ظاهر حرفهای اخیر شیرین عبادی [1] (که انگار در لندن و واشنگتن بیشتر طرفدار پیدا کرده تا در همان تهران) دربارهی صلحدوستی خیلی قشنگ است، ولی عمیقتر که به آن نگاه میکنم چند پیش فرض مشکلدار و چند سفسطه در آن میبینم:
اولین مشکل استدلال عبادی آن است که در خدمت قدرت است، نه در خدمت قربانی. یعنی درست به همان روشی که مردسالاران وقتی مثلا زنی مورد تجاوز قرار میگیرد بجای ملامت مرد متجاوز، زن قربانی را سرزنش میکنند که چرا مثلا با زن بودنش (که طبیعتا حق اوست) باعث تحریک مرد متجاوز شده است، عبادی هم ایران را سرزنش میکند که چرا با استفاده از حقاش بر اساس قوانین جهانی آمریکا را به تجاوز تحریک میکند.
دوم اینکه خانم عبادی پیش فرض میگیرد که مشکل آمریکا با ایران غنیسازی است. در صورتی که تاریخ نشان میدهد که مشکل آمریکا با ایران در واقع از اول انقلاب شروع شده و اصل آن هم دو چیز است: اولی اینکه ایران تنها کشوری در این منطقهی مهم از دنیا است که تصمیماتش را بر اساس منافع خودش میگیرد، نه مثل بقیهی کشورهای دنیا بر اساس منافع آمریکا. ایران تنها کشوری است در خاورمیانه که حاکمانش خود را به آمریکا بدهکار نمیدانند و مسالهی استقلال (که اولین کلمه در شعار اصلی انقلاب یعنی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» هم هست) از بزرگترین انگیزهی مردم برای سرنگون کردن شاه بوده است. دوم اینکه جمهوری اسلامی مدل بسیار وسوسهانگیزی برای مردم کشورهای مسلمان منطقه است و شاهان و حاکمان مستبد آن را به شدت نگران کرده است.
مشکل آمریکا انقلاب ایران و در پی آن موجودیت و ثبات جمهوری اسلامی است و هدفش سرنگونی این حکومت و به شکست کشاندن این انقلاب است. ولی اهرمهایش برای فشار و رواج بی ثباتی تفاوت میکند. یک مدت که جنگ و صدام حسین بود، بعد تبدیل شد به تروریسم و حقوق بشر و حالا هم ماجرای اتمی. شکی نیست که اگر به فرض ایران از غنی سازی کوتاه بیاید آمریکا به اهرمهای دیگرش یعنی گفتمانهای تروریسم و حقوق بشر رو میآورد و تا روزی که جمهوری اسلامی نابود نشده یا از معنی تهی نشود، آرام نمیشود.
عبادی نمیتواند تضمینی بدهد که اگر ایران از غنی سازی دست بکشد موضع آمریکا در برابر ایران تغییری خواهد کرد. آمریکا از سالها قبل از اینکه اصلا مسالهی اتمی مطرح شود در فکر سرنگون کردن حکومت ایران از راه نظامی یا غیر نظامی بوده است و پس از حل این مساله هم خواهد بود. تجربهی عراق هم نشان میدهد که برای آمریکا مهم نیست که مثلا بمب اتمی داری یا نداری، حتی اگر هم نداشته باشی به دروغ همه جا جار میزند که داری و در نهایت کار خودش را میکند، همانطور که با عراق کرد.
سوم اینکه عبادی جوری حرف میزند که انگار آمریکا همین فرداست که به ایران حمله کند. در صورتی که تقریبا همهی کارشناسان امنیتی و نظامی میدانند که آمریکا حداقل تا زمانی که بوش بر سر کار است امکان ندارد کوچکترین تعرض نظامی به ایران بکند. بنابراین از نظر زمانی هیچ منطقی برای گفتن این حرف در این شرایط وجود ندارد، مگر این منطق که این آرزوی آمریکا و انگلیس و فرانسه است تا با پراکندن این استدلالها در داخل ایران و بین مردم شکاف بیندازند و اتحاد موجود بر سر برنامهی اتمی را بشکنند.
چهارم اینکه عبادی نمیفهمد که که انرژی اتمی نه تنها حق ایران است بلکه روز به روز بیشتر نیازی حیاتی تبدیل میشود. تحقیقات خود آمریکاییها [2] نشان میدهد که درآمد نقتی ایران تا سال ۲۰۱۵ به صفر خواهد رسید، اگر ایران نفتش را با همین روند رشد فعلی در داخل مصرف کند. بسیاری از کشورها با گران شدن قیمت نفت و بالا رفتن مصرف بطور جدی به فکر تولید انرژی اتمی افتادهاند و این واقعیتی انکار ناپذیر است. عبادی نمیفهمد که اهمیت غنی سازی برای ایران درست به اندازهی اهمیت تامین آب و تلفن و نان شب مردم است و اگر ایران از تلاش برای تامین انرژی اتمی دست بکشد تا پنج، شش سال دیگر از نظر اقتصادی ورشکست خواهد شد.
خلاصه اینکه استدلال عبادی را دقیقا میتوان دربارهی ماجرای ملی شدن صنعت نفت در دههی ۱۳۳۰ استفاده کرد و اصل حق ایران را برای استفادهی عادلانه از درآمد نفتش زیر سوال برد. درست است که احمدینژاد هیچ شباهتی به مصدق ندارد، ولی پروژهی غنی سازی و پروژهی ملی کردن نفت و واکنش ابرقدرتهای وقت به آن بسیار بسیار شبیه است. با این حساب فکر میکنم اگر خانم عبادی زمان مصدق زنده بود حتما طرف انگلیسیها را میگرفت، نه مصدق را.
Recently by hoder | Comments | Date |
---|---|---|
راه گلشیفته را باز نگه داریم | 18 | Oct 13, 2008 |
عدم خشونت خوب است، ولی فقط برای ما؟ | 10 | Sep 17, 2008 |
آمریکا را در همین اتاق تاریک نگه داریم | 12 | Aug 11, 2008 |
Links:
[1] //www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2007/11/071119_n-ebadi-nuclear.shtml
[2] //www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2006/12/25/AR2006122500486.html