بدیهی است که باید به شجاعت جوانان و افرادی که در اجتماعات شرکت میکنند آفرین گفت؛ حضور در اجتماعات، برای نمایش موافقت یا مخالفت با امری، لازم است اما کافی نیست. این مقاله از همه دعوت به اندیشیدن میکند. از همۀ اندیشمندان دعوت میکند تا یک کار اصولی و گروهی را سامان دهند تا از هم اکنون آیندهیی را که در حال ساختش هستیم، بشناسیم و برای فرار از موقعیتِ موجود، با چشمِ بسته وارد یک فضای ناشناخته نشویم.
چکیده: چگونه میتوان حوادث را مدیریت کرد تا به آیندهیی که پیشبینی میکنیم، یا آرزویش را داریم، برسیم؟ به این منظور باید: 1- وضع فعلی را بشناسیم. نقاط قوت و ضعفِ وضع موجود را بدانیم. 2- برآورد درستی از نیروهای موجود در وضعیت فعلی داشته باشیم. 3 – هم فرصتها را بشناسیم و هم تهدیدها را 4- بدانیم هدف چیست و به کجا میخواهیم برسیم. 5- برنامهریزی بلندمدت، میانمدت و کوتاهمدت داشته باشیم تا از وضعیت موجود به آن جایی که میخواهیم برسیم. (یعنی آینده را آرزوی ما برای آینده و برنامۀ ما برای پیشبرد کار میسازد.)
نکتۀ مهم این است که بررسیها پویا باشد. چنانچه در همۀ مراحل همه چیز شفاف و در معرض دید عموم باشد، امکان حک و اصلاح و جرح و تعدیل در هر مرحلهیی وجود خواهد داشت. (یعنی هم شناخت کاملتر میشود و هم آرزوها و برنامهها جرح و تعدیل میشوند.)
چند نکته در شناخت وضع موجود:
وقتی میخواهیم از زمان حال به آینده عزیمت کنیم، باید در نظر داشته باشیم که هر آن چه در حال موجود است، نفرتانگیز و دور انداختنی نیست. وظیفۀ ما فقط تخریب نیست. حفظ ارزشها به اندازۀ دور انداختن موانع، قیمتی است.
همه کمابیش وضع موجود را میشناسیم اما برای حرکت به سمتی، باید نقطۀ شروع را دقیقاٌ بشناسیم و برای شناختن همۀ مولفههای آن، همه باید همکاری کنند.
به طور کلی، شاید بشود گفت که بیم و امید بیانگر شرایط امروز ایران است. با وجود خشونت بیمانند و ترس از آسیبهای جدی به فرزندان عزیزمان و هم چنین لطمه خوردن زیر ساختها و اوضاع اقتصادیِ کشور، به علت سوءمدیریت و سوءاستفاده، امید به روزهای بهتر نیروی محرکۀ همۀ ماست.
برای شناخت نیروهای مادی، وضعِ موجود صنایع، و مخصوصاٌ صنایع وابسته به استخراج و پالایش نفت، زیر ساختها از قبیل جادهها، راهآهن، هواپیمایی، فرودگاهها، راههای آبی و کشتیرانی، بنادر، مخابرات، میزان نفوذ کامپیوتر و اینترنت و …را باید در نظر گرفت. همه در این زمینه میتوانند کمک کنند.
چند نکته در شناخت و برآورد نیروهایِ انسانیِ موجود:
با وجودی که حاکمان نمیخواهند از امتیازات خود بگذرند و مردم هم دیگر حاضر نیستند به شرایط نابسامان گردن نهند، به سرعت همه به این نقطۀ مشترک میرسند که وضعیت فعلی ناپایدار است و زمان آبستن حوادثی است. این همه خشونت نشان میدهد که حتی حاکمان هم میپندارند همه چیز را دارند از دست میدهند که حاضر میشوند قداست همه چیز را از بین ببرند؛ که حاضر میشوند نزدیکترین یارانشان را قربانی کنند و …
حالا در شرایطی که میدانیم چیزی در حال فروریختن و فروپاشی است و چیزی در حال سربرآوردن، آیا ما مردم ایران، میخواهیم منفعلانه، صبر کنیم تا حوادث بر ما بگذرند یا میخواهیم نقش داشته باشیم و حوادث را مدیریت کنیم؟
باید این موضوع را از هم اکنون روشن کنیم که در حکومت آینده، بنا بر انتقامگیری گذاشته نخواهد شد. حتی انسانهایی همچون سعید مرتضوی و مصباح هم، نه شکنجه خواهند شد و نه اعدام. آنان باید کاملاٌ تحتِ نظر، روزها در معادن به استخراجِ زغالسنگ یا سنگ آهن بپردازند و شبها در حبسِ خانگی بسر برند. شاید این پیش آگهی، در تغییر تناسب نیروها اثر کند.
مردم عادی و معترضان به نتیجۀ انتخابات، خواهان تغییر و اصلاحات اساسی و روز به روز عمیقتری هستند. و آماده برای بیشتر نقش داشتن در جنبش.
سران مخالفِ تغییر همه سکوت کردهاند و دیگر جرات نمیکنند در ملاء عام مردم را به سرکوب تهدید کنند اما مباشران آنها، هم چنان به خشونت ادامه میدهند.
افراد برجسته و شاخص در ایران، از روحانیون و مدرسین حوزههای علمیه تا هنرمندان و پزشکان و … در سمت مردم و جنبش سبز هستند.
سران جنبش سبز با وجود پایمردی و ادامه دادن در کنار مردم، هنوز روی استعدادهای قانون اساسی فعلی تکیه میکنند. آقایان موسوی و کروبی این ظرفیت را دارند که با گروه کار کنند و آنچه را که به نفع جنبش است بپذیرند. اگر ما مردم، بنا را بر کار گروهی بگذاریم، اگر بنا را بر قبول هر حرکت با نظر جمع بگذاریم، با آنان مشکلی نخواهیم داشت. در واقع به علت شرایط ناشی از وجود اینترنت و رسانههای عمومی، رهبری جنبش و بدنۀ جنبش، در هم بافته و تنیده شدهاند و از هم تأثیر میگیرند.
روزهای اول عدهیی میگفتند به زودی مردم دچار انفعال میشوند و باز روز از نو… حاکمیت هم به همین سان میاندیشید که با تمام قوا مردم را سرکوب میکرد. سرکوب میکرد تا با ایجاد رعب و وحشت، مردم به انفعال کشیده شوند و به کنج خانههای خود بخزند. خوشبختانه ما مردم (یعنی در واقع جوانان در این مرحله ابتکار عمل را به دست گرفتند و بقیه را به دنبال خود کشاندند) نشان دادیم که دَر، دیگر بر پاشنۀ سابق نمیچرخد. اجازه نمیدهیم ما را از هم جدا کنند تا هر یک دنیای جداگانهای داشته باشیم. ما آماده ایم تا دنیای مشترکی داشته باشد. شریک در شادی و غم همدیگر!
باید در نظر داشته باشیم که درصد بالایی از جمعیت ما را جوانان تشکیل میدهند. چگونه خواستههای آنان را برآورده کنیم تا این موضوع نقطۀ قوت ما باشد. چگونه میتوانیم تحصیلکردهها و متخصصان ایرانی مقیم خارج از کشور را ترغیب کنیم تا هم چون پس از انتخابات و دفاع از جنبش سبز، پس از پیروزی کامل هم بر ای پیشرفت کشور خود، نیرو بگذارند؟
کمبود آب، بیسوادی گروهی از هم میهنانمان و کمبودهای دیگر را باید بشناسیم. و راه فایق آمدن بر آنها رابشناسیم.
چند پرسش در مورد مقصد و برنامهریزی که باید از هم اکنون در پی جواب باشیم:
میخواهیم در آینده با درآمد نفت چه بکنیم: آن را صرف هزینههای جاری دولت کنیم؟ صرف زیرساختها کنیم و یا این که صرف سرمایهگذاری ( در داخل یا خارج؟)
میخواهیم هم چنان دولت عهدهدار 80 درصد اقتصاد کشور باشد؟ سازندگی باید در چه جهتی باشد؟ تا چه حد میخواهیم صنایع و کشاورزی رشد کنند؟ تا چه حد در دست خود مردم باشند؟ به سرمایهداری ملی امکان رشد میدهیم یا میخواهیم هم چنان دولت همۀ امور را در دست داشته باشد؟
آیا میخواهیم در آینده نظامی ایدئولوژیک داشته باشیم؟ آیا نمیتوان با آزادی احزاب و گروهها، به افرادی که ایدئولوژی خاصی دارند، این امکان را داد که زیر سقف یک حزب جمع شوند و هر زمان توانستند طرفدارانی بیابند، به نسبت تعداد طرفداران خود در ادارۀ جامعه سهم داشته باشند؟
ما هم اکنون به معمارانی نیاز داریم که نظامی را طراحی کنند که در آن همه چیز شفاف باشد. راه نظارت بر عملکرد همۀ ارکان نظام برای همه باز باشد. راه برای نقد همه و همۀ برنامهها باز باشد. رسانهها آزاد باشند. آزادی اندیشه و بیان و اجتماعات و …
هم اکنون به کمک همه باید نظامی را پی بریزیم که در آن از خودی و غیر خودی حرفی نباشد.
پیشنهاد: پیشنهاد میشود سایتی برای جمعآوری اطلاعات و نظریات متخصصان و احیاناٌ پیشنویس قوانین اساسی دورۀ آینده طراحی شود تا همه بتوانند در این امر مهم همکاری نمایند.