چندی پیش با دخترخانمی از تهران صحبت می کردم و زمانی که طبق معمول صحبت کشیده شد به ایران، ایشان بنده را مطلع نمودند که تا پنجاه و یا شصت سال پیش در ایران عرب وجود نداشته است و همۀ ساکنین عرب ایران پناهندگانی هستند که در زمان محمدرضا شاه از عراق به ایران فرار کردند. زمانی که با چشمهای گرد شده از ایشان پرسیدم که بر چه اساسی چنین ادعایی می نمایند جواب شنیدم که این را از مادرشان شنیده اند و از آنجا که مادرشان در کودکی چند سالی در آبادان زندگی کرده هیچ شکی در صحت اظهارات مشار الیه نمی توان داشت. سرسختی بنده در رد این ادعای مضحک باعث شد که من نیز عرب شمرده شوم. مگر می شود که کسی فارس باشد و عرب ستیز نباشد؟ در پایان دلایل و شواهد بنده هر چند که ایشان را متقاعد ننمود اما باعث شد که خدشه ای بر این باور ناصواب وارد آید.
اندکی پس از آن با خانم دیگری، باز هم از تهران، صحبت می کردم و ایشان با شنیدن این که عربها ایرانی هستند غضب نمودند و گفتند: خیلی بهم برخورد که گفتید عربها ایرانی هستند. با شنیدن این اعتراض جاهلانه متوجه شدم که این عقاید اشتباه نمی تواند فقط به دو نفر تعلق داشته باشد و احتمالا طیف گسترده ای از ایرانیان چنین باورهای بی مایه ای را در خویش جای داده اند. به این خانم نیز توضیح دادم که ایران بسیار بزرگتر و فراخ تر از شمال تهران است و اتحادی از مردمانی با گویشها و قومیتهای مختلف است.
هر دوی آنها به آریایی بودن خویش مفتخر و از اعراب پستی که ما را دچار بلای اسلام و آخوند نموده بودند بیزار بودند. برای صد هزارمین بار با بی حوصلگی شنیدم که چگونه تا پیش از اسلام ما می گفتیم پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک و آنگاه این عربهای ملخ خوار به ما حمله کردند و آئین بدوی شان را به ما تحمیل نمودند و باعث شدند که ما از قافله تمدن عقب بمانیم. من اینجا نمی خواهم که بحث مکرر ایران باستان را پیش بکشم اما این حمله های بی اساس و جاهلانه به عربهای ایران و ادعاها و اتهامهای واهی که بخش بزرگی از مردمان ایران را نشانه رفته و آب به آسیاب تجزیه ایران می ریزد را باید جواب گفت تا شاید قدری خرد و انصاف ما را به همدیگر نزدیکتر نماید و هر کس گناه خویش را بگردن بگیرد.
بسیاری از این افراد خود بزرگ بین تعلق به محلات نسبتاَ مرفه شهرهای بزرگ دارند و با ظاهرهای آراسته خود را متجدد و روشنفکر می دانند. بسیاری اما همان باورهای بی پایه را که در صحت آنها هیچگاه تحقیقی ننموده اند مانند طوطی تکرار می کنند و هیچ شکی در صحت این اراجیف به خود راه نمی دهند. متاسفانه چنین افراد زود باوری که هر ادعایی را بی دلیل قبول می نمایند و بی هیچگونه کنکاش در حقیقت امری آن را می پذیرند فقط می توان به یک اسم نامید: عامی. اینها افرادی عامی هستند که به واسطۀ پوشش، لهجه، محل زندگی و غیره خویش را متجدد می دانند اما از پنهان نمودن عامی بودن خویش عاجز می مانند و نادانی و دید محدودشان را در نظریات متعصبانه شان آشکار می نمایند.
قدمت اقوام گوناگون در خوزستان موضوع تحقیقهای بسیاری بوده است. فردوسی در شاهنامه سخن از دشت نیزه وران و پادشاه عادل عرب، مرداس می راند که بنا بر یک تعبیر محل آن خوزستان کنونی بوده است و بنا به تعبیری عربستان. كسروی در كتاب شهر یاران گمنام می نویسد :
تا آنجا كه یقین است و دلیل در دست هست ، تاریخ هجرت تازیان به ایران را باید قرن ها پیش از اسلام و از آغاز پادشاهی ساسانیان در نظر گرفت . در زمان اشكانیان دروازه های ایران به روی تازیان باز بوده و در زمان ایشان بود كه تنوخیان و لخمیان با آن انبوهی و بی شماری رخت مهاجرت به عراق كشیدند و كسی مانع ایشان نشد . شاید دسته هایی نیز در همان زمان به درون ایران آمده نشیمن گرفته باشند ، ولی چون دلیلی در این باره در دست نیست نتوان یقین دانست . اما در زمان ساسانیان یقین است و دلیل ها در دست هست كه طایفه هایی از تازیان در گرمسیرهای ایران از خوزستان و بحرین و پارس و كرمان نشیمن داشته اند . یكی از طایفه ها (بنوالعلم)بود كه شاید نخستین طایفه از تازیان بوده اند كه رخت مهاجرت به درون ایران كشیده اند.
در همین سایت وزین نیز مقاله ای تحقیقی در مورد اسکان قبایل عرب در خوزستان می توان یافت.
سابقۀ تاریخی اسکان قبایل عرب در خوزستان [1]
به نظر این محقق همۀ قبایل عرب در یک زمان وارد ایران نشدند و اولین قبایل عرب سیزده قرن پیش در زمان حمله اسلام و آخرین قبایل عرب چند قرن پیش در خوزستان سکنی داده شده اند اما بر فرض هم که این نظر درست باشد مگر بقیۀ اقوام ایرانی همه در یک زمان وارد ایران شدند؟
بنده نمی خواهم که وارد این تحقیقات تاریخی شوم اما می خواهم بدانم که چگونه است که تو پس از شش سال زندگی در غرب خود را بریتانیایی و آمریکایی می دانی اما اعراب ایران پس از دو هزار سال هنوز ایرانی نیستند؟
می گویند ما زرتشتیانی پاک بودیم و فقط به نیکی گرایش داشتیم و اعراب فرهنگ ما را فاسد نمودند. هیچکدام هم اندکی به خود زحمت نداده تا تحقیق کوچکی بنماید و ببیند که چگونه ایران زرتشتی گرفتار فساد دینی گشته بود و چگونه نابرابری های اجتماعی بنیاد امپراطوری را متزلزل ساخته بود. گویی جنبش مزدکیان بی دلیل صورت گرفته بوده است. بی خبر از فساد آخوندهای زرتشتی که رخت عوض نموده و آخوندهای شیعه شدند رویا می بافند و لباس فرشته بر تن این دیو پلید می کنند. حتی امروز را نیز نمی نگرند. کثافت کاری را قمی و کاشانی و تهرانی و اصفهانی و لاریجانی می کنند، فحش و نفرینش را عربها می خورند. کدام عربی را می شناسید که نگرانی اش این باشد که با کدام پا وارد مستراح شود و یا اگر بادی از او در رفت کدام ورد را بخواند؟ کدام آیت الله سرشناس در ایران عرب است؟
مورد دیگری که باید بدان اشاره کرد این است که این نوع باورهای بی مایه راجع به عربها در نزد کسانی رواج دارد که برخوردی با عربها نداشته اند. شما به ندرت می توانید فردی خوزستانی بیابید که فرقی بین ایرانیان عرب و فارس بداند. برخی ساکنان نادان مناطق دیگر اما می انگارند که عرب ستیزی نشانه ایران دوستی است و با تعریفی فاشیستی از جامعه ایده آل ایرانی آدم را به تهوع وا می دارند و عجبا که زندگی در جوامع دمکراتیک غربی نیز قادر به تضعیف این نژاد پرستی کور و عقاید خطرناک ناشی از آن در نزد بعضی نبوده است. متاسفانه این تبعیض ذهنی که ما به هموطنان خویش روا می داریم خواسته و یا ناخواسته در سیاستهای قوم ستیزانه حکومت متبلور شده و مهر تایید به تبعیض بر علیه ایرانیانی با سنتها، باورها و یا گویشهای دگرگون می زند.
در پایان بگذارید معذرت بخواهم که عکس انتخاب شده برای این متن که یک زن و مرد روستائی عرب را نشان می دهد مناسب نبوده و ممکن است که این توهم را برای برخی بوجود آورد که اعراب ایران همه روستا نشین هستند و حال آن که اکثریت اعراب ایران شهر نشین می باشند. با این حال هر چه کردم نتوانستم از استفاده از این عکس که توسط مهدی منعم گرفته شده و در یکی از موثرترین و هنرمندانه ترین مجموعه ها در همین سایت متشر شده چشم بپوشم. دیگر عکسهای این مجموعه را که معلولان جنگی غیر ارتشی را به تصویر می کشد می توانید در اینجا ببینید.
Recently by divaneh | Comments | Date |
---|---|---|
Iran’s new search engine Askali | 10 | Oct 13, 2012 |
ما را چه به ورزش و المپیک | 24 | Jul 28, 2012 |
شب عروسی | 15 | Jul 20, 2012 |
Links:
[1] //legacy.iranian.com/main/History/2003/March/Khuzestan/index.html
[2] //legacy.iranian.com/main/main/albums/handing-it-war