مسجد جمکران که در روستايی به همين نام در نزديکی شهر قم قرار دارد بر پايه خواب يکی از اهالی اين روستا ساخته شده است. در این مسجد چاهی وجود دارد که برخی مردم با طّی مراحلی، عريضه خود را به امام زمان به درون چاه می فرستند، به اين اميد که وی آنها را بخواند و حاجت آنانرا برآورده کند.” (1)
آنچه پیرامون این مسجد و چاه می گذرد خبر از بروز و گسترش فاجعه ای دردناک در جامعه ما دارد. در قرن بیست و یکم، قرن کامپیوتر و اینترنِت، قرن آگاهی، انتخاب و مسئولیت، تعداد قابل ملاحظه ای از هموطنان ما هنوز غرق خُرافات، منتظر معجزه و دست غیب هستند. آیا لیاقت مردم میهن ما غلطیدن در چنین ورطه ای است؟ و چه کسانی مسئول بروز این فاجعه هستند؟
در جمهوری ولایت فقیه ، سخن از معرفت و کمال انسان نیست، سخن از آزادی، انتخاب و حقوق انسانی و مسئولیت شهروندی نیست، زیرا طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی: “در زمان غیبت حضرت ولی عصر ، ولایت امر و امامت اُمت بر عهدۀ ولی فقیه می باشد. … همین ولایتی که برای رسول اکرم و امام در تشکیل حکومت و اجرا و تصدی اداره هست برای فقیه هم هست. … ولایت فقیه از امور اعتباری عقلانی است … قیم برای صغار، قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد. … در این موارد معقول نیست که رسول اکرم و امام با فقیه فرق داشته باشد. … حکومت شخص فقیه در جامعه اسلامی نه امری انتخابی و یا انتصابی بلکه امری الهی است.” (2)
آیت اله خمینی گفته است: “احکام شرع حاوی قوانین و مقررات متنوعی است که یک نظام کلی اجتماعی را می سازد. در این نظام حقوقی ، هر چه بشر نیاز دارد فراهم آمده است، از طرز معاشرت با همسایه و اولاد و عشیره و قوم و خویش و همشهری و امور خصوصی و زندگی زناشوئی گرفته تا مقررات مربوط … برای قبل از نکاح و انعقاد نطفه قانون دارد و دستور می دهد که نکاح چگونه صورت بگیرد و خوراک انسان چه باشد و بچه چگونه باید تربیت شود…” (3)
پرویز دستمالچی می نویسد: “این سئوال مطرح می شود که مرز این قوانین الهی در کجاست. در کجا انسان حق دارد و می تواند خود قائم ذات شود و راه و روش زندگی اش را، در پهنه سیاست، اجتماع، در چهار دیواری اختیاری و غیره انتخاب نماید. … انتخابی نبودن فقیه از طرف مردم ، یعنی خدشه دار کردن اساسی ترین حق شهروندان یک جامعه در حق تعیین سرنوشت خود.”(4)
چون در سیستم ولایت فقیه فرض بر صغارت انسان بوده و انسان را عاقل و بالغ نمیداند ، بنابراین حق انتخاب و تصمیم گیری که از اولیه ترین حقوق انسانی است ، از او سلب شده و به ولی فقیه تفویض گردیده است.
آیا علم و معرفت بیهوده ، عقل ، خرد ، شعور و استدلال بی معنی است؟
عمر خیام ظلمی از این قبیح تر نمی داند که نادانها، نادانی خویش را اصل و معیار عقل و دیانت و حکمت قرار دهند. امام محمد بغدادی میگوید راه بخداوند برای هر کسی فکر و عقل و معرفت اوست. محمد زکریا (قرن سوم) معتقد است که عقل بزرگرترین موهبت خداوند است و بمدد آن میتوانیم در این دنیا و آن دنیا سعادتمند شویم و براهنمائی خرد از وجود انبیا مستغنی هستیم.
آیا نیاز ما به ولایت فقیه و اندیشه های ارتجاعی، یک واقعیت است یا بارِ سنگین مشکلات زندگی همراه با زور و زنجیرِ سیستم خودکامه یِ مذهبی است که پشت مردمانرا خم نموده و آنان را وادار به پذیرش “ولایت فقیه” کرده است؟ پوشیده نیست که ایران بشدت درگیرِ فقر ، فحشا، اعتیاد گسترده، نادانی عمومی و از همه بدتر فساد فراگیر است. حکومت که منشاء تمام انحرافات می باشد، برای بقای خود با استفاده از چماقداران موتور سوار ، زندان و اعدام هر نوع اعتراضی را در نطفه خاموش می کند. فعالین سیاسی و روشنفکران سانسور شدۀ جامعه مان نیز ، یا در تبعید و زندان هستند، یا اجساد شکنجه شده شان در خیابان ها و بیابان ها رها می شود و یا بوسیلۀ عوامل ساواما ذبح اسلامی می شوند.
تأسف آورتر اینکه این جانشینان ولی عصر نمایندۀ مالی خداوند بر روی زمین هستند نه نمایندۀ دینی!
و همه ی هم و غم شان پول و ثروت است. آیت اله ها همراه با اهل بیت شان با حرص و طمع ، کّل معاملات مالی کشور را قبضه کرده اند ؛ حتی بنیادهائی که بنام مستضعفین و جانبازان و رضوی و صدها نام دیگر برای یاری به بینوایان و آسیب دیدگان برپا شده بودند ، بصورت کارتل های بزرگ در دهها شرکت، کارخانه ، بانک ، هتل و غیره دست دارند و فارغ از ضوابط و قوانین کشور و با استفاده از ارز دولتی ، وام های بی بهره و معافیت از قوانین گمرکی (واردات و صادرات) با میلیاردها دلار درآمد سالانه، را همانند یک مغازه یا ملک شخصی در دست گرفته و با خود کامگیِ مطلق عمل کرده و کوچکترین اعتراض را با چماق بدست حزب الهی و دیگر اراذل سرکوب می کنند.
پیامبر اسلام با ساده ترین نحوه ی زندگی سعی در آگاهی و بیداری بت پرستان و بیابانگردان وحشی عرب داشت و مانند یک معلم و مرشد راهنمای زندگی آنان بود، این مدعیان وراثت پیغمبر و نمایندۀ خدا در روی زمین، با چپاول بیت المال، دلالی و لومپنی در کاخ های آنچنانی زندگی میکنند، میلیاردها دلار در بانک های دبی ، سوئیس، لوگزامبورک، کانادا و آمریکا انباشته و در کشورهای کفار، کاخ و ویلا خریده اند. اگر توده های مردم در ایران چشم باز کنند و حقیقت را ببینند و لمس کنند، متوجه خواهند شد که پیغمبر و امام این آقایان دلار و یوروست. وگرنه در کشوری که طی سال گذشته روزانه 445 میلیون دلار درآمد نفتش بود، اینقدر فقر و گرسنگی برای چیست؟ مردم را گرفتار مسائلی مانند خواهران زینب و گشت منکرات و ماهواره ها و آنتن های تلویزیون و بقیۀ هجویات کردنده اند که متوجه غارت و چپاول روزانه نشوند.
بهمن دبیر ریاضیات یکی از دبیرستان های تهران در ایمیلی می نویسد: “ایکاش با آگاهی از تاریخ سیاسی کشورمان و با شناخت کامل این آقایون، سالها پیش، یعنی زمانی که هنوز در بسیاری از موارد کار از کار نگذشته بود؛ راه و روش و طرز برخورد با آنان را آموخته بودیم. من هر روز پس از تعطیل دبیرستان در خیابان های شهر برای بدست آوردن چند دلار کمک به هزینۀ سرسام آور زندگی و امرار معاش خود و خانواده ام، تا بوق سگ مسافر کشی میکنم و می بینم که آقازاده ها با ماشین های چند صد هزار دلاری تمام شب دنبال خوشگذرانی شان هستند. اگر صدام دربیاد و اعتراض کنم اخراجم؛ اگر در تظاهرات شرکت کنم، بنام ضد انقلاب زندانی و اسیر می شوم، پس “عدالت اسلامی” چی شد!”
آیا کار، کار انگلیسی هاست؟ آیا مقصر آمریکای جهانخوارست؟ آیا باید شاه ، کارتر و خمینی را نفرین کنیم؟ آیا اگر ادارۀ سیای آمریکا در عملیات آژاکس (5) و اینتلجنس سرویس انگلیس در عملیات چکمه (6)، دولت مردمسالار دکتر مصدق را سرنگون نکرده بودند، ما امروز در اوج مردمسالاری بودیم؟ آیا حرصِ ثروت و قدرت، خودکامگی و خیانت حاکمان باعث همۀ کمبودهاست؟ پس نقش ما و مسئولیت شهروندیِ ما در سرنوشت خودمان، کشورمان و آیندۀ فرزندانمان چیست و در کجاست؟
اوریانا فالاچی، روزنامه نگار ایتالیائی از وینستون چرچیل سئوال میکند، آقای نخست وزیر شما چرا برای ایجاد یک دولت استعماری و دست نشانده به آنسوی اقیانوس هند میروید و دولت هند شرقی را بوجود می آورید، اما این کار را نمیتوانید در بیخ گوشتان یعنی در کشور ایرلند که سالهاست با شما در جنگ است انجام دهید؟
وینستون چرچیل بعد از اندکی تأمل پاسخ میدهد:
برای انجام این کار به دو ابزار مهم احتیاج داریم که آن دو ابزار را در ایرلند در اختیار نداریم.
روزنامه نگار می پرسد، آن دو ابزار چیست؟
چرچیل پاسخ میدهد: اکثریت نادان و اقلیت خائن!
جمهوری اسلامی ولایت فقیه که مجموعه ای از این دو، اکثریت نادان و اقلیت خائن، می باشد با تکیه به یک فرهنگی ورشکسته که زائیدۀ قرن ها حکومت های خودکامه (7) و سیستم ارباب رعیّتیِ است؛ فرهنگی همه چیزدانِ ولی نا آگاه، بی برنامه ولی فرصت طلب، حقیقت گریز ولی ظاهرساز و احساساتی، پر توقع، غیر مسئول و قانون گریز، سی سال است که ایران را منزوی کرده است. حکومت با سانسور و خفقان، رعب و وحشت، ضرب و شتم، زنجیر و زندان و کشتار و اعدام، طی سه دهۀ گذشته کشورمان را هر چه عمیق تر بسوی خرافات سرازیر کرده و اکثریت مردمان امروز دست بگریبان یکدیگر در عمق فساد و فحشا ، اعتیاد و احتیاج بسر می برند.
در مورد حکومت های خودکامه یکی از سران رژیم شاه که بعدها با حقیقت آشنا شد، می نویسد: “باز هم باید برگردیم بر سر اصل درد که نبودن آزادی در مملکت بود ؛ که کسی نمیتوانست بگوید که نباید تمامی سازمان های مملکتی مثل چلچراغ به یک میخ وصل باشند. چون روزی که این میخ کنده شود همه {هیچ} میشوند. تمام چراغ ها میافتند و میشکنند.”(8) تمدن بزرگ شاه، یا جامعۀ مدنی خاتمی برای موفقیت نیاز به زیربنای لازم برای پیاده کردن آن جامعه دارند. مهمترین ستونِ این زیربنا، قانونمندی است. اولین شرط قانونمندی ، یکسان بودن همه (شاه و امام) در مقابل قانون می باشد که در ایران هیچوقت وجود نداشته و امروز نیز وجود ندارد. پایه و اساسِ قانونمندی آزادی است که ما با آن نا آشنائیم. جامعۀ مدنی بدون یک ملت قانونمند و آزاد محکوم به شکست است.
دورانِ ولایت فقیه ، دوران تحجرفکری و تعصب ، توهمات ابلهانۀ احمدی نژاد و چاه امام غایب سالهاست که سپری شده ، ولی ما جا مانده ایم. در این قرن، آزادی، برابری، انتخاب و مسئولیت میبایستی چاره ساز سرنوشت کشور، نجات ملت و پایه گزار آینده ای روشن برای فرزندان و کشورمان باشد. پندار نیک ، گفتار نیک و کردار نیک ، این میراث ارزشمند فرهنگ ایرانی، یکبار دیگر می بایستی شعار و سرلوحۀ زندگیِ هر ایرانی اندیشمند و انسان دوست گردد. فاصله گرفتن از قلمرو اخلاق که ارمغان آخوندی است باعث خود محوری، خود بینی و خود خواهی و ترویج سودجوئی فراگیر و مزمن شده و پول جای خود را از وسیله به هدف داده است. طبق آمار جمهوری اسلامی ، در حال حاضر بیش از ده میلیون از هموطنانمان یک یا چند پروندۀ قضائی دارند و بقول یکی از دوستان دستبگریبان یکدیگر زندگی می کنند.
نقش ما در سرنوشت خودمان ، کشورمان و آیندۀ فرزندانمان در پرتو آگاهی و تلاش در راه آزادی ، برابری و برادری است.
امیر حسین لادن
————-
(1) بی بی سی
(2) ، (3) و (4) کتاب نقدی بر قانون اساسی جمهوری اسلامی – پرویز دستمالچی
(5) کتاب کودتا – کرمیت روزولت
(6) جنگ بزرگِ تمدن رابرت فیکس
(7) شاه در مصاحبه با اوریانا فالاچی ، ژورنالیست ایتالیائی می گوید: برای انجام کارها نیاز به قدرت داریم و برای نگهداریِ قدرت نباید با کسی مشورت کرد و یا از کسی اجازه گرفت و نبلید با کسی تبادل نظر کرد. من با کسی مشورت نمی کنم و چنین وظیفه ای نیز ندارم. اوریانا فالاچی می پرسد: “آیا شما منکر این هستید که یک شاه مستبدید؟ شاه پاسخ می دهد: خیر ، من منکر آن نیستم ، چون به مفهومی اینطور است.
(8) کتاب دشمن شناسی – دکتر عزت اله همایونفر