دروغگویان قدیمی و دروغهای تازه

شاهزاده رضا پهلوی میتواند رلی مانند مهاتما گاندی یا نلسون ماندلا در مسیر مبارزه آزادیخواهانه مردم ایران داشته باشد


Share/Save/Bookmark

دروغگویان قدیمی و دروغهای تازه
by Sohrab_Ferdows
07-Jul-2012
 

سی و چند سال از آغاز برپائی جمهوری و آنهم از نوع اسلامیش در ایران میگذرد اما بنظر میرسد که، برای برخی از ایرانیان، هنوز انقلاب و انقلاب بازی با شیوههای بی اعتبار قدیمی ادامه دارد و هدف این انقلاب هم هنوز همان دستگاهیست که بیش از سی سال پیش به همت امثال آنها و با فریب مردم و دروغهای فراوان و بزرگ، از ایران رفت تا ناجیان تازه از راه رسیده بهشت موعود را به مردم ایران ارزانی کنند. میگویند بر طبق آمار بیش از نیمی از جمعیت ایران زیر سی سال هستند و مسلما آنهائی هم که سنشان به چهل و یا کمی بیشتر هم میرسد، باحتمال بسیار، چندان آگاهی از واقعیتهای دوران پیش از انقلاب سال  1979 در ایران ندارند و بهمین جهت، بآسانی میشود روی افکار و دیدگاههای آنها درباره آنچه که به آن دوره مربوط میشود اثرات منفی گذاشت اما برای این کار نیاز به مواد جدیدی است که بشود با بهره گیری از آنها  در قالب همان شیوهای قدیمی باین کار پرداخت زیرا بی اعتباری بسیاری از تبلیغات بی پایه گذشتهِ مخالفان بی دانش و مغرض که بطور گسترده ای آشکار شده بهره گیری مجدد از آنها را مشکل کرده.

آنچه در حدود صد سال گذشته در ایران روی داده بخوبی نمایانگر میزان اعتباریست که میشود برای مدعیان مخالفت با  رژیم پیشین ایران قائل شد. آنچه در اثر اعمال و ادعاهای بی پایه مخالفان بی دانش و ناآگاه  و نیز غفلتها و سوء استفادههای برخی از دست اندر کاران و شریکان حکومت در آنزمان، در سال 1979 بر سر مردم ایران آمد، و نیز آشکار شدن بی پایگی بسیاری از دروغها و تبلیغات مخالفان حکومت پس از وقایع 1979، بسیاری از ایرانیان را به ارزیابی دوباره شخصیتها و قضاوتهای گذشته خود وادار کرده است. این باز نگری گذشته مسلما حقایق زیادی را برای بسیاری که در پی یافتن آن بوده اند آشکار کرده و بهمین جهت پذیراندن ادعاهای بی پایهِ تازه در قالب حقیقت با شیوههای قدیمی هوچیگری به آسانی میسر نخواهد بود، و بجز در میان گروهی محدود با دیدگاههای خاص و همسو با مدعیان دروغگوی قدیمی که هنوز زیر تاثیر نفرتی کور قرار دارند یا از آگاهی کافی بر خوردار نشده اند، خریدار نخواهد داشت.

مدتیست که بساط تیترهای دهان پرکن اما تهی از هر گونه محتوی بازاری گرم پیدا کرده و این بازار گرم کارش بجائی رسیده که حتی وکیلها و وزیرهای دولتهای جمهوری اسلامی هم برای عقب نماندن از قافله دست بدامان مدرک سازان و مدرک فروشان شده اند. ظاهراً چنین بنظر میآید که با یک تیتر علمی حد اقل پنجاه در صد حقانیت بدست آمده و آنچه میماند هم با کمی قلمبه بافی بویژه برای مخاطبانی که منابع آگاهیشان به مطالب فیس بوک و مجادله های تلویزیونی محدود میشود بآسانی در دسترس قرار دارد. بیچاره مردمی که خِرَدشان را به چشمشان و چشمشان را بدهان این فاضلان بی فضل و مغرض دوخته باشند تا شاید گرهی از کارشان باز شود و چیزی بر آگاهیشان بیافزاید. در این میان دنباله روان این دار و دسته هم که آتش بیار معرکه گیری آنها میشوند  گوی سبقت در مجیز گوئی از هم میربایند تا جائیکه با اعطاء القاب گوناگون و بی پایه به این مدعیان کوشش میکنند متاع مراد خود را خریدنی تر از آنچه هست جلوه دهند و خر مهره را بجای دُرٌ و گوهر به خلق خدا بفروشند .

آنچه شاید بر بسیاری روشن باشد اینست که دانش و آگاهی درست در زمینه های اجتماعی چیزی است فرا تر از یک تیتر علمی یا حتی وقت گذرانی در محضر یک استاد یا آموزگار. آگاهی واقعی بیش از هر چیز نیاز به آسودگی انسان از انحرافات اندیشه دارد تا شخص بتواند بدون پیش داوری به بررسی هر مطلبی بپردازد و به یک نتیجه گیری درست برسد نه آنکه تنها آنچه را خود میپسندد ببیند و به واقعیتهای دیگر توجهی ننماید. اگر این مطلب در هر زمینه تحقیقی یا تحلیلی، بویژه در زمینه های مربوط به تاریخ و جامعه، نادیده گرفته شود بدون شک ما را به بیراهه خواهد کشاند. چه بسا افرادی که القاب علمی متعددی را یدک میکشند امٌا ذره ای بو از معرفت واقعی و انسانیت نبرده و جز به فکر منافع فردی و زودگذر نیستند. ظاهراً این موضوعِ بسیار بدیهی  برای برخی از ایرانیان که مدعی دمکرات مآبی و آزادیخواهی نیز هستند، کمتر از اثبات ادعاهای نادرستشان به هر قیمت، ارزش دارد.

در روزها و هفته های اخیر برخی از میان گروههائی با هدفهای شناخته شده، حملات تازه ای را در مخالفت با فعالیتها و سخنان شاهزاده رضا پهلوی در منابع اینترنتی و تلویزیونی آغاز کرده اند و در این حملات کار را به جائی رسانده اند که از "نامهای فرزندان شاهزاده" گرفته تا دیدگاههای ایشان در مورد یک "فیلم ایرانی که اخیراً موفق به دریافت جایزه اسکار شده" و نیز "تصوراتش" از بیان مطلبی از قول یک مخالف پیشین در یک مصاحبه، مورد هدف و انتقادهای بی پایه قرار گرفته و چه بسا بزودی، بزعم برخی، این انتقاد هم بر شاهزاده وارد باشد که چرا به فلان شهروند ایرانی که سگش سه قلو زائیده تبریک نگفته!  

ً در روزهای گذشته مطلبی از  شخصی بنام آقای محمد امینی منتشر شد که در آن به استناد یک گزارش نا مطمئن که بواسطه بهره گیری از ترجمه های مخدوش برخی مطالب را بگونه ای نادرست از قول شاهزاده رضا پهلوی نقل کرده، به ایشان به شیوه ای توهین آمیز پرخاش و بد گوئی شده. این شیوه برخورد با شاهزاده رضا پهلوی بویژه از سوی هواداران گروهی که خود را متولیان دموکراسی خواهی در ایران میدانند و رهبران آنها بیش از سی سال پیش، در ماههای پیش از انقلاب آیت الله خمینی و سرنگونی نظام پیشین، بهترین فرصتها را برای بدست گرفتن امور کشور در اختیار داشتند اما از بهره گیری از آن به بهانه های گوناگون سر باز زدند، چیز تازه ای نیست. در آن روزها، همان نفرتها و کینه های قدیمی در کار بود تا به انتقام شکست گذشته زمینه سر نگونی و از هم پاشیدگی کامل سیستم را فراهم آورند و مردم و کشور را به بهشت دموکراسی خواهی خود هدایت کنند. امروز نیز همان کینه های قدیمی در کارند تا مردم را قانع کنند که شاهزاده رضا پهلوی آن هدفهائی را در سر دارد که آنها میگویند نه آنچه که خودش میگوید!

تجربه نشان داده که این گونه مدعیان و برخی هوادارانشان بکلی گوش خود را به هر صدای دیگری بسته و تو گوئی که انگار سودائی دگر در سر دارند. گوش آنها به هیچکس و هیچ چیز بدهکار نیست و حرف فقط حرف خودشان است! دموکراسی و دموکراسی خواهی هر ایرانی اگر همراه با تائید آنها نباشد بحساب نمیآید بویژه اگر این ادعا از طرف شخص یا اشخاصی باشد که آنها دوست ندارند. واقعیتها برای آنها همانست که خودشان فکر میکنند و میگویند و مینویسند و جز آن هیچ واقعیت دیگری وجود ندارد. اینگونه بود که در بحرانی ترین شرایط کشور، مدعیان رهبری آزادیخواهی و دموکراسی طلبی در ماههای پر آشوب انقلابی، ندای مرحوم دکتر بختیار، آخرین نخست وزیر قانونی رژیم پیشین را، در باره استبداد نعلین نشنیدند و او را در مقابله با آشوب طلبان وهمدستان توطئه گر آنها تنها گذاشتند.

امروز بار دیگر تاریخ تکرار میشود. شاهزاده رضا پهلوی که جوانی و بیشتر عمر خود را مانند ملیونها ایرانی دیگر در تبعید گذرانده، در حالیکه پرچم مبارزه ملی برای یک دگرگونی بنیادی در ایران را بدوش گرفته و همصدا با ایرانیان دیگر ندای آزادیخواهی و دموکراسی طلبی سر میدهد، بگونه ای ناجوانمردانه مورد حمله کسانی قرار میگیرد که آزادیخواهی و دموکراسی طلبی را ملک طلق و میراث خود میدانند و با بر چسبهای گوناگونی که به این و آن میزنند خواهان خفه شدن صدای دیگران هستند. در فرهنگ اینان هر چیز بجز جمهوریخواهی آنهم از نوعی که آنها میگویند قابل پذیرش نیست. در این فرهنگ، هوا خواهان جمهوری دموکراتیک اسلامی مانند مجاهدین خلق یا هواداران جمهوری دمکراتیک سوسیالیستی و دیگران، در کنار هوا خواهان پادشاهی پارلمانی همه از واقعیت بدورند و جائی در مدینه فاضله آنها ندارند.

بزعم این مدعیان دموکراسی خواهی و جمهوری طلبی، شاهزاده رضا پهلوی حق ندارد بگوید که میشود مانند یک نلسون ماندلا یا مهاتما گاندی از او برای رسیدن به هدفهای ملی بهره برد چون در دیدگاه تنگ نظرانه آنها جائی برای مقایسه موقعیت شاهزاده رضا پهلوی با ماندلا یا گاندی وجود ندارد. اینها شاید نمیدانند که تنها وجه مشترک میان ماندلا و گاندی مقبولیت ملی و شناسائی بین المللی آنها بود. در حالیکه ماندلا برای رسیدن به هدفهای ملی در زمانی به اسلحه متوسل شد، گاندی از ابتداء راه مبارزه منفی و مسالمت آمیز را در پیش گرفت. اما در پایان کار، پذیرش گسترده و ملی آن رهبران بود که مبارزه را به نتیجه رساند. شاهزاده رضا پهلوی به عنوان یک شخصیت برجسته و شناخته شده در سطح ملی و بین المللی بهترین کاندیدائیست که میتواند رلی مانند مهاتما گاندی یا نلسون ماندلا در مسیر مبارزه آزادیخواهانه مردم ایران داشته باشد.

مسلم است که این موضوع بویژه برای برخی که بگونه ای خود را در تضاد با شخص شاهزاده رضا پهلوی به عنوان نماد سیستم پیشین در ایران میدانند خوش نیاید و در این مسیر تا حد وارونه جلوه دادن حقایق پیش بروند و حتی مطالبی را که بکرٌات از طرف ایشان بروشنی در بیانیه ها و مصاحبه ها نقل شده نفی و آنها را باطل بدانند. اگر کسی نخواهد چیزی را بپذیرد این حق را دارد و هیچ کاری برای آن هم نمیشود کرد اما انتظار اینکه دیگران در مقابل ادعاهای نادرست و وارونه گوئی های این مدعیان سکوت اختیار کنند یا آنها را تائید کنند بسیار بیجا خواهد بود. شاهزاده رضا پهلوی حتی حق دارد که بگوید بر اساس قانون اساسی قدیم ایران وارث پادشاهی ایران است، اما سالهاست که خود ایشان این موضوع را با ارده مردم ایران در یک همه پرسی واگذار کرده است.

آقای امینی مینویسد: "اما، از شوخی گذشته، راستی تلخی در این سخن آقای رضا پهلوی نهفته است. ایشان سربسته می گویند که پدرشان بهتر می بود شماری بیشتر از «انقلابی های آن موقع» را اعدام می کردند تا شاید انقلابی در نمی گرفت و ایشان به جای آن که دل به سودای شاهی بر سبیل محمدعلی میرزایی بسته باشند، اینک برتخت نادری نشسته و شاه شاهانی دیگر می بودند"

چنین بنظر میآید که آقای امینی ید طولائی در تعبیر و تفسیر سر بسته گوئیهای دیگران دارند بطوریکه یک نقل قول ساده از طرف شاهزاده میتواند دلیلی باشد برای اینهمه قیل و قال و جنجال که او سودای محمد علی میرزائی در سر دارد! بقول بعضیها "یا للعجب"! چقدر آسان میشود آسمان و ریسمان را بهم بافت و به نتایج دلخواه خود هم رسید. این حرف را که اگر در سال  1979 و پیشتر از آن خشونت بیشتری از طرف حکومت بکار برده میشد نتیجه کار فرق میکرد من از بسیاری ایرانیان (درون کشور) شنیده ام و این چیزی نیست که شاهزاده رضا پهلوی از خودش ساخته باشد. با وجود این فلاکتهائی که به همت مدعیان خود محور و پر مدعای دموکراسی خواهی  بر سر آن ملت و مملکت آمده آیا این عجیب است که یک ایرانی آرزو داشته باشد که کاش اعدام میشد و این روزگار فلاکت آمیز را برای کشور و مردمش نمیدید؟ بدون شک اگر آن روزگار و آن شرایط ادامه پیدا میکرد ایران امروز چهره دیگری داشت اما آیا همانهائی که زمینه سازان آن بساط انقلاب بازی بودند ویا نسلهای بعدی آنها باز هم همان حرفها و همان قصه های بی پایه را امروز هم تکرر نمیکردند؟ این انقلاب بایستی پیش میآمد تا مشت خر مهره فروشان باز شود و قلابی بودن متاع آنها به بهاء سرافکندگی و بیچارگی ملتی آشکار گردد.

شاهزاده رضا پهلوی بارها در سخنان یا مطالبی که نوشته اند بروشنی مخالفت خود را با حمله نظامی به ایران بیان کرده اند و اینکه ما اینحرف ایشان را که بسیاری از ایرانیان در صورت وقوع یک هجوم نظامی بر علیه رژیم جمهوری اسلامی وارد عمل خواهند شد به حمایت ایشان از حمله به ایران تعبیر کنیم نه تنها غیر منصفانه بلکه یک دروغ آشکار است.بیش از بیست و چند سال پیش، من شخصاً به ایرانیانی در داخل ایران برخورده ام که آرزو داشتند غربیها برای نجات آنها به ایران حمله کنند و این در زمانی بود که جنگ با عراق در جریان بود. این چه ارتباطی به رضا پهلوی دارد؟ البته به اعتقاد من نه آن موقع نه امروز دخالت کشورهای غربی بویژه آمریکا در ایران هرگز نمیتوانست و نمیتواند در جهت منافع مردم ایران باشد و روی همین اصل، همچون شاهزاده رضا پهلوی، با هر گونه دخالت نظامی در ایران بوسیله غرب مخالف هستم. از آن گذشته آنچه در کشورهای عراق و افغانستان و اخیراً لیبی پیش آمد جلوی چشمان ماست.

نام شاهزاده رضا پهلوی بدون شک یک نام شناخته شده و آشنا برای هر خانواده ایرانی در داخل ایران است. چه آنها که انتظار رهائی خود را بهمٌت او دارند چه آنهائی که مراقب حرکتها و گفتار او هستند تا کارها و حرکات خود را بر علیه او نظام دهند. برافروختگی آقای امینی و امثال او از اینکه شاهزاده رضا پهلوی چنین مطلبی را عنوان کرده است با هیچ منطقی سازگاری ندارد و قابل توجیه نیست. این موضوع تنها کم ظرفیتی مدعی در رابطه با درک و پذیرش واقعیات، به آنگونه که هستند، را نشان میدهد. ایشان خرده میگیرند که چرا رضا پهلوی گفته است با رهبران جنبش سبز در داخل بطور غیر مستقیم در ارتباط بوده و آنرا دلیل "نا فرهیخته" بودن ایشان میداند. ظاهراً عدم تماس با افرادی مانند رهبران داخلی جنبش سبز، در قاموس "دموکراسی خواهی" امثال آقای امینی، آدمی را فرهیخته تر میکند.

نکته دیگر که موجب بر افروختگی آقای امینی شده بیان این مطلب است که شاهزاده رضا پهلوی گفته است پدرشان اعتقاد داشت برای بر پائی دموکراسی بهتر است که نخست شرایط یک جامعه مدنی را بر قرار ساخت. هیچ روشن نیست که آقای امینی چه تصوراتی در ذهن خود از جامعه ایران دارد؟ آیا ایشان و همفکرانشان تصور میکنند برای بر قراری دموکراسی تنها میتوان به یک قانون اساسی، یک مجلس و دولت منتخب اکتفا کرد و شهروندان بجز شرکت در انتخابات و رای دادن هیچ رل دیگری در دموکراسی نخواهند داشت؟ مهمترین بخش دموکراسی نه در مجلس و دولت بلکه در رفتار تک تک افراد یک اجتماع تبلور میابد. از بالا ترین مقامهای کشور تا عادی ترین شهروند میبایست قانون پذیر و پیرو قانون باشد تا یک جامعه بتواند به اجرای دموکراسی قادر شود. احترام به قانون (حتی یک قانون بد) بنیان دموکراسی است و گرنه نوشتن بهترین قانونها و داشتن بهترین قانون اساسی هم نمیتواند یک جامعه قانون ناپذیر را که به شرایط هرج و مرج خو گرفته به یک دموکراسی تبدیل کند. در غیر این صورت جامعه ناچار خواهد بود هزینه های گزافی را صرف ایجاد و نگهداری نیروهائی کند(مانند پلیس) که نگاهبان اجرای قانون باشند که این خود مشکلات دیگری را در پی خواهد داشت. سر باز زدن مرحوم دکتر مصدق از پذیرش و اجرای حکم قانونی پادشاه فقید ایران در سال 1953 (حتی اگر آن قانون بزعم برخی قانون بدی بود) یک نمونه بارز از این مطلب است که جامعه آنروز ایران حتی در بالا ترین بخشها در زمینه قانونمندی و قانون پذیری دچار مشکل بود.

دموکراسی پیش از هر چیز نیاز به زمینه سازی فرهنگی و اجتماعی دارد. اجرای دموکراسی (آنهم بشوه دموکراسی غربی) در یک جامعه که در آن خانها و خانزاده ها و گردن کلفتها و  چاقوکشهای وابسته به آنها بر مقدرٌات مردم حاکم باشند و فساد در دستگاههای دولتی، قضائی و انتظامی آن رایج (که آنهم از تبعات ضعف فرهنگی در جامعه هست)، چگونه میتواند عملی شود؟ مردمی که نمیتوانند دریابند که ایستادن در صف اتوبوس و احترام گذاشتن به نوبت و حقوق دیگران بیشتر بنفعشان است تا "زرنگ بازی" و میانبُر زدن، چگونه میتوانند ضامن حفاظت حقوق جمعی خود و اجرای دموکراسی باشند؟ دموکراسی متعلق به مردم است نه احزاب سیاسی و دار و دسته های قلدر یا حکومتها و، در یک دموکراسی ایده آل، این تنها مردم هستند که میتوانند با آگاهی همگانی خود نسبت به رعایت حقوق دیگران، نگاهبان دموکراسی باشند و از فساد و انحراف پیشگیری کنند اما اگر بدلیل ضعف آگاهی و فرهنگی نتوانند از پس این کار برآیند آنگاه زمینه برای سوء استفاده شارلاتانها و زورگویان فراهم میشود تا بکمک مشتی اوباش، یا با تهدید و ترساندن مردم ساده (چنانکه در سال 1979 پیش آمد) یا با فریب و رشوه و تطمیع آنها به هدفهای سودجویانه خود برسند.

همچنین در  هفته های گذشته مطلبی بوسیله آقای حسین شریعتمداری در یک مصاحبه با صدای آمریکا مطرح شد که در آن، آقای شریعتمداری ادعا کرد که دموکراسی نیازی به زمینه سازی ندارد و جامعه ایران میتوانست دموکراسی را بخوبی به مرحله اجرا در آورد و بهمین جهت نیاز به برنامه ای برای ایجاد زمینه برای ایجاد یک جامعه مدنی از طرف حکومت نبود. مدتی است که این حرفها در محکومیت و مقابله با این موضوع گفته میشود که پادشاه فقید معتقد بود جامعه ایران هنوز آمادگی برای باجرا در آوردن اصول دموکراسی را نداشت. جالبتر اینکه همان گروهی که به پادشاه فقید خرده میگیرند که چنان اعتقادی داشته، در عین حال معتقدند که رژیم گذشته با تقویت بنیاد اعتقادات مذهبی مردم موجب گسترش ناآگاهی آنها شده بگونه ای که آنها پذیرای حکومت مذهبی بشوند . ظاهراً آگاهی از دیدگاه برخی فقط ضدیت با مذهب (آنهم مذهبی که اکثریت بزرگی از ایرانیان بآن معتقد ند) است و از اینکه شاه فقید فرائض مذهبی خود را مانند هر مسلمانی بجا میآورده آنرا دلیل زمینه سازی برای انقلاب اسلامی میدانند. رویهمرفته بسیاری از این منتقدان ضمن اینکه معتقدند که ایرانیان در آنزمان آمادگی کامل برای بر قراری یک دموکراسی داشتند در عین حال اعتقاد دارند که انقلاب اسلامی برهبری خمینی بر اساس اسلامگرائی و ناآگاهی مردم که رژیم مسئول آن بود روی داده.

در این موضوع هیچ شکٌی نیست که رژیم گذشته ایران (مانند هر سیستم دیگری) کاستیهائی داشت ولی نباید فراموش کرد که مجموعه  گردانندگان سیستم همه ایرانیانی بودند که اکثراً مقامها و موقعیتهای خود را به یمن تحصیلات در دانشگاههائی که در ایران در دوره خاندان پهلوی بر پا شده بود و یا در دانشگاههای خارج (بعضاً با کمکهای مالی دولت) بدست آورده بودند. بسیاری از این ایرانیان مسئولیتهای خود را به بهترین شکل انجام میدادند اما کسانی هم بودند که اهل قانون شکنی، دروغ، سوء استفاده و خیانت بودند و همینها بودند که با تضعیف سیستم زمینه را برای پذیرفتن دروغهای مخالفان(از طرف بخشی از مردم)، که با بوق و کرنا در برخی رسانه های خارجی نیز تبلیغ میشد، مهیٌا نمود. آنچه امروز نیز با سر و صدای زیاد از راههای گوناگون بوسیله بعضی افراد و رسانه ها بر ضد شخص شاهزاده رضا پهلوی تبلیغ میشود در راستای همان هدفها ی قدیمی است که مردم ایران را به بیراهه کشاند و هیولای جمهوری اسلامی را در پس چهره های خوش خط و خال بر سر مردم ایران استوار کرد.

دروغ بزرگ دیگری که بر علیه پادشاهان خاندان پهلوی بوسیله برخی مدعیان تبلیغ میشود اینست که آنها اصول قانون اساسی را زیر پا گذاشته اند بدون اینکه هیچکدام از این ادعا ها با یک مورد واقعی از این قانون شکنی همراه باشد. واقعیت اینست که یک سیستم و جامعه هرگز نمیتواند به صرف داشتن یک قانون اساسی متمدنانه و پیشرو بلافاصله از یک حالت سنتی و عقب مانده (آنچنان که در دوران حکومت قجرها بود) به یک جامعه و سیستم پیشرو و مترقٌی تبدیل شود و قانونها همگی مو بمو اجرا گردد. از زمانی که انقلاب مشروطه منجر به برقراری پارلمان در ایران شد تا زمان روی کار آمدن رضا شاه بزرگ در ایران هنوز دستگاه قضائی کشور در اختیار ملایان و حاکمان شرع بود که بشیوه سنتی بر اساس قانون شرع (آنطور که هر حاکمی برای خود تفسیر میکرد) در امور قضائی حکم میراندند. نکته مهم اینکه بر قراری "عدالت خانه" در واقع اصلی ترین درخواستی بود که جنبش مشروطه خواهی ایران از ابتداء آنرا در خواست کرده بود اما هیچکس هیچ کاری در زمینه اجرای آن انجام نداد.

تنها بعد از روی کار آمدن رضا شاه و به همٌت او بود که با فرستادن گروهی از ایرانیان به کشورهای اروپائی و آموزش آنها به عنوان قاضی و حقوقدان زمینه  برای خارج کردن دستگاه قضائی از دست ملایان و حاکمان شرع، و اجرای مهمترین درخواست مشروطه خواهان، یعنی برقراری عدالت خانه، فراهم شد. مسلماً حتی پس از آن هم مشکلات دیگری بود که اجرای صد در صدِ اصول قانون اساسی به شیوه ای که بتواند اکثریت را راضی کند نمیتوانست عملی باشد. یکی از اصولی که هرگز باجرا در نیامد اصلی بود که بر طبق آن پنج مجتهد جامع الشرایط بر مصوٌبات مجلس حق وِتو داشتند که این موضوع بتنهائی مسلماً میتواند دلیل بر براعت رژیم گذشته از اتهام زمینه سازی برای بر قراری جمهوری اسلامی باشد اگر چه نقض آشکار قانون اساسی بود (که در واقع از ابتداء باجرا در نیامده بود). بدون شک اگر چنان اصلی باجراء درمیآمد امور کشور با روزگار امروز  ایران تحت سلطه فرمانروایان اسلامی چندان تفاوتی نداشت.

همه این تناقضات نشان از این دارد که در شرایط جامعه ایران در آنزمان امکان اجراء کامل همه اصول قانون اساسی بدون زمینه چینی های لازم وجود نداشت زیرا جامعه در مسیر یک تحوٌل و دگرگونی عمیق و بنیادی قدم بر میداشت که امکانات ویژه ای را طلب میکرد و در آن شرایط نه تنها برنامه و نیٌَت درست در اداره امور کشور بلکه ثبات و امنیت از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. چه بسا که بتدریج اصلاحاتی در قانون اساسی وارد میشد تا آنرا با نیازهای دموکراتیک جامعه بیشتر منطبق کند. تبدیل شدن ژاپن به دموکراسی بعد از طراحی چند قانون اساسی که هرکدام به علتی پذیرفته نشد، تنها بعد از جنگ دوم جهانی زیر کنترل شدید و با دخالت و تدوین قانون اساسی جدید بوسیله نیروهای نظامی آمریکا میسٌر شد امٌا عامل سنتی احترام به امپراطور به عنوان سَمبُل وحدت نه تنها مانعی برای برقراری دموکراسی نبود بلکه به آن بسیار کمک کرد. امروز در ژاپن ما شاهد همه موفقیتهای آن جامعه به عنوان یک جامعه پیشرفته و آزاد هستیم امٌا در آن جامعه سَمبُل وحدت ملٌی، حتی بعد از در گیر نمودن کشور در یک جنگ خانمان سوز، هرگز مورد بی احترامی منتقدین ریز و درشت و دروغ پرداز قرار نمیگیرد.


Share/Save/Bookmark

Recently by Sohrab_FerdowsCommentsDate
آخوندهای فُکُلی
-
Nov 15, 2012
Closing of Islamic Republic embassy in Canada
4
Sep 08, 2012
قصٌه های تکراری
3
Aug 26, 2012
more from Sohrab_Ferdows
 
alimostofi

Not a Human Rights Agent.

by alimostofi on

It is quite clear that like Japan, Britain, Spain and many other countries with a rich heritage an institution needs to exist to protect the country from aliens within and without.

We have in our midst people who are putting the Cart before the Horse.

Politicians and that includes Cyrus Reza Pahlavi embrace Democracy and Human Rights over and above Iranian heritage and culture.

Religious dignitaries use moral principles from their podiums in Qom to divert our attention from our love for Iran.

The country has a fantastic heritage and it does not matter who reads about it, or writes about it, the ancient spirit of Iran will be there.

Take a modern facebook mindset all wired up techie youth. He wants to be proud of Iran's glory. He will find it in the first pages of world history.

We need everyone to concentrate on the one concept that binds us only. We all make mistakes. Just remember we all agree that we love Iran and we are proud to put Iran first.

So don't be a politician or a priest. Just be an Iranian.

The first step is to put forward a team of Iranians to represent Iran under the auspices of the Royal Institution with CRP being the personification of Iranian heritage. That is his job. He is not a human rights agent.

@alimostofi
FB: astrologer.alimostofi


Ashk Dovom

Try to think for a second!

by Ashk Dovom on

Try to think for a second! Why should IRI pay anybody to attack Reza Pahlavi? He is their best ally!  Reza Pahlavi and also MEK are the bogeyman that defuse any chances of Iranians ever generating enough will power to get rid of the Islamic Republic. What they offer is such a dire fate that the fear of them ever coming to power forces Iranians to rally behind the present dictatorship.


anglophile

می‌ بینم دوستان باز پریشان احوال شده‌اند

anglophile


 

بقول شاعر: از من به یک اشارت، از تو به سر دویدن!

هر بار سخنی از شاهزاده رضا پهلوی میرود، در جمع دوستان مصدق الهی، حزب الهی، سرخ الهی، هردمبیل الهی  و (این یکی‌ از همه با مزه تره) "اردشیر زاهدی الهی" ولوله افتاده و کم کم تبدیل به غلغله میشود. براستی چرا اینگونه است؟ از یک طرف می‌گویند شاهزاده بی‌ اهمیت است و مهره سوخته است و محلی از اعراب ندارد و از طرف دیگر اینهمه داد و جنجال؟ بقول آن بسیجی‌ مصدق الهی، گوئی آقایان و خانمها از کابوس "اورولی" رنج می‌‌برند! 

تمامی این واکنش‌ها فقط و فقط گواه بر یک چیزاست: حقانیت پیام و مرام شاهزاده رضا پهلوی. 

با گفته حافظ در باره "دوستان" کلام را به پایان می‌برم:

"گر‌ بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید" 

"گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم"

 


CallmeRed

من بسیجی ام!

CallmeRed


آره درست میگی. من بسیجی ام. اما اون موقعی که شاه تو احرام بسته بود دور خودش و کعبه رو طواف میکرد.، من که هنوز به سیب زمینی میگفتم دیب دمینی بهش می خندیدم. تو کجا بودی؟؟ دور شاه طواف میکردی؟؟؟ یا تو هم دورکعبه بودی؟

اصلا بلدی فارسی بخونی یا تو هم ازهمین زیر سی سال هایی هستی که تحت تاثیر بزرگترهاشون فکر میکنند چون جمهوری اسلامی بده شاه خیلی خوب بوده؟؟؟ و به جرگه شاه پرستها ملحق شدن؟؟


P_J

Another FOOLISH Attempt...

by P_J on

This, clearly, is another attempt by the Shahollahis/Hezbollah crowd in MUDDYING the waters, in the hope of rewriting the Pahlavi’s MISERABLE, CORRUPT, MURDEROUS history of the past…by replacing truth with lies…and in doing so, insulting readers’ intellect and common sense…another trade mark of the Shahollahi/Hezbollah crowd.

Although, these SKIMS have fallen on deaf ears...they have created STRONG negative reaction from general Iranian populous against those who have been employing these childish, frivolous methods and in taking them LIGHTLY not seriously.  

These paid hustlers seem to, always, WRONGFULLY, underestimate and undermine Iranian intellect, ability and resolve.

An honorable HONEST ‘RP’ would have NEVER lived in luxury spending the STOLEN EMBEZZELED BLOOD money confiscated/acquired by his corrupt vicious family, and had returned the loot…as it stands he is not only as CORRUPT and as DIHONEST as his family is/has been but every bit a COLPRIT! 

These characteristic behaviors are more in tune with Sadam Hussein, Al Capone, Lucky Luciano or Mohammad Reza Pahlavi than great men like Mandela, Mossadegh, or Gandhi!


tehran e Azad

Thank you Mr. Pahlavi !

by tehran e Azad on

As an Iranian I would like to thank all efforts made by Mr. Pahlavi and all those who try to free Iran of this nightmare called IRI, bring free elections to our country and return Iran to the glory that it once had around the world!

 

Dorood bar tamam Kesani ke saay far azadi ye Iran mikonand! 

 


deev

تکذیبات همیشگی سلطنتپرستان

deev


دوستان سلطنتپرست همانند نویسنده این مقاله از هر گونه ترفندی برای توجیه خطاهای خاندان پهلوی کوتاهی نمیکنند گویا که این خانواده هرگز قابلیت انجام هیچگونه اشتباهی را نداشته کماکان که در مقاله دیگری آقای فردوس در کتمان اعتیاد لیلی پهلوی حتی نوشتارهای روزنامه های معتبر گاردین و ایندیپندنت انگلیس را تکذیب میفرمودند.

جناب فردوس شما تنها زمانی میتوانید عاقلانه آقای رضا پهلوی را با نلسون ماندلا مقایسه کنید که وی ۲۷ سال آینده زندگیش را یعنی تا سن ۷۹ سالگی را در کنج زندانی به سر ببرد و تنها زمانی میتواند عاقلانه او را با گاندی مقایسه کنید که او هفتاد کیلو یعنی دقیقا هموزن مهملاتی که شما در اینجا فرمودید را از خود بزدایند و از غبغب فربه همایونیشان که نشانه خورد و خواب مفرط است بکاهند.

خدا بیامرز شاه فقید و رضا شاه از چاقی رنج نمیبردند زیرا در زندگی بیش از آنچه سخن میگفتند فعالیت میکردند و مرد عمل بودند نه مرد شعارهای کاذب و ادعاهای پوچ - افسوس که رضا بویی از نیاکانش به ارث نبرده.


CallmeRed

رضا بهلوی و

CallmeRed


رضا بهلوی و خانواده محترم ایشان، تمام انرژی خود را برای زندگی بهتر درآمریکا و فرانسه، با خرج پولهایی که ازایران دزدیده اند صرف میکند. و بی صبرانه منتظرند که دری به تخته ای بخورد وانقلاب یا حتی جنگی بشود تا طرفداران سرسخت و اندیشمند و شاه پرست،  ایشان را به عنوان شاه ایران انتخاب کنند تا بتوانند به خوبی و خوشی به زندگی شاهانه خود درایران ادامه دهند! واقعا ازین همه تلاش ایشان سپاسگزاریم.


jasonrobardas

Reza Pahlavi(savad koohi)=Mohreye sookhteh

by jasonrobardas on

1) needs to admit that his father was a dictator

2) needs to return the stolen money from the Iranian treasury .

3) needs to start working for a living like the rest of us

4) admit he is no Mandela , Gandhi

5) expresss remorse fo all atrosities committed under the Pahlavi's regime

6) stop kissing up to the Israelies

 


Masoud Kazemzadeh

در دنیای

Masoud Kazemzadeh


در دنیای اورول

دیکتاتوری = دموکراسی‌

شکنجه = تدریس دموکراسی‌

نوکری استعمار = استقلال

نوکری انگلیس = حمایت از قانون اساسی‌

ولیعهد نوکر انگلیس = گاندی ایران

تلاش برای بازسازی دیکتاتوری پهلوی = ماندلا ایرانی‌

 

 

قهرمانان و شخصیتهای ملی‌ = شعبان بی‌ مخ، شاهزاده رضا پهلوی، تیمسار نعمت الله نصیری، پرویز ثابتی

 


Elham57

مستدل و مفید

Elham57


ممنون از مقاله تان.


Masoud Kazemzadeh

Orwellian Double Speak

by Masoud Kazemzadeh on

اساتید ایرانی‌ و خارجی‌ دانشگاه ها همگی‌ دروغگو میباشند.  تمام اسناد که از طبقه بندی سری و محرمانه خارج شده اند دروغ میباشند.  تمام حرفهای آزادیخواهان و دمکراتها ی ایرانی‌ دروغ میباشند. 

فقط و فقط هر چی‌ که دیکتاتور‌های آدمکش، چاقوکش، شکنجه‌گر، تجاوزکار، رژیم نوکر پهلوی بگویند صحیح می‌باشد.

 


omeedvar

موافقم

omeedvar


من با مطالب سهراب خان کاملا موافقم. کسانی‌ که با فحاشی و توهین به دیگران، هر حرف حساب را بجز حرف خود رد میکنند، مغرض یا ناا آگاهند و از رضا پهلوی می‌ترسند. پس از تجربه سی‌ و چهار سال جمهوری اسلامی در ایران، تنها رضا پهلوی میتواند ایرانیها را باهم متحد کرده و با یک همه پرسی‌ سالم، ثبات و آرامش را در ایران برقرار کند.  


Ashk Dovom

کثافت کاریهای این "مبارز نستوه" و این "رهبر ملی"

Ashk Dovom


رضا پهلوی یکسری چرندیات در مصاحبه با فوکوس آن لاین گفته و حالا یکمشت میرزابنویس های بی مایه درباری سعی در این دارند که آبروی رفته رو بجوب برگردانند و هر چه بیشتر کثافت کاریهای این "مبارز نستوه" و این "رهبر ملی" رو بهم میزنند بوی گندش بیشتر بلند میشه. وبازهم مقایسه مسخره این آقا با رهبران جنبشهای آزادیخواه هند و آفریقای جنوبی، گاندی و ماندلا، که نه تنها به اعتبار این آقا  ذره ای  اضافه نمیکنه بلکه بیشتر ایشانرو اسباب مضحکه خاص و عام میکنه. نویسنده ناشی مقاله در ضمن خزعبلات تهوع آوری که سرهم میکنه میخواد اینطور القا بکنه که کسانی که با رضا پهلوی موافق نیستند با این آقا مشکل و تضاد شخصی دارند. به عبارت دیگرمنتقدین این آقا یک مشت عقده ای هستند که به این آقا و مقبولیت ملی اش حسودی میکنند و در نتیجه هر انتقادی که از این آقا میکنند نه تنها وارد نیست بلکه باید  بمانند تراوشات فکری مغزهای بیمار سریعا دور انداخته بشه.  این مقاله سرشار از این گونه حرفهای خاله زنکی و سخیفه که فقط در آشپزخانه اوهام و تصورات رضا پهلوی و اعوان و انصارش قابل طبخه. مشکل ایرانیان وطن پرست با رضا پهلوی این نیست که با او خصومت و یا خرده حساب شخصی دارند. مشکل با رضا پهلوی اینست  که او هم مثل مجاهدین دستش توی جیب سعودیها، اسراییل و آمریکاییهاست وچشم امیدش به تانکها و جاده صاف کن های خارجیه که مقدمات جلوس ایشان به قدرت رو فراهم کنند. از سوی دیگر، فردی مثل اردشیر زاهدی با اینکه از سردمداران رژیم شاه بوده معهذا همیشه از تمامیت ارضی ایران  دفاع کرده و هر گونه دست اندازی به خاک ایران رو با صداقت کامل محکوم کرده. اوهمواره به عنوان یک میهن پرست مورد احترام همه ایرانیان خواهد بود چون  بر عکس رضا پهلوی گفتارو کردارش با پندار و مکنونات قلبی اش تضاد و دو گانگی نداره. در آخرین مقاله اش که در بی بی سی چاپ شده ارشیر زاهدی مینویسد: "ایرانی‌ها باید حس وطن‌پرستی‌شان را حفظ کنند. هر رژیمی که روی کار باشد، ایران میهن ماست. ایرانی‌ها باید بدون هیچ گونه دخالت خارجی سرنوشت‌شان را خودشان تعیین کنند و به مشکلات فعلی‌شان خاتمه دهند"


First Amendment

...

by First Amendment on

 

 

 

هواخواهی حق مسلم هر فردیست. اما درج مطالب هواخواهانه باید با درایت
کامل و عاری از لغزش‌های "جیره خوارانه" صورت بگیرد که در غیر اینصورت به
تبلیغات "گوبلزی" تبدیل میشود........ایکاش به جای تلاش بی‌ وقفه در توجیه
پرت و پلا گویی‌های این پسر عقب‌افتاده، وقت و انرژی خود را صرف آموزش او
میکردید......رفتار "تایید گرانه" جماعت پهلویست که پیرامون "این پسره" گرد
آمده‌اند، یاد آور رفتار نوکر‌صفتانه جیره‌خوران دربار هرزه و فاسد پهلوی
در زمان پدر تاجدار اوست، با این تفاوت که آن جماعت "رذل بادمجان‌دورقاب
چین" تحت شرایط دیکتاتوری محض تن‌ به آنگونه خفّت دادند. عذر شما چیست؟

ایکاش به
جای اینکه با توسل به انواع سفسطه و مغلطه، سعی‌ در توجیه و تفسیر
"بیهوده‌گویی"هایش در زمینه مقبولیت "ماندلا"گونه و "گاندی"وارش کنید و با
دروغپردازی بیشرمانه از سطح گسترده مقبولیت سیاسی او در داخل ایران و در
صحنه بین المللی سخن برانید و قلم بفرسایید، به او یادآوری میکردید:

"از
آنجا که ماهیّت وجودی، تاریخی و سیاسی رضا پهلوی تنها در بستر دوران
تاریخی سلسله پهلوی قابل تعریف است، لذا تا زمانیکه او رسما، بدون اما و
اگر ، بدون هرگونه پیش‌شرط و پس‌شرطی در پیشگاه ملت ایران از اشتباهات پدر و جنایات خانواده رذل و فاسد پهلوی تبرّی نجسته است، نباید و نشاید که برای
خود جایگاهی‌ سیاسی را در نزد ملت شریف و ستمدیده ایران تصور کند."

 


Demo

آقا رضای بیکار و بیمار

Demo


با عرض معذرت و بدون اینکه نیازی به خواندن هر گونه نوشته ای در مورد آقا رضای بیکار و همچون پدرش بیمار باشد فقط ذکر این نکته لازم است  که حتی گاو و گوسفند هم بیش از ٢ یا ٣ بار یک علفی را نشخوار نمیکند ولی در این سایت خواننده از چپ و راست و به زور با شمایل این بشر و مطالب تکراری و استفراغ آور راجع به او تزریق میشود.