دنیای آدمکهایی که بی تفاوت ویا ظالم شده اند.
هنگامیکه دبیرستانی بودم میگفتند که این صادق هدایت یک نویسنده بسیار بدبین است و خواندن آثار او انسان را بسوی خودکشی میکشاند. من همه کتابهای اوراخواندم دیدم که تنها واقعیت ها را بیان کرده است و بی تفاوت نبوده است من نمیدانم که او چرا واقعا خودکشی کرد و نمیدانم که آیا تحقیقی هم در این باره شده است یا نه؟ بارها هم از اطرافیان خود شنیده ام که میگفتند که ایکاش هرگز به دنیا نمی آمدند. و اینکه متاسفانه بسیاری از شاگردان و دانشجویان من هم حتی با گرفتن مدرک دکتری دست به خودکشی زده اند. ولی واقعا بعضی وقت ها شاید انسان از انسان بودن خود هم شرمگین میشود. میبیند که مردم بسیار بی تفاوت و دو چهره شده اند وقتی که به انسان احیتاج دارند بسیار خوشرو دوستانه و مهربان هستند ووقتی خرشان از پل گذشت از همان آدم مهربان و خوشرو و صمیمی یک هیولای هفت سر بیرون میاید. دوستم تعریف میکرد که بنان بهایی بمناسبت داشتن پدر بهایی اخراج شده بود. ولی او در حقیقت مسلمان بود زیرا در دامان مادرش تربیت شده بود و به بهاییت واسطه ای نداشت جز اینکه پدرش یک بهایی اسمی و غیر فعال بود. بقول دخترش کمکی بود و از بهاییت جز ارثی که از پدرش برده بود هیچ نمیدانست و حتی در تشکیلات بهایی هم شرکت نمیکرد. دوست من پس از اخراج شدن از کار فامیل بهایی دورش را گرفتند و هر کدام ظاهرا برایش دلسوزی میکردند بطوریکه خم وچم وی را دزدیدند زن پسر عمویش میگفت که تو به این خوبی و به این نازنینی چرا بایست با تو اینطور رفتار میکردند. اینقدر به او مهربانی کردند و تعریفش را گفتند که دوست من خام شد و فکر کرد که بهترین دوستان و فامیل خود را یافته است. لاجرم به پسر عمو وکالت داد و خودش هم برای ادامه کار و تحصیل راهی اروپاشد. بعد از اینکه پس از چند سالی برگشت دید که این پسر عمو و زنش همان دوستان سابق نیستند و تبدیل به هیولاهایی شده اند. اموال را غارت کرده بودند و آنچه که هم خودشان نمی توانستند غارت کنند گذاشته بودند تا دیگران غارت کنند. دوست من نامه هایی به محافل بهاییان نوشت و گله کوفته کرد. با بی تفاوتی جوابش را دادند و بقول معروف محلش نگذاشتند.
سیستم آدمک در همه جا هست. کارکنان دولت و شهرداریها جز دزدی و رشوه خواری کاری بلد نیستند. از تمامی امکاناتی که در اختیار دارند برای دزدی سو استفاده میکنند. حتی در آمریکا که مثلا یک کشور پیشرفته است. در اینجا همه چیر عکس ایران است در ایران بانک وام نمیدهد زیرا با تورم بیست چند در صدی اگر ده در صد و یا بیشتر هم نزول اسلامی بگیرد باز کم است. یا سود اسلامی و شخص وام گیرنده برنده است. ولی اگر کسی از شما پولی دستی بگیرد و مثلا چند روز را چند ساله کند و تورم همه پول شما را از بین ببرد سیستم دادگستری اسلامی ایران بدون توجه به تورم بیست در صدی تنها به مثلا اصل پول رای میدهد و هر آدمی با شش کلاس سواد درک میکند که وام دهنده غارت شده است و دادگستری و یک مشت وکلا و یک لشگر قضات و آقایان بازپرس ها همه بازیچه چند قالتاق حرفه میشوند. دزدی بدین ترتیب اوج میگیرد و آن کسی که با گریه و التماس پولی از شما گرفته است حالا برگ برنده را در دست دارد و میگوید برو از طریق قانون بگیر. و با دادن رشوه پرونده گم میشود و وقتی پیدا میشود که مثلا پنج سال در راه بوده است. به این ترتیب شارلاتان ها مردم دلسوز راغارت میکنند.
در آمریکا درست عکس این است تورم نیست و بانکها براحتی وام میدهند خانه ویا هرچیزی که خریده اید ارزش آن با ضد تورم پایین میآید مثلا خانه سی در صد افت قیمت دارد ولی بانک همان پول اولیه را با احتساب مثلا هفت در صد بهره غیر اسلامی میخواهد. در ایران باتورم طبقه متوسط از بین میرود و اینجا با ضد تورم.
در آمریکا شیادی بطور قانونی دست کمی از ایران ندارد. شرکتهایی هستند که بنامهای مختلف که میتوانند برایتان وام ارزان و یا کمک بگیرند زیاد هستند. و حسابی میتواند افراد دیگر را لخت کنند حتی حکومت های محلی هم از این قاعده مستثی نیستند به شما اجاره و پروانه کار میدهند بعد میگویند که اشتباه کرده اند و بشما خسارت نمیدهند و میگویند اگر میخواهی خسارت بگیری وکیل بگیر وکیل هم پول زیادی پیش میخواهد و میخواهد ساعتی مثلا دویست دلار بقول خودشان بسازد و بعد از چند تلفن میگوید دوباره مثلا پنج هزاردلار دیگر هم بده. بعد هم میگوید نشد دیدی که من چندین تلفن کردم. و یا وسط کار کار را ول میکند و میگوید برو وکیل دیگر بگیر مثل بنایی که کار را ول میکند و میرود و هیچ بنایی دیگر نمی خواهد کار را تمام کند. بدین صورت بایست خیلی مواظب باشید که در آمریکا به هیچ کسی اعتماد نکنید اگر مستاجرتان پول نداد همان روز شکایت کنید زیرا میخواهند وقت کشی کنند. در آمریکا قانون در دست دزدان بازی داده میشود و پلیس هم که بی تفاوت است و کاری به این کار ها ندارد. دادگاه ها و دادگستری آمریکا چیزی از دادگستری ایران کم ندارد. یک سیستم بی تفاوت و بیهوده و یک مشت پلیس و قاضی های آدمک شده. خوب کسانی هم که از این بی عدالتی ها خسته و مایوس شده اند دست به خود کشی میزنند. البته اشخاص بسیار ارقه براحتی میتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند. ولی وای بحال کسانی که دل رحم باشند و بخواهند به دردهای مردم احساس انسانی نشان دهند که قربانی خواهند شد.
این است که آمریکاییان به هیچ کسی اعتماد ندارند و میگویند که برایت دعا میکنم. متاسفانه اگر با همین وضع جلو برویم بزودی زود همه انسانها بی تفاوت و آدمک خواهند شد چیزی که سیستم بین المللی قهار طالب آنست که مردم کاملا آدمک و بی تفاوت بشوند تا هر بلایی که میخواهند سر انسانها در بیآورند. آنان از دین و ملیت و نژاد حد اکثر سو استفاده را برای کارشان میکنند.