تاکتیک های نظامی آمریکا و نسخه برداری آن توسط مامورین شهرداری بسیار پاکنهاد و دست دل پاک ما؟
آیااوستا حمامی هم سم دارد. آیا بمن چه و بی تفاوتی همه جا جا افتاده است؟
دیروز یک نامه از دوستم داشتم و دیدم که چطور ایرانیان استخدام شده در سازمان منوره شهرداری هم از تاکتیکهای دولت مجلله آمریک و یا دولت فخیمه بریتانیای کبیر نقشه برداری میکنند و عین همان طرح را برای هم میهنان خود پیاده میکنند. انگار که هم وطنانشان دشمن هستند و بایست آنها را خانه خراب بکنند.
شهردار محترم
اینجانب ….که مدرس دانشگاه هستم برای دریافت جواز برای پوشانیدن پله کان فلزی که از حیاط به تراس میرفت و نیز تعویض ایرانیت سوخته شده گل خانه واقع در تراس و وصل آن به سقف ایرانیت پله کان به نزد آقای … رفتم و توضیح دادم و نوشته خود را هم به ایشان دادم ایشان گفتند که احیتاجی به مجور نیست و من به پلیس ساختمان هم سفارش میکنم که مزاحم نشوند.
هنگامیکه آهنگر مشغول زدن سقف و پایه های فلزی بودند بلافاصله مامورین شهرداری آمدند و گفتند که بایست مجوز داشته باشم. من به امید آنکه آقای …. جریان را میداند از گفته خودش مطلع هست با ماشین سراغ ایشان رفتند اینبار ایشان گفتند که نه مجوز میخواهید. من هم فورا دنبال مجوز رفتم در اداره الکترونیک بمن گفتند که با شرایط شمامجوز خواهید گرفت و من تشکیل پرونده دادم و یک ماه و نیم هر روز مراجعه میکردم به امید اینکه مجوز بگیرم و هر روز امروز و فردا میکردند در ضمن همان روز یک گروه پانزده نفری از ماموری به زور وارد خانه من شدند و پایه ها را خراب و حتی میخواستند که آنها را هم با خود ببرند.
اگر آقای …. بمن گفته بود که حتما مجوز میخواهم و بایست اقدام نمایم من یا هرگز به این کار اقدام نمیکردم و خودم را بی لشگر مامورین درگیر نمیکردم. ولی هنگامیکه دست مرا در حنا گذاشتند بخانه من حمله کرده و ساخته هارا که بهر ترتیب جز ثروت ملی است تخریب کردند.
ایشان بجای اینکه در اول مرا به اداره الکترونیک راهنمایی کنند بمن گفتند که احتیاجی به مجوز نیست.
متاسفانه اکنون من با یک گروه طرف هستم که ظالمانه خانه مرا تخریب کردند. در خانه ما در خیابان …شهرداری ناحیه ساخت و سازی که برروی زمین و بام خانه ما انجام شده بود تخریب نکرد و تنها به نامه نگاری اقدام کرد که درنهایت وبا رای دیوان عدالت شهرداری ساخت و ساز غیر قانونی روی بام خانه دیگران را نتوانست خراب کند در ثانی من گفته بودم که دنبال مجوز هستم نمیدانم که آنان برای چه مقصودی به خانه من حمله و ضرب شصت نشان دادند آنهم بدون اینکه رای دادگاه را بمن و یا به همسایه من نشان بدهند. با احترام
.گفتند که خودت فرم را پر کن به جریان کار که وارد هستی. اگر آنان بمن نمیگفتند که مجوز نمیخواهم مسلم است که من دنبال اینهمه درد سر نمیرفتم. باحتمال خودشان هم میدانند که آنان برای من تله گذاشته بودند که دستم بند شود بعد برای من مشگل ایجاد کنند. .
بیایید و از طرف اداره الکترونیک مطلب را پی گیری کرده ای؟ مگر آنان نبایست مجوز بدهند؟
به آقای …من فکر کرده بودم که مجوز نمیخواهد و گرنه دست به ساخت سایه بان و گلخانه نمیکردم. اگر من میدانستم که مجوز میخواهد شاید اصلا اقدامی به ساخت نمیکردم.
با عنایت به موقعیت من و اعتمادی که من به آقای … کردم متاسفانه ایشان با نهایت بی انصافی و قساوت مرا متضرر کرده اند. اگر ایشان از اول میفرمودند که من احتیاج به مجوز دارم مسلم است که من به دنبال مجوز میرفتم و بیخود وقت و پول خود را هدر نمیدادم متاسفانه ایشان با بی تفاوتی دست مرا داخل حنا گذاشتند و بعد هم با نهایت قدرت با استفاده از مامورین یک بار ساخته مرا خراب کردند و باز به این اکتفا نکردند وبرای بار دوم ساخته را تخریب کردند و مثل اینکه من یک دشمن بیگانه هستم به من که یک عمر معلمی کرده ام حمله ور شدند و ساخته های مرا تخریب نمودند. من حتی به ایشان گفتند حالا که این مشگل پیش آمده است به من فرصت بدهید تا از طریق قانون مجوز بگیرم ولی ایشان بجای همکاری و همفکری دوبار به ساخته های من حمله برده و تخریب کردند.
چون پلکان فلزی یخ میزد و سقف گلخانه هم کاملا سوخته شده بود و من میخواستم که یک سقف ایرانیت روی آنها و راهروی تراس بزنم که جمعا بیست متر هم نمی شود. و این واضح است که غیر از استفاده راهرویی و گلخانه ای از آنجا هیچ استفاده ای که به عنوان نیم طبقه حساب شود نمی توان کرد. در ثانی من اگر میدانستم و بمن میگفتند که احتیاج به مجوز دارم یا دست به اینکار نمیزدم و یا اول دنبال مجوز میرفتم مگر برای من چه استفاده ای دارد که خودرا با یک لشگر مامور درگیر کنم و همه آنان با من مثل دشمن خونی رفتار کنند و ضرب شصت نشان دهند.
با تقدیم احترامات
رونوشت به ریاست محترم جمهوری ایران…. و شهردار محترم تهران… در هنگامیکه داستان صدام را میخواندم دیدم که آمریکایی ها اول به او چراغ سبز نشان دادند که میتواند به کویت حمله سریع کند و کار را زود تمام کند بعد هم آنان با پیراهن عثمان کرده تمام خاک عراق را زیر و رو کردند باحتمال همین چراغ سبز را هم برای آن دیوانه صدام برای حمله به ایران برایش روشن کرده
بودند برای اینکه بتوانند بمب هایشان را و وسایل مخربشان را بفروشند. و دلالها ثروت اندوزی کنند و شرکتهای بیمه شان به نون و آبی برسند.حالا دیدم که مامورین شهرداری ما هم از همان روش و تاکتیک نظامی استفاده میکنند اول چراغ سبز نشان میدهند و بعد هم با قدرت حمله میکنند. خوب بازهم بگویید که ایرانیان مامورین شهرداری نمی توانند از تاکتیکهای مدرن آمریکایی استفاده کنند. میبینید که درست نقشه همان تاکتیبک را به روی سر هموطنانشان پیاده میکنند و هیچ مرجع بیطرفی هم نیست که رسیدگی کنند.
میگویند شخصی صبح زود به حمام رفت و در آنجا شخصی را دید که سم دارد. از ترس از حمام بیرون آمد و به نزد حمام دار رفت و گفت که در حمام شخصی را با سم دیده است. اوستا حمام پایش را به او نشان دارد و گفت اینجوری بوده است . مرد دید که او هم سم دارد پس با سرعت از حمام بیرون پرید. حالا نقل ماست که از بی عدالتی شکایت میکنیم ولی مثل اینکه کسی حوصله تعقیب ظالم را ندارد و بمن چه و بی تفاوتی همه جا حکمران است.