معبد 2

در عجب هرگز ممان گر گویم این

من چو تو هم گوی دارم هم زمین

یک زمان می میرم از یک جسم خام

تا نشاط دیگری آرم به کام

در تلاشی بی حدم هر صبح و شام

تا که از خانه رهی جویم به بام

تا از آنجا خوشۀ استاره ها

شوخی و طنازی مه پاره ها

پهنه های بی کران آسمان

عالمی بیگانه از ذهن زمان

روشنایی جهانگیر وجود

کوچ ناپایاب هستی همچو رود

قبض و بسط دائم هر کهکشان

سیر گیتی در مکانی لا مکان

آفتابان جهان افروز را

جنگیان دائما پیروز را

در تماشا در نشینم روز و شب

با دلی سرشار شوقی همچو تب

 

این چنین ره زعشق مولا آمدم

زین سبب این قدر بالا آمدم

با همه درگیری و صلح و نزاع

بستر یک راه را هستم مطاع

ای دل غافل؛ همه در یک رهیم

رهسپاران ره یک درگهیم

زائران کعبۀ یک صورتیم

در گروه کاروانیم ار تکیم

راه خود را می رویم تا منتها

تا که از هستی خود گردیم رها

تا که وصل یار شد سودای ما

رهنما گردید مهسیمای ما

 

در خور همراهی انسان شدم

با دم شیرینش هم پیمان شدم

همره او راه خود را می روم

تا بدانجایی کزو دیگر شوم

او به پروازی در آید بعد از آن

تا بدان شهری که شد از من نهان

من فغان از این جدایی می کنم

ناله ها از بی وفایی می کنم

نعره هایی می کشم از روی درد

شیون و آهی از او و آنچه کرد

من طلب همراهی او دارمی

چون که از انفاس او بیدارمی

ای امان بر من مگیر این نکته ها

حال غمگین و رخ آشفته را

پیش یار احوال او آرامش است

اندرونم سرکشی و شورش است

من ز احوال وی اندر حسرتم

روز شب در گردباد حیرتم

 

تلخ و شیرین و درشت این داستان

ما بقی را تو ازین گونه بخوان

عرض و طول و سختی ره می رویم

همچنان آگاه و ناآگه رویم

تا که از شهد لبش نوشی کنیم

با خس و خارا همآغوش می شویم

تا که از ساقی بگیرم یک دو جام

هرگزم ناید دمی آرام رام

 

سی ام آبان 1388

اتاوا

 

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!