Blog

روزی روزگاری

ندیده و نشناخته از غربت واهمه داشتیم. از اینکه نکند یهو بزند و همه چیز تغییر کند و هیچ چیز سرجای خودش نباشد. از اینکه

Read More »

زیر ُپل بهمنشیر

  Excerpts from Mohammad Hossainzadeh’s newly published collection of short stories, “Zire Pole Bahmanshir”. Read interview. Contact pole.bahmanshir@gmail.com   +++ +++ +++       کيسه سفيد

Read More »

یار هنرستانی

دوران دوران آپولو 11 بود و مسابقات بوکس محمد علی کلی روی صفحه سیاه و سفید تلویزیون مبله بلر. دوران رفتن به هنرستان شرکت نفت

Read More »

چشمها را باید شست

—————– نوشته بی صاحاب! —————– دوستی نادیده ئی میل زده است که این نوشته های «بی امضاء» روی سایت «ستین لُر» مال کیست.در واقع ایشان

Read More »

پول سیگار

 یکی از دفاتر شرکت نفت را با قدری تغییرات کرده بودند اولین دبستان ناحیه کوچک نفتخیز ما که داشت دست و پایش را باز میکرد

Read More »

این قافله عمر عجب میگذرد!

        نزدیکیهای صبح بود که رسیدیم شیراز، «ساک در دست و پتو زیر بغل». همگی رفتیم سراغ یکی از این هتلهای بی ستاره همان دور

Read More »

Under a white blanket

صبح که از خواب پا شدیم دیدیم که زمستان برگشته و برف غیرمنتظره ای در اوائل آپریل همه جا را گرفته است. بهارآمد به صحرا

Read More »