Washington DC – On Tuesday, December 15, the Subcommittee on National Security and Foreign Affairs inthe US House held a hearing on US options on Iran, in particularwhat sanctions can and cannot do. The committee invited NIAC to submit atestimony to the hearing to be placed on the record.
Trita Parsi’s Statement for the Record can be found on thecommittee’s website. It is focused on the impact US sanctions have had on theIranian people. It also discusses the importance of factoring in the impact onordinary Iranians – particularly in light of their ongoing struggle against thegovernment – in future decisions on Iran. Here, we have provided the Persiantranslation.
شهادت از پیشنوشتۀ
دکتر تریتا پارسی
دبیر – شورای ملّی ایرانیان آمریکایی
دستیار پژوهشگر موسسۀ خاورمیانه
کمیتۀ نظارت و اصلاح دولت
کمیتۀ فرعی امور خارجه و امنیت ملی
۱۵ دسامبر ۲۰۰۹
جلسۀ بررسی دربارۀ تحریمهای ایران: گزینهها، فرصتها، و پیامدها
آقای رئیس، از شما که به من اجازه ایراد این شهادت را در خصوص سیاستهای ایالات متحده در مواجه با ایران دادید سپاسگزارم.
با توجه به مبارزه در جریان مردم ایران برای کسب حقوق خود و تلاش به منظور یافتن راهحلی سیاسی در مورد بنبست هستهای، موضوع تحریمها به طور ویژه شایستۀ بحث موشکافانهای است.
به عنوان نماینده بزرگترین سازمان مردممحور – یعنی شورای ملّی ایرانیان آمریکایی – که آمریکاییان ایرانیتبار را در ایالات متحده نمایندگی میکنند – مایلم تا بر این نکته تایید ورزم که هیچ گروهی از آمریکاییان بیش از جامعهی ما نگران فرجام جنبش دموکراسیخواهی در ایران نیست و هیچ گروهی از آمریکاییان بیش از جامعهی ما از سیاستهای دولت ایران رنج نکشیده است.
چیزی که ما در شش ماه گذشته در ایران شاهد آن بودهایم یک دگرگونی ساختاری است. در تاریخ ۳۰ سالۀ حکومت کنونی ایران، هیچگاه مردم چنین بیشمار به خیابانها بیرون نریخته بودند تا که احترام به رای و حقوق خود را خواستار شوند. و هیچگاه حکومت به اندازۀ کنونی دچار اختلاف عقیده نبوده است. شدت و خشونت کشمکشهای در میان کارگزاران درون نظام سیاسی ایران نباید دستکم گرفته شود.
انتخابات بحثبرانگیز ماه ژوئن با سرکوبی بسیار شدید دنبال شد که به نوع خود نقض فاحش حقوق بشر بود که بوسیله مقامات مسئول ایران به موقع اجرا در آمد. اکنون نقض حقوق بشر در ایران، بنا بر گزارشی که توسط سازمان «عفو بینالملل» در هفته گذشته منتشر شد، در بدترین وضعیت خود در طول ۲۰ سال گذشته قرار دارد. این گزارش دولت ایران را متهم میکند که “بیشتر نگران چگونگی سرپوش گذاشتن بر بدرفتاری است تا آگاهی از حقیقت”.
با وجود سرکوبی، شکنجه، تجاوز و کشتار در زندانها، هنوز جنبش مخالفان از اعتراضهای خود دست نکشیده است. در همین هفته گذشته، تظاهرات تازهای در ایران براه افتاد که در آن در واکنش به خشونت مقامات دولتی، خواستههای تظاهرکنندگان جسورانهتر ابراز شد تا ملایمتر.
جنبش مخالفان در ناکام کردن دولت احمدی نژاد در عادی نشان دادن شرایط موفق بوده است. استقامت و عزم راسخ جنبش سبز هم تندروهای داخل ایران و هم جامعۀ جهانی را مبهوت خود ساخته است. تصور بر این که اعتراضها تنها پدیدهای گذارا هستند و نمیتوانند تغییر اساسی را در چشمانداز سیاسی ایران موجب شوند، نابخردانه است.
در هنگامه این دگرگونی ساختاری، آمریکا اقدام ابتکاری خود را – یعنی جستوجوی دیپلماسی در مواجه با ایران با هدف کاهش تنشهای میان ایالات متحده و ایران و جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای – آغاز کرده است.
دولت اوباما این امر را روشن ساخت که آغاز چنین گفتوگوهایی به معنی نامحدود بودن زمان برای آن نیست، و اگر پیشرفتی در آن حاصل نشود، دولت تحریمهای سختی را علیه ایران پیگیری خواهد کرد. من در این سخنان نمیخواهم به بررسی این نکته بپردازم که آیا روشهای سیاسی کافی هستند یا زمان لازم به منظور برطرف کردن موانع برای دستیابی به توافق موقت در خصوص موضوع هستهای داده شد، و یا همین هفتههای گذشته، پیش از ضربالاجل ۳۱ دسامبر برای دیپلماسی، زمان بایستی برای یافتن راهحل سیاسی مورد استفاده قرار میگرفت یا برای اعمال تحریمها برنامهریزی میشد. ترجیحا، با در نظر گرفتن حرکت کنونی به سوی اعمالتحریمها، من مایلم تا دربارۀ برخی از عواملی که وقتی گزینههای تحریمها مختلف مورد بررسی قرار میگیرد نیازمند توجه هستند سخن بگویم.
نخست، اثرگذاری تحریمها بر روی مردم ایران در محاسبات ما به ندرت به حساب آمده است. مردم ایران به روشنی بار سنگین فشارهای اقتصادی را تحمل کرده و از آن رنج بردهاند چراکه تحریمهای موجود بسیار کلی و بدون هدف بوده است. در عین حال، حکومت ایران، به طور نسبی آسیبناپذیر باقی مانده و رنج این تحریمها را به دوش مردم ایران اندخته است.
در حالی که دولت منابع جبران تاثیرات تحریمها را در اختیار دارد، مردم عادی در ایران از چنین گزینهای محرومند و بار مشقتهای اقتصادی را بر دوش میکشند. افزون بر این، تحریمها از ارتباطات و تعامل میان مردم ایران جلوگیری کرده و این خود اثری منفی و مستقیم بر توانایی این مردم برای اعمال فشار به منظور اصلاحات سیاسی داشته است. برای مثال، پیش از انتخابات ایران، شرکتهای میکروساف و گوگل هردو خدمات تبادل سریع پیام (مسنجر)های خود را به استناد تحریمهای ایالات متحده در ایران تعطیل کردند. ممنوع ساختن قابلیت ایرانیان برای ارتباط با جهان خارج تنها به عواملی در ایران که در پی تحکیم پایههای قدرت خود از راه منزوی کردن مردم خود هستند یاری میرساند. همانگونه که در همین تابستان گذشته شاهد بودیم، وقتی اخبار و وسعت تظاهرات بیسابقۀ مردم با بهرهگیری از «فیسبوک» و «یوتوب» به خارج از ایران رسید، اثبات گردید که توانایی ارتباطات با سراسر جهان برای مبارزه آنان به منظور کسب آزادی سیاسی نقش پایهای دارد. سیاستهای مبتنی بر تحریمهای ما، نباید این مبارزۀ خود به خود نفسگیر را برای کسب دموکراسی دشوارتر سازد.
در نتیجه جای شگفتی ندارد که رهبران جنبش سبز موضع خود را در برابر این تحریمها به روشنی اعلام کردهاند. در اواخر سپتامبر، موسوی اظهار داشت که تحریمهای تازه “تحميل رنجهاى بسيار بر مردمى است كه مصيبت دولتمردان ماليخوليازده برایشان كافى است… و ما با اعمال هر گونه تحريمى عليه ملت خود مخالفيم.“
در واقع، پس از تحولات بیسابقۀ همین تابستان گذشته، ادامه بیتوجهی به اثر تحریمهای کلی افزون نه تنها به مبازره ایرانیان برای کسب دموکراسی خدمت نمیکند که ما را نیز به مخاطره میاندازد.
اگر ما در ادعای در کنار ایرانیان ایستادن – و نه پشتشان را خالی کردن – جدی هستیم، به الگوی تازه در خصوص اعمال تحریمها بر ایران نیازمندیم. گرچه ایرانی دموکراتیک به خودی خود بسیاری از مسایل و مشکلاتی را که ایالات متحده در خصوص سیاست ایران دارد حل نخواهد کرد، اما به احتمال زیاد میتوان در مورد این مسایل راهحلهای بسیار برجستهتری یافت. برای نمونه، اعمال تحریمهایی که به طور مستقیم بر مردم عادی صدمه میزند جنبش دموکراسیخواهی را در ایران تضعیف میکند و این امر خود با منافع امنیت ملی بلندمدت ما که مبنی بر احترام به ایران و خاورمیانه به طور کلی است در تناقض است.
دوم، وقایع تابستان گذشته، همچنین یکی از ادعاهایی که باور داشت با اعمال تحریمها میتواند تغییرات را در داخل ایران موجب شد از بین برد. یکی از دلایل اصلی طرح تحریم بنزین، که مورد مناقشه بوده است، شاید این باشد که مردم عادی ایران با رشد سرسامآور قیمت بنزین، عاصی شده و بر فشارهای خود بر دولت ایران خواهند افزود. هرچند، رفتار گذشتۀ عوامگراها در ایران چنین نظری را تایید نمیکند. در سال ۲۰۰۷، زمانی که دولت احمدینژاد سهمیهبندی بنزین را آغاز کرد، شلوغیها و درگیریهای دو روز طول کشید و در حدود ۱۰۰۰ نفر در این اعتراضات علیه سیاستهای اقتصادی دولت در ایران به خیابانها آمدند.
در مقابل پس از انتخابات اخیر نزدیک به ۳ میلیون نفر به خیابانهای تهران ریختند و خواستار بازشماری آراء خود شدند، و هنوز بعد از شش ماه تظاهرات ادامه دارد و از بین نرفته است.
دلیلی که موجب برانگیختن مردم شد تنگناهای اقتصادی نبود بلکه عصبانیت به علت تقلب انتخاباتی بود. در صورتی که سختیهای اقتصادی پیش از این باعث تظاهرات پراکنده شده است، ولی این بار امید، میلیونها نفر را به طور ثابت و محکم به خیابانها کشیده است. تجربه نشان میدهد وقتی اعمال تحریمهای کلی و بدون هدف که بر مردم ایران اثر میگذارد در پیش گرفته میشود، نخستین قربانی آن امید است. درماندگی اقتصادی یاس را میزاید که این خود باعث کشته شدن ایمان مردم برای توانایی در ایجاد دگرگونی است. نتیجۀ نهایی این امر از میان رفتن شور و اشتیاق سیاسی است که تنها به منافع کانون سیاسی اطراف آیتالله خامنهای خدمت میکند.
تحریمهای کلی و بیهدف حتی میتوانند به روشهای دیگر نیز دولت ایران را تقویت کند. به خصوص تحریمهای مربوط به صنایع نفت ایران که بر پایههای اقتصادی پرسش برانگیزی مبتنیاند. ایران به طور تقریبی ۲۵ تا ۴۰ درصد مصرف بنزین داخلی را با قیمت جهانی وارد میکند و بعد آن را به همراه بنزین تولید شده داخلی با قیمت یارانۀ دولتی، یعنی گالونی ۴۰ سنت میفروشد. در نتیجه، مصرف داخلی بنزین زیاد است؛ و نیز مقداری از آن هم به کشورهای همسایه قاچاق و فروخته میشود.
در ۱۰ سال گذشته ، این سیاست برای ایران هزینهای در حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد درآمد سالانه داخلی داشته است که البته این امر به قیمت جهانی بنزین و قیمت تصویب شدۀ دولت برای بنزین بستگی دارد. به علت نیاز دولت به درآمد بیشتر، رژیم ایران میخواست که یارانۀ بنزین را حذف کند و قیمت بنزین را تا سطح جهانی بالا ببرد و مصرف بنزین را کم کند ولی این طرح از ترس واکنش شدید داخلی متوقف شده است.
حتی اگر فرض شود که تحریم بنزین موثر به شمار میآید، نتیجه چه خواهد بود؟ مصرف این فرآورده به سرعت پایین میآید و درآمد دولت بالا میرود چراکه دیگر اجباری ندارد تا برای وارد کردن بنزین هزینهای بکند.
اگر تهران اجازه دهد که بنزین عرضه شده به قیمت برابر با خرید آن فروخته شود، قیمت بنزین به حدی افزایش مییابد که این خود به معنی حذف یارانهها هم برای بنزین وارداتی و هم برای بنزین داخلی است؛ در نتیجه، دولت درآمد بیشتری برای هزینه کردن در جاهای دیگر- احتمالا برنامۀ هستهای خود- خواهد داشت. این تحریمها کاری میکند که تهران سالها درصدد انجام آن بوده است.
سوم، توانایی تحریمها برای ایجاد دگرگونی، در گرو مشارکت بینالمللی در اعمال این تحریمها علیه رژیم ایران است. ایجاد توافق بینالمللی بسیار پراهمیت است، بهویژه هنگامی که کشور صادر کنندۀ انرژی همچون ایران هدف قرار میگیرد. دولت اوباما بهطور موفقیتآمیزی توانسته است که اعضای شورای امنیت را نه از راه هدف قرار دادن متحدان خود به وسیلۀ تحریمهای اضافی دیگر بلکه با همکاری با آنها متحد سازد. تحریمهای یک جانبۀ ایالات متحده که باعث مجازات متحدان نیز میشود، اتحاد کنونی را به مخاطره میاندازد. برندۀ نهایی این سناریو دولت ایران است که برای سودجویی از این تفرقه در جامعۀ بینالمللی فرصتهایی برایش فراهم میشود. در هنگام برخورد با چالشهایی که توسط دولت ایران در جامعۀ جهانی بوجود میآید، ایالات متحده باید به صورت اتحاد دهنده عمل کند نه به صورت تفرقهافکنانه و سیاستهای تحریمها بایستی بر همین اساس سنجیده شود.
این به این معنا نیست که تحریمهای ایالات متحده به اقتصاد ایران صدمه نمیزند. اما در مقابل، تردیدی نیست که تحریمهای اقتصادی ایالات متحده موجب تنگنای در اقتصاد ایران شده است. به خصوص تحریمهای اخیر مالی باعث ایجاد موانع قابل توجهی در اقتصاد آنان گردیده است. بانکها با مشکلات زیادی در سرمایهگذاری در پروژهها روبرو هستند، اعتبار صادرات فراهم نشده و فرار سرمایهها افزایش یافته است.
با وجود تمام ضربههایی که تحریمها بر اقتصاد ایران وارد کرده است، این سختی به سوی تغییر مطلوبی در سیاستهای ایران منجر نشده است. تحریمها در آسیب رساندن به اقتصاد مردم ایران موثر واقع شده است، اما در تغییر رفتار دولت ایران شکست خورده است.
واشنگتن باید با دقت سیاستهای مقابله با ایران را محاسبه کند و در این میان بررسی کارایی تحریمها میتواند بخشی از سیاست بزرگتر را در خصوص ایران در بر گیرد. عواملی مانند تاثیر تحریمها بر مردم ایران و مبارزه آنان را برای کسب دموکراسی باید در نظر گرفت. همچنین، اعمال تحریمهای بدون هدف که میتواند موجب تقویت تندروهایی شود که حکومت ایران را در کنترل دارند و نیز توانایی تحریمها در ایجاد شکاف در جامعۀ بینالمللی. همۀ این عوامل نیازمند بررسی و توجه هستند.
به طور ویژه، هزینۀ جانبی تحریمها باید به دقت سنجیده شود. تحریمهای بیهدف و دیپلماسی به ندرت میتوانند با هم جور در بیایند. تشدید تحریمها، که به شهادت تجربیات گذشته نمیتواند در موضع هستهای ایران تغییری ایجاد کند، در را بر روی عرض اندام دیپلماسی میبندد؛ و میتواند به سناریویی بیانجامد که بر اساس آن در سالهای آینده هم دیپلماسی و هم تحریم شکست بخورند. و این در حالی است که برنامۀ هستهای ایران به گسترش خود ادامه میدهد. این امر ایالات متحده را با گزینۀ نه چندان جذابی مواجه میکند. این امر حائز اهمیت بسیاری است که همین امروز تصمیماتی گرفته شود تا ما را با یک تراژدی اجتنابناپذیر و عملی شدن آن سناریو گفته شده روبرو نسازد.