان ترک است همشهری خودمان است.
کورش- ولی این که پارسی میخواند من خوب میفهمم.
گوش کنید
نوای دلنشین رودکی سمرقندی
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ و آموی و درشتی های او
زیر پا چون پرنیان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیر زی
دیر زی تو میهمان آید همی
کف زدن پر شور ….
کورش – به به….زیبا بود بسیار زیبا
خسرو پرویز- آذر جون تو هم برو به میان و ….
آذرمیدخت- خواهش میکنم من رقص بلد نیستم
خسرو پرویز – چی چی رو بلد نیستی ….آذر باید برقصه…آذر باید برقصه
ناصر الدین شاه، فتحعلی شاه، شاپور اول و دوم، هر سه تا یزدگرد ها…همه باهم-
….آذر باید برقصه…آذر باید برقصه……..آذر باید برقصه…آذر باید برقصه…….آذر باید برقصه…آذر باید برقصه
ناگهان در باز میشود و هیکلی تنومد و با هیبت ظاهر میشود….همه ساکت میشوند.
خسرو پرویز- چی شد چه خبره این گردن کلفت کیه؟
شیرین- ایشان نادر شاه افشار هستند…کمی دیر رسیده اند.
شاپور دوم – چه با ابهت است…انگار که از جنگ برگشته.
نادرشاه- چنین است برادر.
کورش – جنگ با کی؟ با رومیان؟
مظفر الدین شاه- بالام جان رومی چیه دور تا دور ما پر شده از ترکان
شاه عباس-شما هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان از دنیا بی خبرید.
کورش- بی خبر ماندیم چون یکی از شما ها گفت آسوده بخوابیم که او بیدار است.
محمد رضاشاه- همه رو که نگفتم فقط کورش رو گفتم
کورش- دستت درد نکنه دیدیم که چگونه بیدار ماندی
داریوش- نادر جان آخرش نگفتی که در کدام جنگ بودی.
شاه سلطان حسین- شنیدم استخاره کردند برای جنگ با عثمانی ها ، خوب نیامد.
در نتیجه بجنگ افغان ها و هندو ها رفتند.کمی کشور گشائی فرمودند.
کورش- کشور گشائی؟
کمبوجیه- مثل من که به مصر رفتم …..
داریوش- باز تو حرف زدی
نادر شاه- جنگ خوبی بود برای شاهان بعد از خودم سوغاتی هم اوردم.
احمد شاه قاجار- آخ جون سوغاتی…چی اوردید؟
نادر شاه – همون تخت طاووس رو که کون گندتون نتونست زیاد روش دوام بیاره.
احمد شاه- این رضا خان قلدر نذاشت..منو بلند کرد خودش نشست جام
رضا شاه- نادر جان این تخت طاووس شما برای هیچکدام از ما خوبیتی نداشت.
قبله عالم رو شهید کردند، محمد علی شاه رو تبعید کردند، احمد شاه خلع شد..من رو به آفریقای جنوبی تبعید کردن، پسرم را در بدر کردند. کاش این تخت لعنتی رو میگذاشتید در هندوستان بماند.