صبا واصفی ـ وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران به بهانه اجرای طرح امنیت ملی ایران اسلامی، حق مسلم کودکی را که والدینش فعالیت سیاسی یا مدنی دارند برای زیستن در امنیت زایل کرده است؛ حقی که تحت هیچ شرایطی باطل شدنی نیست.
“مهراوه با دیدن زنان چادری، واکنشهای عجیبی نشان میدهد و از آنها ابراز تنفر میکند. نیما، از دیدن پلیس راهنمایی و رانندگی وحشت دارد. یکبار پرسید: پلیس جریمه میکند، یعنی ماشین را نگه میدارد، بچهها را از ماشین پیاده میکند و در قفس میاندازد؟” اینها جملههایی است که رضا خندان، همسر نسرین ستوده، درباره دختر یازده ساله و پسر سه سالهاش میگوید که طی شش ماه اخیر، 35 دقیقه موفق به ملاقات مادرشان شدهاند.
مهدیه محمدی، همسر احمد زیدآبادی، از مواجهه کودک هشت سالهاش با ماموران امنیتی میگوید: “درحالی که مأموران ناشناس، همسرم را به زور داخل ماشین میکردند، پسرم بالای تراس رفته بود و داد میزد: بی شعورها، احمقها، بابای من را کجا میبرید؟”
نرگس محمدی، پیرامون نحوه بازداشت خود میگوید: “من دو کودک چهارساله دارم. زمانی که مرا بازداشت کردند کیانا را عمل کرده بودم. سه بار تا پایین پلهها مرا بردند و دخترم با صدای لرزان از من خواست تا او را ببوسم و بروم. سه بار بالا آمدم و او را بوسیدم.”
فاطمه آدینهوند، همسرعبدالله مومنی، نیز میگوید:”پسرانم ۹ ماه است با پدرشان ملاقات حضوری نداشتند، تندخو شدند. وقتی نزدیک محوطه اوین میشوند، رنگشان میپرد.”
مینروا خدابنده کودک یکی از فعالان حقوق بشر به معلم کلاس خود گفت: “پلیسها دزدند، من خودم دیدم مادر بزرگم را هل دادند و وسایل خانه ما را با خود بردند.”
خشونتهای اعمال شده بر فرزند فرید طاهری، مهدی محمودیان،امیرخسرو دلیرثانی،علیرضا رجایی، حشمتالله طبرزدی، سعید مدنی، علی جمالی، کاهن داشاب، محمدرضا مقیسه، رسول بداغی و علی اخوان از نمونههای دیگر خشونت دولتی، علیه این گونه کودکان است.
احساس ناامنی
انجمن حمایت از حقوق کودک با اعلام این كه در حال حاضر حدود ۹میلیون کودک زیر شش سال و ۲۷ میلیون کودک زیر ۱۸سال در ایران وجود دارد، تاكید كرد در شش ماه اول سال ۸۸، ۲۰۰مورد کودک آزاری به دفتر این انجمن گزارش شده که از این تعداد ۲۰درصد جسمی، ۳۲درصد عاطفی بوده است. ۹۰درصد آزارها توسط پدر، مادر، ناپدری و نامادری در فضای خصوصی و منزل صورت گرفته و لازم است کودک آزاری دولتی نیز به این آمارها افزوده شود.
مجید ابهری، استاد دانشگاه، آسیبشناس و رفتارشناس اجتماعی معتقد است: “اختلالات روانی و افسردگی در جامعه ما دومین رتبه بیماریها را از نظر تحمیل هزینههای بهداشتی، روانی، اجتماعی و اقتصادی دارد.”
در حالی که آمار رسمی ارائه شده گویای رشد کودک آزاری در ایران است، موسی قربانی، عضو کمیسیون حقوقی مجلس در گفتوگو با “خبرآنلاین” درباره حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان در ایران ادعا کرد: “ایران یکی از مترقیترین کشورهای عضو کنوانسیون حقوق کودک است و قوانین فعلی ایران در بحث کودکآزاری رسا هستند و به دلیل وجود مجازاتهای اسلامی در بحث کودک آزاری، این موضوع در لایحه حمایت از خانواده جایگاهی ندارد.”
این شکل اجتماعی شدن، کودک را مشمول قانون اینرسی میکند. به عبارت دیگر کودک در مقابل تغییرات ایجاد شده در زندگیاش مقاومت نشان میدهد. زمانی که روند کسب اقتدار کودک مختل و از منبع حمایتگر خانواده دور شود، توان رویاروییاش با آسیبهای اجتماعی کاهش مییابد و با تصور قربانی و مظلوم واقع شدن به منظور یافتن محلی امن برای بقا یا بیش از پیش در حصار خود ساختهاش فرو میرود و یا با عملی تهاجمی درصدد دفع ارتباط برمیآید.مواجهه با مهاجم ضمیر ناخودآگاه کودک را آماده مقابله یا دفاع میکند. به طوری که آگاهانه یا ناخودآگاه مرتکب عمل تهاجمی میشود. حس امنیت دركی در ناخودآگاه است. زمانی كه ناخودآگاه کودک شكل میگیرد و زمینه زیست سالم توام با امنیت وجود ندارد، در مسیر رها شدن از وضعیت نامطلوب، خشونت را به جامعه بازمیگرداند. دلبستگی دلهرهآمیز، وحشت از دست دادن و عدم امید به بازگشت والدین، ترس کودک را از غریبهها محسوستر میکند. از آنجایی که دسترسی به منبع دلبستگی کودک دشوار است و گاه حمایتگران او در نقشهای پدربزرگ، مادربزرگ، عمه، خاله و اقوام دور و نزدیک تغییر میکنند الگوهای ذهنی این کودکان پیرامون مسئله دلبستگی متفاوت میشود و خاطرههای محرومیت و اضطراب برای بقا تا سنین بزرگسالی همراه این کودکان باقی میماند.
ذهن مضطرب
احساس ناامنی تأثیر مستقیم بر یادگیری دارد. ذهن مضطرب، قادر به دریافت اطلاعات تازه نیست. عدم آموزش، رکود شناخت را در پی خواهد داشت و متعاقب عدم شناخت، رشد صورت نمیگیرد و این گونه دامنه ارتباط کودک با محیط پیرامونش کم میشود.
ناامنی بر رشد عاطفی کودک نیز اثرگذار است. ناهنجاری، افسردگی و تعارض کودک با اجتماع که ممکن است برای تمام عمر در عملکرد او مشاهده شود، با تجویز دارو قابل درمان نیست. تاکنون دارویی برای تولید احساس امنیت کشف نشده است. بدبینی، انزوا، رفتار تسلیمی، پرهیز از مسئولیتپذیری، پرخاشگری، کماشتهایی، پراشتهایی، عدم توانایی کنترل ادرار یا مدفوع، افت تحصیلی، جویدن ناخن، مکیدن انگشت، كندن پوست بدن، بیقراری، عدم بیان خواستهها و عدم توانایی استدلال از مهمترین علایم به خطر افتادن احساس امنیت کودک و بهداشت روانی او است.
“ب.ج” که نمیخواهد نام اصلیاش در این گزارش منتشر شود میگوید: “بعد از ۳۱سال هنوز بوی آتش من را مضطرب میکند. یادم است،مادربزرگم دستم را گرفت، من را به حیاط پشت خانه برد و کتابهای پدرم را در آتش ریخت. پدرم روی پشت بام میدوید. چند ساعت بعد عدهای مامور داخل خانه شدند. از آن روز به بعد سه سال پدرم را ندیدم.”
بهاره نیز میگوید: “از بوی گلاب حال تهوع میگیرم. پدرم اعدام شد و مادرم سالها زندان بود. بوی گلاب برایم یادآور روزهای ملاقات است. ۳۰ سال گذشته، ولی من هنوز لباس پاسدارهای زندان را که بوی گلاب می داد از یاد نبردهام.”
دولت ایران نه تنها تاکنون در زمینه گنجاندن پیماننامه حقوق كودك در قوانین اساسی، تعیین هیئت نظارت بر اجرای كنوانسیون، قراردادن ضمانت اجرایی در زمینه حمایت از حقوق کودک، اقدام موثری انجام نداده بلکه با پذیرش مشروط كنوانسیون حقوق کودک، با گنجاندن تبصرههای متعدد به مفاد کنوانسیون، با ارائه تعریفی متفاوت از كودك، تبعیض علیه کودک، خشونت علیه كودك، حق حیات، حق زیستن با والدین، حق ورود یا خروج از كشور، حق آموزش و … استانداردهای جهانی به منظور ایجاد زندگی مطلوب برای کودک را نادیده گرفته است. این در حالی است که براساس ماده ۱۹ و ۲۴ كنوانسیون حقوق كودك که کشور ایران نیز به آن پیوسته، حكومتها مسئول هستند امنیت و سلامت روحی و جسمی كودكان را تأمین کنند تا آنها نیز بتوانند صرف نظر از مذهب، جنسیت، نژاد و قومیت بدون ترس و خشونت زندگی كنند.