قیام ایغورها

پرنده کوچکی خواهم شد، همبال ابرها

از کوههای بلند خواهم گذشت تا زندان یارم

از وراء دیوارها و میله ها خواهم گفت

من راضی به این جدایی نبودم ،

هجران به زور تحمیل شد

در این زمهریر یخ زدم ،

خانه ظلم ویران باد !

دلیل اصلی شورش هایی ده روز اخیر در ترکستان شرقی و یا همان طوریکه چینی ها می گویند سینکیانگ بر هیچکس معلوم نیست. به برکت وجود موبایل تصاویر وحشتناکی از سرکوب مردم عادی در شبکه های خبری بین المللی پخش میشود. رسانه های داخلی درایران هنوز در شوک حوادث بعد از انتخابات 22 خرداد هستند و در سرویس های خبری اصلی به این مهم نمی پردازند. ناچار تنها منبع خبری ما توسل به شبکه های ماهواره ای است تا بتوانیم از عمق فاجعه انسانی در ارومچی مرکز این ایالت تصویری هر چند تاریک و مبهم به دست آوریم. شاید سالها سرکوب فرهنگی و سیاسی اقلیت ایغور سرانجام کاسه صبر آنها را لبریز و مجبور شده اند به خیابانها بریزند. نکته جالب توجه در این میان توجیه مقامات چنی از این رویداد است که وقوع آن را به تحریکاتی از خارج نسبت داده و اصلاً اقدامات نسنیجیده خود رادر این میان دخیل نمیدانند.

*************

بی توجه به گزارشی که شبکه خبری از ارومچی و به زبان انگلیسی پخش میکرد، طبق معمول، همگی در باره هر موضوعی که دوست داشتیم صحبت میکردیم الا خبری که از تلویزیون می شنیدیم. در خانه های ایرانی تلویزیون نظیر لامپ بالای سقف روشن است و معمولاً به آن اعتنایی نمی شود ولی اگر کسی آن را خاموش کند، همه اعتراض می کنند. متخصصان رسانه ای هموطنان ما را نوعی مبتلایان به تماشای تصاویر متحرک می دانند که از تحلیل محتوای آن عاجزند.در پایان گزارش تصاویری از زنان و دخترانی نشان داده میشد که در لباسهای بلند و خوش رنگی نسبت به بازداشت و یا احیاناً کشته شدن مردان و عزیزانشان اعتراض می کردند.به نظر میرسید که آنها دارند اشعاری حماسی دررثای کشته شدگان می گویند. مادر بزرگم که تاکنون تسبیح می چرخانید و به همه چیز بی توجه بوده و با یاس فلسفی خود همه چیز را توجیه میکرد، ناگهان ازجایش نیم خیز شد و همراه با زن قد بلند ایغور که قرص و محکم در مقابل مامور چینی تا دندان مسلح با لباس سبز پلنگی ایستاده بود و فریاد می کشید که از نظر همه ما نامفهوم بودند، شروع کرد به خواندن. همه ما ناگهان متوجه شدیم که مادر بزرگم با مرثیه ای که زن ایغور می خواند هماهنگ دکلمه میکند. گویی زبان فراموش شده ای دوباره جان گرفته و خطوط میخی قدیمی به حرکت در آمده اند:

کوینیوو یوآرام ، یوآرام آغ ساخلایام

اگر یوخوما گلسن ، سنی قوناخ ساخلارام !

من که به موضوع علاقمند شده بودم ، گذاشتم تا مادر بزرگ در اعتراض زن ایغور از این فاصله دور مشارکت داشته باشد و بعداً با کلی تلاش موفق شدم ترجمه مفاهیم بالا را به نحوی با همکاری مادر بزرگم راست و ریس کنم.مادربزرگ توضیح داد که این مرثیه در رسای جوانانی خوانده می شود که در مبارزه علیه ظلم و ستم کشته و یا به عبارتی شهید می شوند.

پیراهن سفیدت را می شویم ….. آن را تر و تمیز در بقچه ات نگه میدارم

اگر شبی به رویاهایم بیایی ………….. تو را مهمان نگه داشته و نمی گذارم بروی

مادر بزرگ مثل مصحح نسخ نایاب اشعاری که عاشقی در بیابان های آسیای مرکزی سروده باشد، گاهی سعی میکرد برای کلمه و یا هجایی که خوب نشنیده ، جایگزین مناسبی پیدا کند. برای من وسعت جغرافیایی ظلم و وحدت کلامی قربانیان خیلی قابل توجه بود.

بعد ها از بین زمزمه های مادر بزرگ توانستم اشعار و یا بهتر است بگویم مرثیه های دیگری را نیز گیر آورم:

آهای جوانان ، آی جوانان

باران که بند بیاید، برف شروع خواهد شد.

کاش به جای همه جوانان ، ما پیران فدا می شدیم.

برخی مراثی مادر بزرگ اصلاً برایم مفهوم نیستند. انگار با زبان مردمانی گم شده در تاریخ سخن می گوید ولی حزن و اندهی جانکاه در همه واژه ها به گوش میرسد. مادربزرگ مثل داستان معرف اورسن ولز که در 30 اکتبر سال 1938 به صورت نمایش رادیویی در اغلب نقاط آمریکا پخش و مردم را در اضطرابی طولانی فرو برد- The war of the worlds,A Martian invasion-مادر بزرگ چنان محو تماشای گزارش های خبری از جریان شورش ارومچی در ترکستان شرقی می شود که خود رادربین مادران و خواهران و دختران افراد بازداشت و یا کشته شده می انگارد و همپای آنها گریه و ناله می کند. مادر بزرگ آنقدر در نقشش فرو میرود که خود را مادر شهید ایغوری و همه ماموران پلیس را چینی تصور می کند.

دیگر نمی توانیم با مادر بزرگ از منزل خارج بشویم. هر ماموری ، حتی ماموران راهنمایی و رانندگی و حراست بانک ها را جزو نیرو های امنیتی چینی می داند که هدفشان کشتن مردان ایغوری و یتیم و بیوه کردن دختران و زنانشان است. مادر بزرگ حالا دیگر اشعاری خود ساخته در مدح شهدای ایغوری و همدری با زنانشان می سراید. بعضی ها می گویند که این هم نوعی عوارض پیری است و هنوز عنوان علمی مناسبی برایش پیدا نشده است.برخی هم مرا خیالاتی می پندارند که همواره سعی دارم مفاهیمی در بین خیال پردازی های مادر بزرگ پیدا کنم. بیشتر فامیل عقیده دارد که مادر بزرگ به یاوه گویی افتاده است همانطوریکه همه پیرمردان و پیرزنان آخرش به این درد دچار می شوند ولی من از شنیدن مرثیه های مادر بزرگ در رسای شهدای ایغور تنم می لرزد:

پلو در دیگ ها انباشته و

بره ها و گوسفندان زیادی برای عروسیت بریان خواهند شد

همه منتظر تو خواهند بود …………..

غمی جانکاه مادرت را عزا دار خواهد ساخت

و تو حتی فرصت شمردن اسبهایت را نخواهی یافت

…………………………… ای چشم سیاه .

سیروس مرادی

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!