من و او

شب شد با او باز نیایش کردیم
چهره اش بدست خود آرایش کردیم

بند برداشتم کردم رها مویش
شد افشان بر شانه گیسویش

امشب به دیدارم آمده روی آشفته
بر لبش هوسهای بسیار خفته

دهانی برآورد برای کامخواهی
ندانستم بود ایمانم بسته به نگاهی

گویا هر دم کنم باید خود امتحان
بدانم تا چه بینم و چه آید به میان

من و او رسانیم خود تا اوج
طوفانیست عشق کند دریا پر موج

آنگاه که با او از خود رمیدیم
بدشتی رفته با هم آرمیدیم

چو گلهای وحشی با هم آمیختیم
لب و دهان هم بسیار بوسیدیم

تو را نزدم آمیخته به رنگ آوردند
رسوا گشته و آلوده به ننگ آوردند

مرا بدانید هم از دلتنگان
نیاموخته هنر هزار رنگان

همگان به شنیدن رازها لایق ندانیم
هر آنکه مهر آرد عاشق ننامیم

ما نام خود می کنیم جاوید
زندگی را عشق خواهیم نامید

تو را شادی و خواب خوش باید
گر حتی پیکرت را آغوشی دگر رباید

شکسته سکوت را طنین طپش قلبت
گرفتارم هم به مهر و هم قهرت

از خود بی خودم کند بوی تنت
گویی همه گلها روییده از بدنت

تو را هر گاه در آغوش کشیدم
هزاران دشمن بدکار آفریدم

ندانم مرا بی تو کدام سو می برند
اهلیان چرا از وحشیان بیش خود را می درند

جلادان از گیسویت طناب داری بافتند
آن طناب لطیف بر گردنم انداختند

نیست ما را به نقاب صلح اعتقاد
نبندیم هرگز با خونریزان اتحاد

گریزپایی گر باشد با ایستادگان
یک ایستاده نخواهد ماند در میان

گاه به تو کند زندگی پشت
جز مرگ نماند برایت سلاح در مشت

بگو چه دارد بودن بهایی
چون غرور ندارد کنارت جایی

مرگ مرا آرام به خواب می برد
چه زیبا سوی آرامشی ناب می برد

که کرد خواهد آزاده را نکوهش
دور باشد مگر از خوبی و کوشش

شب سرود باید و برداشت چنگ
کجا یابید صلح بی جنگ

 

 داریوش آزادمنش 
A . R . M

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!