شایع است که در فازهای آغازین تهاجم نیروهای ائتلافی به عراق، خلبانان آمریکایی ماموریت داشتند که از چند روز پیش از ورود نیروهای زمینی به شهرهای مورد نظر، بر فراز آسمان آنها در ارتفاعات پایین به پرواز درآمده و با پخش اعلامیههای رنگارنگ از ساکنان شهرها درخواست کنند که تعصبات بیهوده را کنار گذاشته و در برابر مهاجمان «خیرخواه» مقاومت ننمایند.
گویا به تأسی از همین روش – و به امید همان نتیجه – است که عدهای از تحلیلگران ایرانی نیز در روزهای اخیر در صدد برآمدهاند تا به طور سیستماتیک اصل «استقلال» را نشانه رفته و در» به تفصیل شرح داده شد، در نظام بینالمللی معاصر تنها و تنها به شرط بروز چهار فاجعهی نسلکشی، پاکسازی قومی، جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی جامعهی جهانی مختار است – پس از طی کردن مراحل حقوقی – استقلال کشور خاطی را موقتاً نقض و با توسل به نیروی هدفمند نظامی از جمعیت مورد ستم آن محافظت نماید.
بار دیگر شایان ذکر است که از آنجایی که هیچیک از این فجایع درایران رخ نداده است، طبعاً هیچ زمینهی حقوقی قابل قبولی برای نقض استقلال ایران و حملهی نظامی به آن وجود ندارد.
در نتیجه میتوان گفت که کسانی که هنوز صحبت از مغایرت گفتمان استقلال با حقوق بشر میکنند و در ادبیاتشان همچنان لغات تاریخ مصرف گذشتهای مانند «مداخلهی بشردوستانه» میتوان پیدا کرد، دستکم یک دهه نسبت به تحولات دکترینال و گفتمان غالب در حوزه حقوق بینالملل عقب هستند. اینکه آیا تعمدی در این عقبماندگی هست یا خیر، پرسشی است که خود باید به آن پاسخ بگویند.