با عشق بودن، يا از عشق مردن

آيا عشق در فرهنگ ايرانی قبل از اسلام ما نيز کلامی زشت بوده است؟


Share/Save/Bookmark

با عشق بودن، يا از عشق مردن
by shokooh.pasargad
14-Feb-2008
 

در آغاز قرن بيست و يکم يک جوان می خواهد تا بدون سرپرستی مذهب عاشق باشد، بدون اجازه ی مردان مذهبی عشق بورزد، و بدون ترس از شلاق و توسری و سنگسار و گردن زدن سالم ترين و انسانی ترين عاطفه اش، را که عاشق بودن است، ارضا کند. نمی خواهد به خاطر عشق بميرد می خواهد مثل يک انسان سالم با عشق زنده باشد.

      اين روزها کلمه ی «عشق» بيش از هر کلمه ای در آمريکا شنيده و خوانده می شود.  در هر کجايي که قدم می گذاريم، در کوچه و خيابان و رستوران و فروشگاه، و حتی در ادارات و موسسات و مدارس؛ به در و ديوار کلمه ی «عشق» نوشته شده و نشانه هايي از عشق در شکل هايي از قلب، گل، پرنده، بادبادک های رنگين، و همه ی آنچه هايي که شادی آفرين اند متجلی می شود.

       هر کلمه ای، علاوه بر معنايی لغوی، باری عاطفی هم با خود دارد. يعنی شنيدن هر کلمه ای نوعی واکنش عاطفی در شنونده بوجود می آورد: شادي، غم، خشم، آرامش. در واقع، ممکن است که يک کلمه با يک معنای واحد بر افراد مختلف اثری متفاوت بگذارد؛ چه مثبت و چه منفی. اما يکی از کلماتی که از هر زبان که می شنوی باری مثبت با خود دارد «عشق» است؛ حتی برای آن ها که عشق را قبول ندارند. شنيدنش هميشه نشاط می آورد؛ مثل عطری خوش است که جان ها را تازه می کند. اگر کسی روانی سالم و طبيعی داشته باشد واژه ی «عشق»، با هر مفهوم و معنايي که برايش داشته باشد، باری مثبت و خوش آيند دارد و عملکرد آن در زندگی نيز مثبت و انرژی زا ست.

      با اين که تاريخچه رسمی شناخته شدن روز عشق از جانب کليسای روم به چهل سال هم نمی رسد اما قرن هاست که روز 14 فوريه از سوی مردمان به عنوان روز عشق گرامی داشته شده است. آمارها نشان می دهد که در حال حاضر نيز هر ساله، در سالگرد اين روز، نزديک به هفت ميليارد کارت و ميليون ها شاخه گل بين افراد رد و بدل می شود. همچنين، اگر که تا چندين سال پيش اين روز خاص عشاق به معنای يک زن و مرد بود، اکنون پدر و مادرها و بچه ها و دوستان نزديک هم به احترام روز عشق برای هم کارت می فرستند و يا حداقل فرا رسيدن آن را به هم تبريک می گويند.

     اما چرا اين روز عشق را به نام «روز والنتاين» می خوانند؟ در فرهنگ عاميانه ی غرب قصه ای برای اين روز وجود دارد؛ به اين ترتيب که سه قرن قبل از  ميلاد مسيح، امپراتور روم به نام «کلوديوس»، که مردی جنگجو و جنگ خواه بود، برای اين که مردان به خاطر عشق از جنگ سر باز نزنند داشتن ارتباط عاشقانه و ازدواج کردن را ممنوع می کند. گويا سربازان عاشق نمی خواستند در ميدان جنگ بميرند و عجله داشتند که ميدان را رها کرده و به سوی محبوب خويش بازگردند. اين امر کلوديوس را خوش نمی آمد چرا که از ديد جنگ خواهان در آن روز نيز همچون امروز سرباز خوب کسی بود که خوب می کشت و، در عين حال، به راحتی تن به کشته شدن می داد. در اين ميان کشيشی پيدا می شود به نام «والنتاين» که از قانون امپراتور سرپيچی می کند و در نهان جوان ها را به عقد هم در می آورد. امپراتور هم او را بجرم اين سرپيچی به زندان می اندازد. اما والنتاين در زندان هم نه تنها دست از پيوند دادن جوان ها برنمی دارد بلکه خود نيز عاشق می شود. و بالاخره هم امپراتور او را در روز چهاردهم فوريه می کشد و روز اعدام او می شود روز جشن و سرور  و پيروزی عشق.

     البته روشن نيست که اين افسانه از چه زمانی بر سر زبان مردمان افتاده است و اگرچه ماجرای آن به چندقرن قبل از ميلاد مربوط می شود اما به نظر می آيد که در عمل اين افسانه از قرن سيزدهم يا چهاردهم ساخته شده است. در قرون وسطی، مذهب مسيحيت، مثل همه ی مذاهب ديگری که حاکم می شوند، در زندگی شخصی مردمان نيز دخالت می کرد و يکی از اين مسايل نفی ارتباط آزادانه و يا به طور کلی عاشق شدن و عشق ورزيدن بود. به همين دليل هم هست که می بينيم کليسای کاتوليک رم تنها در سال 1969، يعنی سی و نه سال پيش، به طور غير مستقيم روز والنتاين را به رسميت می شناسد. می گويم به طور غير مستقيم زيرا در اين سال کليسا يازده کشيش را به عنوان شهدای مسيحيت به رسميت می شناسد. دو تن از اين شهدا نامشان والنتاين بوده است و يکی از آنها در روز 14 فوريه کشته شده ـ همان روزی که روز عشق يا روز والنتاين نيز نام دارد. در واقع، کليسای رم با اين کار هم صاحب 11 شهيد مسيحی می شود و هم می خواهد که روز عشق را که اين همه بين مردم طرفدار و هواخواه دارد صاحب شود. و به اين ترتيب، اگرچه عشق  در نهايت به وسيله ی کليسا رسمی می شود اما هرگز به تملک آن تن نمی دهد.

      در عين حال، در کتاب های ادبي غربی اولين باری که نام والنتاين با عشق همراه شده به شش قرن پيش بر می گردد. شاعر انگليسی، جفری چوسر (از حدود 1343 تا 1400 ميلادی)، در کتاب «انجمن مرغان» خويش در شعری که برای دو نوجوان عاشق سروده بود مصراعی هايی اين گونه دارد:

آن روز روز والنتاين بود

روزی که در آن پرندگان

برای يافتن جفت خويش به آنجا می آمدند...

      اين دو نوجوان عاشق يکی ريچارد دوم 13 ساله، پادشاه انگلستان بود و ديگری شاهزاده خانم « آن» 14 ساله از دربار امپراتوری اتريش. به نظر می رسد که داستان عاميانه ی کشيشی بنام والنتاين که در راه عشق شهيد شده نيز از همان زمان، يعنی قرن چهاردهم ساخته شده و بر سر زبان ها افتاده باشد.

      در واقع، اگر مسير تحولی پيدايش «روز عشق» در بين جماعت غربی را از طريق قصه ها و اسطوره های ادبي و حتی از طريق جامعه شناسی شان دنبال کرده، و آن را با وضعيت عشق در سرزمين خودمان مقايسه کنيم، می بينيم که ما اکنون در همان مسيری گام برمی داريم که شبيه روزگاران اروپا در قرن چهاردهم است.

      در حال حاضر می بينيم که هر نوع ارتباط بين زن و مرد، يا اصولاً هر نوع ارتباط عاشقانه ای که بين دو انسان بوجود می آيد و امری کاملا شخصی است، در کنترل و زير نظر مذهب قرار گرفته است. اکنون فراوانی صيغه ی اجباری (به خاطر ترس از تنبيه و مجازات) و يا ازدواج های مصلحتی ريشه های عشق طبيعی را در سرزمين ما می خشکاند. در آن سرزمين عشق چيزی زشت و حرام و ممنوع است، مگر آنکه که شکل و روش عاشق شدن از طريق نهاد مذهب رسميت پيدا کند. اکنون حتی مذهب حاکم بر جامعه می کوشد تا هر آنچه را که در فرهنگ و ادبيات پس از اسلام ما از عشق زمينی وجود دارد به تفسيری غير زمينی بکشاند. اکنون عشق، در سخن اغلب شاعران و نويسندگان فقط رو به خدا دارد و گفته های عاشقانه نيز راه خود را از معشوق زمينی برکنده و به سوی خدا و پيامبر و امام نشانه کرده اند.

      در اين نگاه، عشق بين زن و مرد عشق زيبايي نيست؛ تصوير بوسه ای بين آنها به گستاخی و وقاحت تعبير می شود؛ واژه ی «معشوقه» با «تن فروش» يکی شده است و معشوق تنها خدا و پيامبر و امام است و بس.

      در سرزمين ما حتی ديگر نمی توان عشق را در چهارچوب ازدواج معنا کرد. درست است که زن و شوهر مجازند که با هم رابطه ی جنسی داشته باشند اما اين رابطه چيزی نيست جز برای توليد مثل. يعنی، عشقبازی برای زن و شوهر هم کراهت دارد. حتی در برخی از احاديث مذهبی آمده که «طرفين بايد در حين عشقبازی ذکر خدا بگويند تا شيطان در کارشان شريک نشود»! در واقع، از ديد مذهب، اگر چه تشکيل خانواده تشويق می شود اما عشق و عشقبازی کاری شيطانی است. و همانگونه که آدم و حوای مذاهب سامی به خاطر عاشق شدن از بهشت بيرون رانده شدند هم اکنون نيز در کشورهايي مثل کشور ما يا عربستان سعودی، که مردمانشان زير تسلط مذهب زندگی می کنند، کارعاشقی کردن ممکن است به سنگسار، گردن زدن، و حداقل به شلاق خوردن و زندان بکشد.

      اما آيا عشق در فرهنگ ايرانی قبل از اسلام ما نيز کلامی زشت بوده است؟ تا آنجا که مدارک موجود نشان می دهد، عشق در فرهنگ کهن ايرانی مورد توجه و احترام بسيار بوده است. «مهر» نام خدای بزرگ آريايی ها بوده و «مهر» و «خورشيد» نيز هموزن و گرامی و مقدس بوده اند. خود کلمه ی «عشق» هم، برخلاف تصور برخی، معرب شده ی کلمه ای کاملاً ايرانی است که در اصل به صورت «اشک» بکار می رفته است که البته ربطی به «گريه» ندارد به همين معنای عشق است. نام سلسله ی ايرانی اشکانيان نيز از همين عشق آمده است. يعنی، «عشقانيان» بوده اند در واقع!

      مهم تر اينکه عشق در سرزمين باستانی ما، در فرهنگ ايرانی ما، نه تنها زشت نبوده بلکه آن را همراه و همنشين «خرد» می دانسته اند. يعنی در انسان خردمند قدرت و ظرفيت عشق بيشتر است و انسان بی خرد از عشق دور تر و تهی تر به شمار می آيد.

      اما شايد مهم ترين دليلی که در فرهنگ ايرانی ما «عشق» بسيار مورد توجه بوده همان بار شادمانی نهفته در آن است؛ چرا که فرهنگ ما فرهنگ شادی و زندگی و سرشار از تحرک و نشاط بوده است ـ همان موهبتی که موتور حرکت انسان سالم است.

      توجه کنيد که ما، در فرهنگ قبل از اسلام خود، در طول سال بيش از هفتاد جشن داشته ايم که در حال حاضر برخی از آن ها برايمان به يادگار مانده و با همه ی فشارها و ممنوعيت هايي  که برخی از حاکمين مذهبی و متعصب در طول قرن ها اعمال کرده اند همچنان با ما هستند. از آن جمله اند: نوروز، چهارشنبه سوری، مهرگان، يلدا، سده، و اسفندگان .

      همه ی اين جشن ها از سويي مايه و پايه در طبيعت دارند و، از سوی ديگر، شالوده شان بر شادمانی و تحرک و عشق گذاشته شده است. يعنی، می شود گفت که، در فرهنگ ايرانی، ساختار هستی انسان بر شادمانی و عشق بنا شده است. مگر نه اين که گفته می شد: « اهورا مزدا اين سرزمين را آفريد، آسمان را آفريد و شادی مردمان را آفريد؟»

      يعنی اهميت آفرينش زمين و آسمان و آفرينش شادمانی با يکدگر همسنگ است ـ درست بر خلاف فرهنگ هایی که اشک و گريه و زاری را ثواب و شادمانی را گناه می دانند.

      من می دانم که اکنون در سرزمين ما کسانی هستند که حتی در عروسی هم کف زدن شادمانه را جايز نمی دانند و می گويند بايد دو انگشتی دست زد تا صدای شادمانی کمتر شنيده شود.

      اما خوشبختانه در اين چند سال گذشته، که ميزان توجه به ميراث های فرهنگی ما زياد شده است و به خصوص جوان هامان به جستجو برای کشف هويت و گذشته خود برآمده اند تا بتوانند هر آنچه را که در آن گنجينه زيبا و امروزی و به دردخور است با زندگی امروزشان تطبيق دهند، توجه به روزهای خاصی که شادمانی آفرين هستند و نمونه های آن در مغرب زمين هم هست، زياد شده است.

      و چنين است که جوان هايی که به داشتن روزهايي همچون والنتاين علاقمندند اکنون به دنبال آن هستند تا روزی از تاريخ خود را انتخاب کرده و بر آن نام «روز عشق» بگذارند. در آغاز قرن بيست و يکم اين جوان می خواهد تا بدون سرپرستی مذهب عاشق باشد، بدون اجازه ی مردان مذهبی عشق بورزد، و بدون ترس از شلاق و توسری و سنگسار و گردن زدن سالم ترين و انسانی ترين عاطفه اش، را که عاشق بودن است، ارضا کند. نمی خواهد به خاطر عشق بميرد می خواهد مثل يک انسان سالم با عشق زنده باشد. و در عين حال او را به جرم توجه داشتن به فرهنگی ديگر مورد ملامت قرار ندهند.

      در سال های اخير، با فرا رسيدن روزهای «مهرگان» و «اسپندمذگان» يا «اسفندگان»، گروه گروه جوان ها سخن از «روز عشق ايرانی» می گويند و ما نيز، در کميته نجات و بنياد ميراث پاسارگاد، ايميل های زيادی از آنها دريافت می داريم که می پرسند کدام يک از اين دو روز می تواند «روز عشق» باشد؟ اين البته موضوعی است که کارشناسان و متخصصين فرهنگ و تاريخ ما بايد بنشينند و درباره اش تصميم بگيرند، اما به عقيده ی من در کار اين انتخاب بايد به دو موضوع توجه کامل داشت: يکی اين که چنين روزهايي بايد جدا از هر عقيده و مذهب و مرامی خاص باشند؛ و دوم اين که انتخاب اين گونه روزها نبايد به معنای جايگزينی آنها با روزهای جهانی باشد.

      البته که ما می توانيم برای هر مناسبتی روزی از آن خود داشته باشيم، همان گونه که همه ی کشورهای جهان به مناسبت های مختلف دارای روزهای ملی خودشان هستند و، در عين حال، روزهای جهانی را هم ارج می گذارند.

      انسان اين روزگار سعی دارد که شادی ها و غم هايش را با انسان های ديگر جهان شريک شود. هرآن روزی که بتواند برای انسان ها شادمانی بياورد و آن ها را به هم نزديک کند و مهربانی را گسترش دهد، نيکو و قابل پذيرش است ـ چه متعلق به فرهنگ ما باشد و چه متعلق به فرهنگ های ديگر.

      در واقع، فرهنگ هايي که ريشه در مذاهب ندارند و ريشه هاشان را بايد در گردش سال و تحولات طبيعت، و يا در طبيعت انسانی و عواطف او، پيدا کرد در همه ی فرهنگ ها عملکردهای يکسانی دارند. اين گونه فرصت های شادمانه همگی از بندگی و اسارت گريزان اند و همه ی انسان های پراکنده بر گستره ی خاک را مخاطب قرار می دهند.

شکوه ميرزادگی


Share/Save/Bookmark

Recently by shokooh.pasargadCommentsDate
روز کورش بزرگ
13
Oct 15, 2012
دیوار جهنم زنان بلندتر می شود
7
Aug 10, 2012
حق حذف؟
11
May 05, 2012
more from shokooh.pasargad
 
Jahanshah Rashidian

نقل قول ذیل

Jahanshah Rashidian


نقل قول ذیل انعکاس مفهوم عشق و , روابط جنسی بين يک ذوج است.

به این طرز تفکر که مشتی از خروار است توجه کنید:

"یکی از وقت هائی که شیطان حضور بهم میرساند، وقتی است (که) مرد میخواهد با ذوجه
ش نزدیکی کند. اگر، مرد، بسم الله نگفت شیطان هم با او دخول میکند، انوقت ان نطفه
هم از پدر است و هم از شیطان. وقتی هم که این طفل به دنیا میاید شیطان باز حاضر
است: انگشتش را میرساند به ماتحت ان طفل ( از فرمایشات امام جعفر صادق است، از خودم
نمیگویم) می اید انگشتش را به دمقعد ان بچه فرو میکند، انوقت که بزرگ شد اثرش این
است که مأبون میشود اگرهم زن است فاحشه میشود هر شب یک جائی میرود."

ملا اسماعیل سبزواری، کتاب انسان ( جامع الئورین) چاپ گلبهار ،صفحه ۲۴

اینک چنین اراجیفی به نام اخلاق اسلامی با بهائی سنگین مانند سنگسار، شلاق،
تفکيک جامعه بر اساس محرم و نا محرم بر جامعه ما تحمیل میشوند.
عشق در بعد
مذهبی نوعی انحراف از قوانين و وديعه های طبيت است که تا
منحرفترين امال غريزی
مانند ساديسم، مازوشيسم, فتيشيسم م لواط سوق ميکند. نگاهی به عمق و امار منحرفين در
جوامع مذهبی گواه اين مدعا است. اين انحرافات در روابط اجتماعی, ادبيات , هنر،
فرهنگ و روابط خانوادگی اثرات ژرفی بجا گذاشته است.


default

Reply: Yek Irani digar

by Ye Irani (not verified) on

If you are the writers bouncer, try to understand that I'm not here to defame writer....She (or he) does a good job by writings likes this herself!

Ey esghe 15 santi, to che dani az eshgh;

...................
O love, O tumultuous love
O restless bleeding dove
This fire from above
Makes love in your heart reign.

With His love I am raw
I am confused and in awe
Sometimes my flames withdraw
Sometimes consumed and slain.

The ocean of loving grace
Traces the lover’s face
A drop of thought will replace
A thousand pearls will remain.
........................


default

Wish you were here BeeDeen!

by KamDeen (not verified) on

Mokhlesseh BeeDeen...
Glad you are a female, awfully sorry that:
"By the way as for my gender I am no jendeh! So please take the matters in your own hand and enjoy yorself , and say the word in Arabic "

Awfully sorry of the news, yet I followed your orders, took it in my hands and in your holy memory I uttered the words and...wish you were here!

Ma dar khedmatim... just lab tar koon abji...

Your internet gholam,
KamDeen


default

I have been praying all my life without knowing

by BeeDeen (not verified) on

Dear KamDeen Now I realize I have been praying all my life while in action without knowing. But it was mostly in English. I had even mentioned Jesus name when in some intimate situation. Maybe it had to do with second coming of Jesus.
Well the only relief from the absurdity of religious dogma is to poke fun at it. The heartless idiots who follow it have made everything ugly and guilt ridden even love the only thing that makes life worth living for. They look angry and lack any sense of humor. You suppress love and subvert loving you end up with the sad affair of the Arabia and IRI. You end up with loveless people that are nihilistic they watch and/or participate in real stoning , hanging, beheading, flogging, amputation and execution of their fellow human being with a perverted lust. People that are cruel and heartless. People without love and the heart to guide them are robots ready to serve and be manipulated by their masters to commit the most inhuman acts.In shiate religion our heart is fully poisoned with hate. We learn and practice to hate, every year millions come out for a period of two months to show their elaborate anger and haterate toward yazid and the company. I think yazid was more human than its haters. He at least loved dogs and used to play with them. But us we consider dogs dirty and untouchable . We have to stop the hating and start loving. Love that is all that matters. By love I mean the love of tangible things not some hallucinatory, imaginary figures up above in the sky that rule everything.
They rule us not by love but by fear of hell fire and threat of other painful procedures for an eternity. This fear eats your soul and your heart.

By the way as for my gender I am no jendeh! So please take the matters in your own hand and enjoy yorself , and say the word in Arabic in your solitude. If you have the one to share and love
then pray together . Amen.
By the way I just got to say the arabic thing while doing it. I laughed so hard I lost the hardiness. But it was all fun and funny. Thanks to you.


default

Shagh, shoagh, Shagheh, Moshavegh,

by a danesh (not verified) on

In farsi
The equivallent word for the english word "Love"
Is made of three letters
And five dots
But more interestingly
The last two letters in this word
Still without losing any of the five dots
Digs way deeper into its true meaning
For a better understading of it
That is--
The extreme hardship in pursuing it
Like an inmate sentenced for life
With hard labor
Without fainting

V :)


default

Dont care ..

by Farhad 2008 (not verified) on

Dear Shokooh,
Ba sepoaas az pazhoheshe shoma dar zamineye tareekhe bayaane eshgh dar adabeeyate parsi bastaan. Inaa ke mozahemat ijad meekonan axaran yek seri yahoodi hastan ke baa taareekhe iraan doshmani daran chon be tamadone bozorge aryai rabt peida meekone va bozorgavaareeye iraaniaane baastaan be bicharegaane yahoodi aan zamaan.

Yek iraani: i have seen many stupid ppl like you your comment about LOVE doesnt suprise me, you can say you have undresstood what love is and talk like dirty.. if you undrestand what love is your comment is dedicatiing what hate is! This is research about love and its historical defination in irans history its not about sofi / darvishi and teaching beeing homo & gay ( like molavi ) and defining love to a power with the gud! wash your d. mouth and dont try to tech any1 about love you are most ugly here.


default

Are you a female BeeDeen?

by KamDeen (not verified) on

If you are a female, let us try it together: you say it in english and I, in Arabic, while performing the act of 'holy prayer'. OK?

PS:just a joke! laugh!
mokhlesseh BeeDeen


default

Khomeini’s Explanation of Problems:

by Khomeini (not verified) on

Love making according to Khomeini:

"It is disapproved to look at women's vulva during sexual intercourse, but aversion is greater to see inside of it."

"It is disapproved for women to have sexual intercourse with lewd men, especially if they are wine-drinkers, Sunnis, or mostazaf."

"It is disapproved to sleep among two free women, but sleeping among two concubines is not disapproved."

“It is forbidden for a man to have sexual intercourse with a concubine that his son has already stuck it to her.”

“If someone sticks it to another man’s concubine by mistake, and at the moment of entering the master of that concubine sells her and before the act of entering is finished they are in a second master’s property, some learned men have said that in this case the poker will have to pay two marriage-portions, one to the first master and one to the second master.”


default

Ye Irani Goomgashteh (lost simply)

by Yek Irani digar (not verified) on

The writer Ye Irani seems to have real problem with the writer rather than the subject or may be the Ye Irani has a problem with love all together. This is a real wake up call for Ye Irani. Have you experienced love at all. If so then talk about rather than having a go at some one's article in such a ill mannered way. You may need a shrink.


default

How do you say "Oh my God I am coming" in Arabic

by BeeDeen (not verified) on

Dear KamDeen thank you for your reply . Your Arabic is perfect and I will say it next time that I have an action going. I let you know if i feel more spiritual or sexual by saying. Notice the Iranian.com removed my Original posting. Who are they afraid of? do not censor if you claim that "nothing is sacred" do what yo say.
My original question was: "Oh my God I am coming" in Arabic.


default

Re: Shokooh

by Alamshanghe (not verified) on

در سرزمين ما حتی ديگر نمی توان عشق را در چهارچوب ازدواج معنا کرد. درست است که زن و شوهر مجازند که با هم رابطه ی جنسی داشته باشند اما اين رابطه چيزی نيست جز برای توليد مثل. يعنی، عشقبازی برای زن و شوهر هم کراهت دارد. حتی در برخی از احاديث مذهبی آمده که «طرفين بايد در حين عشقبازی ذکر خدا بگويند تا شيطان در کارشان شريک نشود»! در واقع، از ديد مذهب، اگر چه تشکيل خانواده تشويق می شود اما عشق و عشقبازی کاری شيطانی است.

Do you really mean this? Do you really see LOVE as 15CM LOVE? In Iran, people know true love. They do not equate it with 15CM LOVE. You have got it all inverted. I suggest you marry a sheikh and he will show you true love.


default

Ghod Ghod Ghod Ghod...........

by AnonymousEshghi (not verified) on

You Ghod Ghod:
در آغاز قرن بيست و يکم يک جوان می خواهد تا بدون سرپرستی مذهب عاشق باشد، بدون اجازه ی مردان مذهبی عشق بورزد، و بدون ترس از شلاق و توسری و سنگسار و گردن زدن سالم ترين و انسانی ترين عاطفه اش، را که عاشق بودن است، ارضا کند. نمی خواهد به خاطر عشق بميرد می خواهد مثل يک انسان سالم با عشق زنده باشد.

Have you seen any of these stuff you mention in Iran? Ask a regular Irani living in Iran. You will find that 1 our of 10,000 has probably seen one of these punishments in lifetime. You pathetic Ghod Ghod magnify it so much out of proportion, I think you're gone crazy.....Come to your senses Ghod Ghod.


default

Another Idiot wishes to

by Ye Irani (not verified) on

Another Idiot wishes to define LOVE for us. WHat do you know of LOVE. LOVE in our culture is the "Hamdeli" not what is known in modern world as "Passion and Lust". Come down and understand what made "Romeo & Juliette", "Leili & Majnoon" as a mythical being. Love with your eart not your body!!!!!!!!!!!!!!
Be jahan khorram az anam ke jahan khorram az oost
Ashegham bar hame aalam ke hame aalam az oost

You have no vision, knowledge or heart to understand the meaning of a true love. Rightly so in the domain of your feelings, you see love in kisses (physical contacts), I see in heart trembling with touch of heart. I know you are in search of LOVE, but you're astrayed.
I feel pitty for the likes of you. You will only understand love if you can beat the hammer on your fingers instead of the rock and not sensing any pain as FARHAD did!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

You are giving a bad name to LOVE.


default

Love

by Zarebin (not verified) on

Great article.... can you shed light on Mehregaan as well, I have heard so many things about this Jashn but want to know more....


default

Intori migan labod:

by KamDeen (not verified) on

"یا رب ! کنت قریب بالانزال!"


default

Love making according to "Explanation of Problems"

by Khomeini (not verified) on

“It is disapproved to talk during intercourse, especially for man, unless to mention the all mighty God’s name.”
Khomeini