آنچه در حدود صد سال گذشته در ایران روی داده بخوبی نمایانگر میزان اعتباریست که میشود برای مدعیان مخالفت با رژیم پیشین ایران قائل شد. آنچه در اثر اعمال و ادعاهای بی پایه مخالفان بی دانش و ناآگاه و نیز غفلتها و سوء استفادههای برخی از دست اندر کاران و شریکان حکومت در آنزمان، در سال 1979 بر سر مردم ایران آمد، و نیز آشکار شدن بی پایگی بسیاری از دروغها و تبلیغات مخالفان حکومت پس از وقایع 1979، بسیاری از ایرانیان را به ارزیابی دوباره شخصیتها و قضاوتهای گذشته خود وادار کرده است. این باز نگری گذشته مسلما حقایق زیادی را برای بسیاری که در پی یافتن آن بوده اند آشکار کرده و بهمین جهت پذیراندن ادعاهای بی پایهِ تازه در قالب حقیقت با شیوههای قدیمی هوچیگری به آسانی میسر نخواهد بود، و بجز در میان گروهی محدود با دیدگاههای خاص و همسو با مدعیان دروغگوی قدیمی که هنوز زیر تاثیر نفرتی کور قرار دارند یا از آگاهی کافی بر خوردار نشده اند، خریدار نخواهد داشت.
مدتیست که بساط تیترهای دهان پرکن اما تهی از هر گونه محتوی بازاری گرم پیدا کرده و این بازار گرم کارش بجائی رسیده که حتی وکیلها و وزیرهای دولتهای جمهوری اسلامی هم برای عقب نماندن از قافله دست بدامان مدرک سازان و مدرک فروشان شده اند. ظاهراً چنین بنظر میآید که با یک تیتر علمی حد اقل پنجاه در صد حقانیت بدست آمده و آنچه میماند هم با کمی قلمبه بافی بویژه برای مخاطبانی که منابع آگاهیشان به مطالب فیس بوک و مجادله های تلویزیونی محدود میشود بآسانی در دسترس قرار دارد. بیچاره مردمی که خِرَدشان را به چشمشان و چشمشان را بدهان این فاضلان بی فضل و مغرض دوخته باشند تا شاید گرهی از کارشان باز شود و چیزی بر آگاهیشان بیافزاید. در این میان دنباله روان این دار و دسته هم که آتش بیار معرکه گیری آنها میشوند گوی سبقت در مجیز گوئی از هم میربایند تا جائیکه با اعطاء القاب گوناگون و بی پایه به این مدعیان کوشش میکنند متاع مراد خود را خریدنی تر از آنچه هست جلوه دهند و خر مهره را بجای دُرٌ و گوهر به خلق خدا بفروشند .
آنچه شاید بر بسیاری روشن باشد اینست که دانش و آگاهی درست در زمینه های اجتماعی چیزی است فرا تر از یک تیتر علمی یا حتی وقت گذرانی در محضر یک استاد یا آموزگار. آگاهی واقعی بیش از هر چیز نیاز به آسودگی انسان از انحرافات اندیشه دارد تا شخص بتواند بدون پیش داوری به بررسی هر مطلبی بپردازد و به یک نتیجه گیری درست برسد نه آنکه تنها آنچه را خود میپسندد ببیند و به واقعیتهای دیگر توجهی ننماید. اگر این مطلب در هر زمینه تحقیقی یا تحلیلی، بویژه در زمینه های مربوط به تاریخ و جامعه، نادیده گرفته شود بدون شک ما را به بیراهه خواهد کشاند. چه بسا افرادی که القاب علمی متعددی را یدک میکشند امٌا ذره ای بو از معرفت واقعی و انسانیت نبرده و جز به فکر منافع فردی و زودگذر نیستند. ظاهراً این موضوعِ بسیار بدیهی برای برخی از ایرانیان که مدعی دمکرات مآبی و آزادیخواهی نیز هستند، کمتر از اثبات ادعاهای نادرستشان به هر قیمت، ارزش دارد.
در روزها و هفته های اخیر برخی از میان گروههائی با هدفهای شناخته شده، حملات تازه ای را در مخالفت با فعالیتها و سخنان شاهزاده رضا پهلوی در منابع اینترنتی و تلویزیونی آغاز کرده اند و در این حملات کار را به جائی رسانده اند که از "نامهای فرزندان شاهزاده" گرفته تا دیدگاههای ایشان در مورد یک "فیلم ایرانی که اخیراً موفق به دریافت جایزه اسکار شده" و نیز "تصوراتش" از بیان مطلبی از قول یک مخالف پیشین در یک مصاحبه، مورد هدف و انتقادهای بی پایه قرار گرفته و چه بسا بزودی، بزعم برخی، این انتقاد هم بر شاهزاده وارد باشد که چرا به فلان شهروند ایرانی که سگش سه قلو زائیده تبریک نگفته!
ً در روزهای گذشته مطلبی از شخصی بنام آقای محمد امینی منتشر شد که در آن به استناد یک گزارش نا مطمئن که بواسطه بهره گیری از ترجمه های مخدوش برخی مطالب را بگونه ای نادرست از قول شاهزاده رضا پهلوی نقل کرده، به ایشان به شیوه ای توهین آمیز پرخاش و بد گوئی شده. این شیوه برخورد با شاهزاده رضا پهلوی بویژه از سوی هواداران گروهی که خود را متولیان دموکراسی خواهی در ایران میدانند و رهبران آنها بیش از سی سال پیش، در ماههای پیش از انقلاب آیت الله خمینی و سرنگونی نظام پیشین، بهترین فرصتها را برای بدست گرفتن امور کشور در اختیار داشتند اما از بهره گیری از آن به بهانه های گوناگون سر باز زدند، چیز تازه ای نیست. در آن روزها، همان نفرتها و کینه های قدیمی در کار بود تا به انتقام شکست گذشته زمینه سر نگونی و از هم پاشیدگی کامل سیستم را فراهم آورند و مردم و کشور را به بهشت دموکراسی خواهی خود هدایت کنند. امروز نیز همان کینه های قدیمی در کارند تا مردم را قانع کنند که شاهزاده رضا پهلوی آن هدفهائی را در سر دارد که آنها میگویند نه آنچه که خودش میگوید!
تجربه نشان داده که این گونه مدعیان و برخی هوادارانشان بکلی گوش خود را به هر صدای دیگری بسته و تو گوئی که انگار سودائی دگر در سر دارند. گوش آنها به هیچکس و هیچ چیز بدهکار نیست و حرف فقط حرف خودشان است! دموکراسی و دموکراسی خواهی هر ایرانی اگر همراه با تائید آنها نباشد بحساب نمیآید بویژه اگر این ادعا از طرف شخص یا اشخاصی باشد که آنها دوست ندارند. واقعیتها برای آنها همانست که خودشان فکر میکنند و میگویند و مینویسند و جز آن هیچ واقعیت دیگری وجود ندارد. اینگونه بود که در بحرانی ترین شرایط کشور، مدعیان رهبری آزادیخواهی و دموکراسی طلبی در ماههای پر آشوب انقلابی، ندای مرحوم دکتر بختیار، آخرین نخست وزیر قانونی رژیم پیشین را، در باره استبداد نعلین نشنیدند و او را در مقابله با آشوب طلبان وهمدستان توطئه گر آنها تنها گذاشتند.
امروز بار دیگر تاریخ تکرار میشود. شاهزاده رضا پهلوی که جوانی و بیشتر عمر خود را مانند ملیونها ایرانی دیگر در تبعید گذرانده، در حالیکه پرچم مبارزه ملی برای یک دگرگونی بنیادی در ایران را بدوش گرفته و همصدا با ایرانیان دیگر ندای آزادیخواهی و دموکراسی طلبی سر میدهد، بگونه ای ناجوانمردانه مورد حمله کسانی قرار میگیرد که آزادیخواهی و دموکراسی طلبی را ملک طلق و میراث خود میدانند و با بر چسبهای گوناگونی که به این و آن میزنند خواهان خفه شدن صدای دیگران هستند. در فرهنگ اینان هر چیز بجز جمهوریخواهی آنهم از نوعی که آنها میگویند قابل پذیرش نیست. در این فرهنگ، هوا خواهان جمهوری دموکراتیک اسلامی مانند مجاهدین خلق یا هواداران جمهوری دمکراتیک سوسیالیستی و دیگران، در کنار هوا خواهان پادشاهی پارلمانی همه از واقعیت بدورند و جائی در مدینه فاضله آنها ندارند.
بزعم این مدعیان دموکراسی خواهی و جمهوری طلبی، شاهزاده رضا پهلوی حق ندارد بگوید که میشود مانند یک نلسون ماندلا یا مهاتما گاندی از او برای رسیدن به هدفهای ملی بهره برد چون در دیدگاه تنگ نظرانه آنها جائی برای مقایسه موقعیت شاهزاده رضا پهلوی با ماندلا یا گاندی وجود ندارد. اینها شاید نمیدانند که تنها وجه مشترک میان ماندلا و گاندی مقبولیت ملی و شناسائی بین المللی آنها بود. در حالیکه ماندلا برای رسیدن به هدفهای ملی در زمانی به اسلحه متوسل شد، گاندی از ابتداء راه مبارزه منفی و مسالمت آمیز را در پیش گرفت. اما در پایان کار، پذیرش گسترده و ملی آن رهبران بود که مبارزه را به نتیجه رساند. شاهزاده رضا پهلوی به عنوان یک شخصیت برجسته و شناخته شده در سطح ملی و بین المللی بهترین کاندیدائیست که میتواند رلی مانند مهاتما گاندی یا نلسون ماندلا در مسیر مبارزه آزادیخواهانه مردم ایران داشته باشد.
مسلم است که این موضوع بویژه برای برخی که بگونه ای خود را در تضاد با شخص شاهزاده رضا پهلوی به عنوان نماد سیستم پیشین در ایران میدانند خوش نیاید و در این مسیر تا حد وارونه جلوه دادن حقایق پیش بروند و حتی مطالبی را که بکرٌات از طرف ایشان بروشنی در بیانیه ها و مصاحبه ها نقل شده نفی و آنها را باطل بدانند. اگر کسی نخواهد چیزی را بپذیرد این حق را دارد و هیچ کاری برای آن هم نمیشود کرد اما انتظار اینکه دیگران در مقابل ادعاهای نادرست و وارونه گوئی های این مدعیان سکوت اختیار کنند یا آنها را تائید کنند بسیار بیجا خواهد بود. شاهزاده رضا پهلوی حتی حق دارد که بگوید بر اساس قانون اساسی قدیم ایران وارث پادشاهی ایران است، اما سالهاست که خود ایشان این موضوع را با ارده مردم ایران در یک همه پرسی واگذار کرده است.
آقای امینی مینویسد: "اما، از شوخی گذشته، راستی تلخی در این سخن آقای رضا پهلوی نهفته است. ایشان سربسته می گویند که پدرشان بهتر می بود شماری بیشتر از «انقلابی های آن موقع» را اعدام می کردند تا شاید انقلابی در نمی گرفت و ایشان به جای آن که دل به سودای شاهی بر سبیل محمدعلی میرزایی بسته باشند، اینک برتخت نادری نشسته و شاه شاهانی دیگر می بودند"
چنین بنظر میآید که آقای امینی ید طولائی در تعبیر و تفسیر سر بسته گوئیهای دیگران دارند بطوریکه یک نقل قول ساده از طرف شاهزاده میتواند دلیلی باشد برای اینهمه قیل و قال و جنجال که او سودای محمد علی میرزائی در سر دارد! بقول بعضیها "یا للعجب"! چقدر آسان میشود آسمان و ریسمان را بهم بافت و به نتایج دلخواه خود هم رسید. این حرف را که اگر در سال 1979 و پیشتر از آن خشونت بیشتری از طرف حکومت بکار برده میشد نتیجه کار فرق میکرد من از بسیاری ایرانیان (درون کشور) شنیده ام و این چیزی نیست که شاهزاده رضا پهلوی از خودش ساخته باشد. با وجود این فلاکتهائی که به همت مدعیان خود محور و پر مدعای دموکراسی خواهی بر سر آن ملت و مملکت آمده آیا این عجیب است که یک ایرانی آرزو داشته باشد که کاش اعدام میشد و این روزگار فلاکت آمیز را برای کشور و مردمش نمیدید؟ بدون شک اگر آن روزگار و آن شرایط ادامه پیدا میکرد ایران امروز چهره دیگری داشت اما آیا همانهائی که زمینه سازان آن بساط انقلاب بازی بودند ویا نسلهای بعدی آنها باز هم همان حرفها و همان قصه های بی پایه را امروز هم تکرر نمیکردند؟ این انقلاب بایستی پیش میآمد تا مشت خر مهره فروشان باز شود و قلابی بودن متاع آنها به بهاء سرافکندگی و بیچارگی ملتی آشکار گردد.
شاهزاده رضا پهلوی بارها در سخنان یا مطالبی که نوشته اند بروشنی مخالفت خود را با حمله نظامی به ایران بیان کرده اند و اینکه ما اینحرف ایشان را که بسیاری از ایرانیان در صورت وقوع یک هجوم نظامی بر علیه رژیم جمهوری اسلامی وارد عمل خواهند شد به حمایت ایشان از حمله به ایران تعبیر کنیم نه تنها غیر منصفانه بلکه یک دروغ آشکار است.بیش از بیست و چند سال پیش، من شخصاً به ایرانیانی در داخل ایران برخورده ام که آرزو داشتند غربیها برای نجات آنها به ایران حمله کنند و این در زمانی بود که جنگ با عراق در جریان بود. این چه ارتباطی به رضا پهلوی دارد؟ البته به اعتقاد من نه آن موقع نه امروز دخالت کشورهای غربی بویژه آمریکا در ایران هرگز نمیتوانست و نمیتواند در جهت منافع مردم ایران باشد و روی همین اصل، همچون شاهزاده رضا پهلوی، با هر گونه دخالت نظامی در ایران بوسیله غرب مخالف هستم. از آن گذشته آنچه در کشورهای عراق و افغانستان و اخیراً لیبی پیش آمد جلوی چشمان ماست.
نام شاهزاده رضا پهلوی بدون شک یک نام شناخته شده و آشنا برای هر خانواده ایرانی در داخل ایران است. چه آنها که انتظار رهائی خود را بهمٌت او دارند چه آنهائی که مراقب حرکتها و گفتار او هستند تا کارها و حرکات خود را بر علیه او نظام دهند. برافروختگی آقای امینی و امثال او از اینکه شاهزاده رضا پهلوی چنین مطلبی را عنوان کرده است با هیچ منطقی سازگاری ندارد و قابل توجیه نیست. این موضوع تنها کم ظرفیتی مدعی در رابطه با درک و پذیرش واقعیات، به آنگونه که هستند، را نشان میدهد. ایشان خرده میگیرند که چرا رضا پهلوی گفته است با رهبران جنبش سبز در داخل بطور غیر مستقیم در ارتباط بوده و آنرا دلیل "نا فرهیخته" بودن ایشان میداند. ظاهراً عدم تماس با افرادی مانند رهبران داخلی جنبش سبز، در قاموس "دموکراسی خواهی" امثال آقای امینی، آدمی را فرهیخته تر میکند.
نکته دیگر که موجب بر افروختگی آقای امینی شده بیان این مطلب است که شاهزاده رضا پهلوی گفته است پدرشان اعتقاد داشت برای بر پائی دموکراسی بهتر است که نخست شرایط یک جامعه مدنی را بر قرار ساخت. هیچ روشن نیست که آقای امینی چه تصوراتی در ذهن خود از جامعه ایران دارد؟ آیا ایشان و همفکرانشان تصور میکنند برای بر قراری دموکراسی تنها میتوان به یک قانون اساسی، یک مجلس و دولت منتخب اکتفا کرد و شهروندان بجز شرکت در انتخابات و رای دادن هیچ رل دیگری در دموکراسی نخواهند داشت؟ مهمترین بخش دموکراسی نه در مجلس و دولت بلکه در رفتار تک تک افراد یک اجتماع تبلور میابد. از بالا ترین مقامهای کشور تا عادی ترین شهروند میبایست قانون پذیر و پیرو قانون باشد تا یک جامعه بتواند به اجرای دموکراسی قادر شود. احترام به قانون (حتی یک قانون بد) بنیان دموکراسی است و گرنه نوشتن بهترین قانونها و داشتن بهترین قانون اساسی هم نمیتواند یک جامعه قانون ناپذیر را که به شرایط هرج و مرج خو گرفته به یک دموکراسی تبدیل کند. در غیر این صورت جامعه ناچار خواهد بود هزینه های گزافی را صرف ایجاد و نگهداری نیروهائی کند(مانند پلیس) که نگاهبان اجرای قانون باشند که این خود مشکلات دیگری را در پی خواهد داشت. سر باز زدن مرحوم دکتر مصدق از پذیرش و اجرای حکم قانونی پادشاه فقید ایران در سال 1953 (حتی اگر آن قانون بزعم برخی قانون بدی بود) یک نمونه بارز از این مطلب است که جامعه آنروز ایران حتی در بالا ترین بخشها در زمینه قانونمندی و قانون پذیری دچار مشکل بود.
دموکراسی پیش از هر چیز نیاز به زمینه سازی فرهنگی و اجتماعی دارد. اجرای دموکراسی (آنهم بشوه دموکراسی غربی) در یک جامعه که در آن خانها و خانزاده ها و گردن کلفتها و چاقوکشهای وابسته به آنها بر مقدرٌات مردم حاکم باشند و فساد در دستگاههای دولتی، قضائی و انتظامی آن رایج (که آنهم از تبعات ضعف فرهنگی در جامعه هست)، چگونه میتواند عملی شود؟ مردمی که نمیتوانند دریابند که ایستادن در صف اتوبوس و احترام گذاشتن به نوبت و حقوق دیگران بیشتر بنفعشان است تا "زرنگ بازی" و میانبُر زدن، چگونه میتوانند ضامن حفاظت حقوق جمعی خود و اجرای دموکراسی باشند؟ دموکراسی متعلق به مردم است نه احزاب سیاسی و دار و دسته های قلدر یا حکومتها و، در یک دموکراسی ایده آل، این تنها مردم هستند که میتوانند با آگاهی همگانی خود نسبت به رعایت حقوق دیگران، نگاهبان دموکراسی باشند و از فساد و انحراف پیشگیری کنند اما اگر بدلیل ضعف آگاهی و فرهنگی نتوانند از پس این کار برآیند آنگاه زمینه برای سوء استفاده شارلاتانها و زورگویان فراهم میشود تا بکمک مشتی اوباش، یا با تهدید و ترساندن مردم ساده (چنانکه در سال 1979 پیش آمد) یا با فریب و رشوه و تطمیع آنها به هدفهای سودجویانه خود برسند.
همچنین در هفته های گذشته مطلبی بوسیله آقای حسین شریعتمداری در یک مصاحبه با صدای آمریکا مطرح شد که در آن، آقای شریعتمداری ادعا کرد که دموکراسی نیازی به زمینه سازی ندارد و جامعه ایران میتوانست دموکراسی را بخوبی به مرحله اجرا در آورد و بهمین جهت نیاز به برنامه ای برای ایجاد زمینه برای ایجاد یک جامعه مدنی از طرف حکومت نبود. مدتی است که این حرفها در محکومیت و مقابله با این موضوع گفته میشود که پادشاه فقید معتقد بود جامعه ایران هنوز آمادگی برای باجرا در آوردن اصول دموکراسی را نداشت. جالبتر اینکه همان گروهی که به پادشاه فقید خرده میگیرند که چنان اعتقادی داشته، در عین حال معتقدند که رژیم گذشته با تقویت بنیاد اعتقادات مذهبی مردم موجب گسترش ناآگاهی آنها شده بگونه ای که آنها پذیرای حکومت مذهبی بشوند . ظاهراً آگاهی از دیدگاه برخی فقط ضدیت با مذهب (آنهم مذهبی که اکثریت بزرگی از ایرانیان بآن معتقد ند) است و از اینکه شاه فقید فرائض مذهبی خود را مانند هر مسلمانی بجا میآورده آنرا دلیل زمینه سازی برای انقلاب اسلامی میدانند. رویهمرفته بسیاری از این منتقدان ضمن اینکه معتقدند که ایرانیان در آنزمان آمادگی کامل برای بر قراری یک دموکراسی داشتند در عین حال اعتقاد دارند که انقلاب اسلامی برهبری خمینی بر اساس اسلامگرائی و ناآگاهی مردم که رژیم مسئول آن بود روی داده.
در این موضوع هیچ شکٌی نیست که رژیم گذشته ایران (مانند هر سیستم دیگری) کاستیهائی داشت ولی نباید فراموش کرد که مجموعه گردانندگان سیستم همه ایرانیانی بودند که اکثراً مقامها و موقعیتهای خود را به یمن تحصیلات در دانشگاههائی که در ایران در دوره خاندان پهلوی بر پا شده بود و یا در دانشگاههای خارج (بعضاً با کمکهای مالی دولت) بدست آورده بودند. بسیاری از این ایرانیان مسئولیتهای خود را به بهترین شکل انجام میدادند اما کسانی هم بودند که اهل قانون شکنی، دروغ، سوء استفاده و خیانت بودند و همینها بودند که با تضعیف سیستم زمینه را برای پذیرفتن دروغهای مخالفان(از طرف بخشی از مردم)، که با بوق و کرنا در برخی رسانه های خارجی نیز تبلیغ میشد، مهیٌا نمود. آنچه امروز نیز با سر و صدای زیاد از راههای گوناگون بوسیله بعضی افراد و رسانه ها بر ضد شخص شاهزاده رضا پهلوی تبلیغ میشود در راستای همان هدفها ی قدیمی است که مردم ایران را به بیراهه کشاند و هیولای جمهوری اسلامی را در پس چهره های خوش خط و خال بر سر مردم ایران استوار کرد.
دروغ بزرگ دیگری که بر علیه پادشاهان خاندان پهلوی بوسیله برخی مدعیان تبلیغ میشود اینست که آنها اصول قانون اساسی را زیر پا گذاشته اند بدون اینکه هیچکدام از این ادعا ها با یک مورد واقعی از این قانون شکنی همراه باشد. واقعیت اینست که یک سیستم و جامعه هرگز نمیتواند به صرف داشتن یک قانون اساسی متمدنانه و پیشرو بلافاصله از یک حالت سنتی و عقب مانده (آنچنان که در دوران حکومت قجرها بود) به یک جامعه و سیستم پیشرو و مترقٌی تبدیل شود و قانونها همگی مو بمو اجرا گردد. از زمانی که انقلاب مشروطه منجر به برقراری پارلمان در ایران شد تا زمان روی کار آمدن رضا شاه بزرگ در ایران هنوز دستگاه قضائی کشور در اختیار ملایان و حاکمان شرع بود که بشیوه سنتی بر اساس قانون شرع (آنطور که هر حاکمی برای خود تفسیر میکرد) در امور قضائی حکم میراندند. نکته مهم اینکه بر قراری "عدالت خانه" در واقع اصلی ترین درخواستی بود که جنبش مشروطه خواهی ایران از ابتداء آنرا در خواست کرده بود اما هیچکس هیچ کاری در زمینه اجرای آن انجام نداد.
تنها بعد از روی کار آمدن رضا شاه و به همٌت او بود که با فرستادن گروهی از ایرانیان به کشورهای اروپائی و آموزش آنها به عنوان قاضی و حقوقدان زمینه برای خارج کردن دستگاه قضائی از دست ملایان و حاکمان شرع، و اجرای مهمترین درخواست مشروطه خواهان، یعنی برقراری عدالت خانه، فراهم شد. مسلماً حتی پس از آن هم مشکلات دیگری بود که اجرای صد در صدِ اصول قانون اساسی به شیوه ای که بتواند اکثریت را راضی کند نمیتوانست عملی باشد. یکی از اصولی که هرگز باجرا در نیامد اصلی بود که بر طبق آن پنج مجتهد جامع الشرایط بر مصوٌبات مجلس حق وِتو داشتند که این موضوع بتنهائی مسلماً میتواند دلیل بر براعت رژیم گذشته از اتهام زمینه سازی برای بر قراری جمهوری اسلامی باشد اگر چه نقض آشکار قانون اساسی بود (که در واقع از ابتداء باجرا در نیامده بود). بدون شک اگر چنان اصلی باجراء درمیآمد امور کشور با روزگار امروز ایران تحت سلطه فرمانروایان اسلامی چندان تفاوتی نداشت.
همه این تناقضات نشان از این دارد که در شرایط جامعه ایران در آنزمان امکان اجراء کامل همه اصول قانون اساسی بدون زمینه چینی های لازم وجود نداشت زیرا جامعه در مسیر یک تحوٌل و دگرگونی عمیق و بنیادی قدم بر میداشت که امکانات ویژه ای را طلب میکرد و در آن شرایط نه تنها برنامه و نیٌَت درست در اداره امور کشور بلکه ثبات و امنیت از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. چه بسا که بتدریج اصلاحاتی در قانون اساسی وارد میشد تا آنرا با نیازهای دموکراتیک جامعه بیشتر منطبق کند. تبدیل شدن ژاپن به دموکراسی بعد از طراحی چند قانون اساسی که هرکدام به علتی پذیرفته نشد، تنها بعد از جنگ دوم جهانی زیر کنترل شدید و با دخالت و تدوین قانون اساسی جدید بوسیله نیروهای نظامی آمریکا میسٌر شد امٌا عامل سنتی احترام به امپراطور به عنوان سَمبُل وحدت نه تنها مانعی برای برقراری دموکراسی نبود بلکه به آن بسیار کمک کرد. امروز در ژاپن ما شاهد همه موفقیتهای آن جامعه به عنوان یک جامعه پیشرفته و آزاد هستیم امٌا در آن جامعه سَمبُل وحدت ملٌی، حتی بعد از در گیر نمودن کشور در یک جنگ خانمان سوز، هرگز مورد بی احترامی منتقدین ریز و درشت و دروغ پرداز قرار نمیگیرد.
Recently by Sohrab_Ferdows | Comments | Date |
---|---|---|
آخوندهای فُکُلی | - | Nov 15, 2012 |
Closing of Islamic Republic embassy in Canada | 4 | Sep 08, 2012 |
قصٌه های تکراری | 3 | Aug 26, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
جناب فردوس اعداد دروغ نمیگویند
deevSun Jul 15, 2012 07:48 AM PDT
امروز میزان محبوبیت پهلویان را میتوانیم با یک مقایسه ساده میان نوشتارهای حامی و منتقد از ایشان بیابیم.
طبق آماری که در دسترس هست مقاله «آرزوهای محمدعلی شاهی» نوشته محمد امینی با ۱۳۸ اشتراک در فیسبوک یک سر و گردن بیشتر از این نوشتار انکارگرایانه جناب فردوس که فقط ۳۶ اشتراک داشته مورد استقبال قرار گرفته و این نشانگر آن است که یا سهراب فردوس نویسنده قابلی نیست یا سوژه نوشتارش از محبوبیت کافی برای اشتراک گذاری برخوردار نبوده یا هر دو.
این روند کم توجهی به پروپاگانداهای سلطنتپرستان تنها به این دو نوشتار خلاصه نمیشود زیرا هفته گذشته شاهد مقاله دیگری بودیم با عنوان «مقاصد نهفته در حمله به رضا پهلوی» از اسماعیل نوریعلا که تا کنون فقط ۱۱ بار به اشتراک در آمده است - حال گوییم شاید حامیان سلطنت علاقه زیادی به خواندن ندارند بنابرین خوب است نگاهی به آلبوم عکسهای خاندان پهلوی از داریوش کدیور بیاندازیم که تا کنون ۱۵ بار به اشتراک رفته که در مقایسه با مقاله جناب امینی یا ۱۷۶ اشتراک برای «گلایه یک ایرانی از بازماندگان خاندان پهلوی» از مخلص شما رقم چندانی نیست.
رشید خان و دیگر خوانین
Ashk DovomSun Jul 15, 2012 06:03 AM PDT
بخدا قصد مجادله ندارم ولی آقایون عزیز کمی هم فروتنی بد چیزی نیست! میکن درخت هر چه پربارتره سرش پايين تره. ادعای اشراف بر "اساس ماجرا"یی که بر آن "تبصره ها و ظریف کاریهای بسیاری" مترتبند، این خیلی ادعای خارق العاده ایه. و نویسنده ارجمند این مقاله در جواب اینجانب مینویسد: "هدف این است که خوانندگان متوجه حقایق آنطور که هست بشوند." این یعنی اینکه دیگر چیزی در دنیا نمانده که "من نویسنده " بخواهم یاد بگیرم واین توضیحات و بحث ها صرفا برای خوانندگان و عوام است که "متوجه حقایق آنطور که هست" بشوند. اینجور حرف زدن و اینجور نگاه های عاقل اندر سفیه یا نشانه یکجور تفرعن ذاتی و درمان ناپذیره ( که در میان سلطنت طلبها تقریبا بصورت اپیدمیک وجود داره) یا شلختگی در استفاده از واژه ها که در هر دو صورت ایراد بزرگی ست. اگر من و شما بر "اساس ماجرا" یا "حقایق آنطور که هستند" اشراف و دسترسی داشتیم دیگر چه غمی بود؟ ما اگر خیلی زور بزنیم در طول عمرمان به مرحله ای از شعور و معرفت خواهیم رسید که کمتر اشتباه بکنیم عوض اینکه بیشتر اشتباه بکنیم.
فروتنی را از یکی از درخشان ترین چهره های تاریخ علم و فرهنگ مون عمر خیام یاد بگیریم که با اونهمه سرمایه فکری اش اذعان میکنه که چیزی نمیدانه: اسرار ازل را نه تو دانی و نه من/ وین حل معما نه تو خوانی و نه من. هست از پس پرده گفتگوی من و تو/ چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من.
این اساس ماجرا
rashidSat Jul 14, 2012 01:28 PM PDT
Rashid: I study cycles as my
by alimostofi on Sat Jul 14, 2012 01:21 PM PDTRashid: I study cycles as my job. It is not that simple.
@alimostofi
FB: astrologer.alimostofi
در باره توده مردم
rashidSat Jul 14, 2012 01:19 PM PDT
هم میهن گرامی اشک دوم
Sohrab_FerdowsSat Jul 14, 2012 09:57 AM PDT
هدف من از توضیح پیشین مجادله با شما یا قانع کردن شما به تغییر دیدگاهتان نیست. هدف این است که خوانندگان متوجه حقایق آنطور که هست بشوند. باز هم از شرکت شما در گفتگو سپاسگزارم. موفق باشید.
باز هم در باب توده
Ashk DovomSat Jul 14, 2012 09:00 AM PDT
اقای عزیز ، کسی به شعور کسی کار ندارد. در این شکی نیست که آنچه به نام فرهنگ عامه شناخته میشود بسیار غنی و پر بار است. منظور نظر یونگ تمایز گذاشتن میان انسانیت فرداست وتغییری که در اثر «هجوم نیروهای دسته جمعی» در اخلاق و روحیات انسان پدید می آید. یونگ از این تغییر چنان شگفت زده است که میگوید: "یک شخص مهربان و معقول ممکن است مبدل به یک دیوانه یا جانور درنده شود."همان چیزی که در زمان انقلاب ایران دیدیم. حتما عکسهای جماعتی که جنازه سوخته یک روسپی را دور خیا بان های تهران میگرداندند دیده اید وبسیاری دیگر از این نوع وحشیگری های جمعی. اینها فرد فردشان شاید آدمهای خیلی دلرحم و رئوفی باشند ولی وقتی بصورت نیروی انسانی مجتمع در می آیند عنان گسیخته و وحشیانه رفتار میکنند. انسان در میان توده به یک سطح اخلاقی و فکری پست تنزل میکند. این ربطی به طبقه اجتماعی و عوام و خواص و تحصیل کرده و غیر تحصیل کرده و پولدار و بی پول ندارد. مسئله تمایز میان فرد است و رفتار توده ای و جمعی. نظام های فاشیستی سعی میکنند که شخصییت فردی را سرکوب کنند و در عوض رفتارهای جمعی را تقویت کنند. در نظامهای فاشیستی رهبرانی مثل هیتلر،استالین و یا خمینی اون بالاقرار دارند و بقیه مطیع فرمان اونها هستند و شعارهایی از قبیل ما همه سرباز توایم و گوش به فرمان توایم سر میدهند. این تعریف یونگ از توده ، فراتر از تعریف فرهنگ نامه ای می رود و این واژه را عمیقا و از نظر فلسفی می کاود و می شکا فد. امیدوارم که مفید واقع شود و سرتان را درد نیاورده باشم. در ضمن محاوره معمولی و غیر معمولی نداریم. انتخاب واژه ها در محاوره و تامل در معانی و تبعات آنچه گفته میشود نشانگر و بیانگر نیت ها و پختگی درونی انسانهاست. اصلا تمام این مقاله شما دفاع از فردی است که استفاده اش از واژه ها مورد بحث و انتقاد است. بقول ناصر خسرو: به نیکی چون عمارت شد دلت نیکو سخن گشتی/ که جز ویران سخن ناید برون از خاطر ویران
سپاس
Sohrab_FerdowsFri Jul 13, 2012 04:52 PM PDT
شرکت کننده گرامی اشک دوم از پاسخ شما سپاسگزارم. البته ناگفته نماند که با همه توجیهاتی که ارائه شد، هدف از بکار بردن واژه "توده" در یک محاوره معمولی و تبادل دیدگاهها درباره جامعه ، چیزی جز عامٌه مردم یا همان عوام نیست. امٌا اینکه ما عوام را بطور کلٌی فاقد هویت و شخصیت و شعور بدانیم چیز دیگریست. مهم نیست که آقای یانگ یا دیگری چه تعبیری از عامه مردم در تحت شرایط خاصٌ داشته. شما به هر فرهنگ زبان انگلیسی یا فارسی که مراجعه کنید مفهوم واژه "توده" یا "مَس" به همان شیوه بیان شده که اشاره کردم (علاوه بر اینکه این واژه به مقدار انبوه از چیز یا چیزهائی نیز اطلاق میشود). با سپاس از شما.
Aryo B - I can not ans until ICC lift the ban on me.
by ahosseini on Fri Jul 13, 2012 10:29 AM PDT...
Believe in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.
در جواب تعریف "توده" را از کجا آوردهاید:
Ashk DovomFri Jul 13, 2012 03:00 AM PDT
آنچه در مورد تعریف توده نوشتم تعبیر من نیست، بلکه تعبیریست که کارل یونگ روانپزشک ـ فیلسوف سویسی و هانا آرنت، فیلسوف و نظریه پرداز سیاسی آلمانی الاصل آمریکایی از این واژه عرضه کردهاند. این دو توده را به هیولاهایی که در وجود آدمیزاد بصورت خفته وجود دارند و در جریان آشوبها و انقلابها تبدیل به نیرویی مخرب و حتی جنایتکار میشوند تشبیه میکنند :"آن نیروهای ابلیسی که بقول یونگ در ناخودآگاه انسان نهفته اند در تعبیر هانا آرنت به گل و لایی میمانند که در بستر رودخانه ته نشین کردهاند. به گفته وی همین که تند باد جنگ یا انقلاب بر رودخا نه ای که جامعه باشد ، بوزد گل و لای با آب زلال در هم میاویزد و آن ملغمه ترسناکی به وجود می آید که" توده" نامیده میشود این پدیده روانشناسی خاص خود را دارد و حاصل جمع روانشناسی یکایک انسانهایی نیست که آنرا تشکیل میدهند زیرا در توده، انسانها به «همان سطح اخلاقی پست نزول میکنند» که آنها را به هر تبهکاری ای توانا میسازد.
جک سال - What happened to my comment? well!!??
ahosseiniFri Jul 13, 2012 06:16 AM PDT
Believe in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.
Deev Aziz
by areyo barzan on Wed Jul 11, 2012 04:25 AM PDTI am not defending any of those behaviours either.
If our monarchists friends are using Ali Reza asa tool to promote their own agenda, in spite of the fact that he lived his life as a quiet and private person, then I equally condemn that move as well.
And I agree with you 110 present that "Chaploosi" is one of our biggest problems as a nation
However as far as I remember (if I am not mistaking him with his other brother) Ali Reza had a political life and made many statements here and there to the point that some of our monarchists friends were stating that he was actually more suitable and deserving to be the future king than his brother as he resembles one Reza Shah.
You need to get this perception of “black or white” out of your mind which would demand one to either be a devoted (motaasseb) monarchist thinking of Pahlavis as saints or hate everything to do with monarchy including Pahlavi family.
I prefer to see all the good and bad in people’s behaviour and judge them on the merit of their actions and behaviour and to me no one is a puire saint, above question and no one is pure evil as that would let me and other to discharge all our responsibilities to that person which is ver dangerous as well..
I judge people on the merit of their daily conduct and never hesitate to remind them of their error.
Equally if someone reminds me of my short-comes I would appreciate their honesty and concern.
معرکه عزاداری شهروندی ساده در ماهواره
deevTue Jul 10, 2012 04:12 PM PDT
آریو برزن جان خدا به شما عمر و عزت عطا بفرماید زیرا چیزی که شما میفرمایید این است که افرادی مانند شاه و خمینی و بو علی سینا و فردوسی بر پایه منطق لیاقت سالاری و شایسته پسندی به مقامی در اذهان عمومی رسیده اند و در راهشان زحمت کشیده اند و هزینه ها پرداخته اند و اگر کسی صرفا در خانواده ای با نامی مطرح به دنیا آمده باشد و در طول عمرش از عرصه دنیوی گریخته باشد را نباید انتقاد یا تقدیر کنیم حال شما بگویید چرا مراسم یادبود عیلرضا پهلوی که شهروندی منزوی از اجتماع و سیاست بود از چندین کانال ماهواره ای پخش شد و جناب ستار و هشیارنژاد در وصفش ترانه ستوند و رضا پهلوی وی را شهید راه آزادگی قلمداد کرد؟ نتیجه میگیریم برای چاپلوسانی که به لیاقتسالاری ایمانی ندارند و از یک شهروند ساده امامزاده میسازند این حقیقت که بتهای پوشالیشان فاقد هرگونه شایستگی بوده و حتی از اعتیاد و بیعاری رنج میبردند بی تاثیر بوده و به پرستش آنها ادامه میدهند و این حقیقتهای تلخ برای آگاه سازی باید گفته شود.
باور کن تا قبل از ماجرای امامزاده سازی از علیرضا اینجانب هرگز سخنی از خاندان پهلوی به لب نیاورده بودم ولی وقتی چاپلوسیها و فرصت طلبیهای سلطنتپرستان را که در آن مقطع به نقطه اوج رسیده بود مشاهده کردم لب به گلایه گشودم و افرادی همانند سهراب فردوس و داریوش کدیور که از روی چاپلوسی هر گونه خطای سلطتنی را انکار میکنند بزرگترین عوامل دشمن تراشی برای شاهزاده محبوبشانند و با چنین دوستان خاله خرسه مانندی پهلویان منفور گشتند
Deev Aziz
by areyo barzan on Tue Jul 10, 2012 02:32 AM PDTDo you really need an explanation?
People like Saadi, Firdausi and Avicenna were national assets and popular people because of their work.
People like Reza shah and mohammad Reza shah or even Mosaddegh, Khomeini and RP made a choice when they stepped into public arena or took a public office and by doing so like any other politision or publisher they signed away their privacy.
However discriminating against and invading the privacy of someone like Leila Pahlavi, a private citizen who never even made a public statement let alone making any claim on her faminly and heritageand and her only fault was being born to Pahlavi family (not by personal choice), not only is wrong but also is inhumain and against all the civilised conventions.
Of all people on this site I did not think that I had to explain such obvius principal to you.
It is however so sad to see that some of us would prefer to act as if “stupidity is a virtue”.
I mean seriously mate, if you think such behaviour will win you or what you stand for support amongst Iranians or will deteriorate the popularity (right or wrong) of RP then I am very disappointed as you seem to be even more naïve than I took you for.
Now! Believe you me mate when I tell you that I am one of your only friends on this site asI tell you the facts as they are and as a friend my advice to you is:
When you find yourself in a hole, it is definitly time to stop digging
اگه سرتون درد نمیکنه
rashidTue Jul 10, 2012 02:32 AM PDT
The person should not be
by alimostofi on Tue Jul 10, 2012 12:25 AM PDTThe person should not be confused with the office. Many do not realise that there is a need for the Royal Institution as the protector of Iranian culture. The King is the personification of that culture.
Ironically His Imperial Majesty actually reflects precisely what the average confused indecisive Iranian is.
We are all confused and annoyed about this whole mess. We want a perfect solution that is politically and theocratically correct. We also want to have the glory of the past represented in the present.
I have seen thousands of discussions like these for thirty years or more. It all boils down to one thing. We all love Iran. We all want to preserve it.
As I said before, enough said. We need a group of Iranians that the UN will take seriously. We can't do that if we keep throwing mud.
@alimostofi
FB: astrologer.alimostofi
در گفتن حق شرم روا نیست
deevMon Jul 09, 2012 11:48 PM PDT
اشک دوم - اگر سخن در باب مردگان روا نیست ما نباید نامی از خمینی و شاه ببریم - اگر سخن در باب رفتگان بی آزار نیک نیست باید بوعلی سینا و فردوسی را نیز فراموش کنیم - تنها دلیلی که از مرگ تاسف بار لیلی پهلوی سخن گفتم این است که نویسنده کتمانکار این مقاله سعی بر شستن تمامی اشتباهات و گناهان خاندان پهلوی داشته حتی آنهایی که با سند و مدرک عرضه میشوند منجمله اعتیاد لیلی پهلوی پیش از مرگش - در گفتن حق شرم روا نیست
Tehran e Azad
by CallmeRed on Mon Jul 09, 2012 11:37 PM PDTWhen did I say that???!!!
I said that to those who still worship his father.
I never said, Reza Pahlavi is exactly like his father. in fact, I believe he is much worse!!!!!
at least his father had some decent education, and knew how to speak in public.
دیو عزیز، مگر پیشرفت سیاسی بدون اخلاق قابل تصور و امکان پذیراست؟
Ashk DovomMon Jul 09, 2012 04:26 PM PDT
دیو عزیز، نمیخواهم درس اخلاق بدهم ولی مگر پیشرفت سیاسی بدون اخلاق قابل تصور و امکان پذیراست؟ در فرهنگ ما ایرانیان بایسته است که از مردگان مخصوصا درگذشتگانی که در طول زندگی اشان آزاری به کسی نرسانده اند با احترام یاد شود. لطفا بگذارید روح مردگان در آرامش باقی بماند و پای آنها را به بحث های سیاسی باز نکنید
Everyone please listen. Iran
by alimostofi on Mon Jul 09, 2012 04:21 PM PDTEveryone please listen. Iran is in terrible danger. We will be Balkanized if we do not use our love for Iran as a focal point.
I beg you all to forget politics, religions and commercial interests and just think of Iran.
Enough bickering. Stay focussed. You are all very intelligent and we all make mistakes. But we all love and put Iran first.
@alimostofi
FB: astrologer.alimostofi
سپاس
Sohrab_FerdowsMon Jul 09, 2012 03:46 PM PDT
مطرح کردن مطالب بی ارزشی مانند اینکه فلانی زیاد نوشابه میخورد یا بیست سال پیش هر هفته به دیسکو میرفته یا اینکه فکر میکنم منظورش از این حرفها این بوده یا آن بوده فقط اینرا نشان میدهد که ما معنی انتقاد سازنده را درست دریافت نکرده ایم و یا آنرا با عیبجوئی های کینه توزانه اشتباه گرفته ایم.
در این میان بخشی از آنچه در لابلای انتقادها مطرح میشود همان کلیشه های قدیمی است که خالی بودن آنها از محتوای حقیقت مدٌتهاست به اثبات رسیده و دیگر آن بُرَندگی را ندارد تا یک انقلاب دیگر براه بیندازد.
از آریو برزن برای در میان گذاشتن نامه یک هم میهن از درون کشور سپاسگزارم. از دوستان دیگر، شمیرانی، الهام57، رشید، مردم مظلوم، مازیار58، آرش کمانگیر، تهران آزاد، علی مستوفی، انگلوفیل و امیدوار، برای همدلی و شرکت در گفتگو سپاسگزارم. از آقای مسعود کاظمزاده بسیار گرامی برای ارائه دیدگاهشان بسیار سپاسگزارم اگر چه با برداشت ایشان موافق نیستم.همچنین از دوستان دیگری که نظرات مخالف خود را ارائه دادند برای شرکت در بحث سپسگزارم و در خاتمه خواهشی از شرکت کننده گرامی بنام اشک دوم دارم در باره معنی واژه "توده". ایشان خطاب به رشید نوشته اند که "کلمه" توده " که جنابعالی بکار برده اید به انبوه بی شخصیت بی هویتی اطلاق میشود که قادر به فکر کردن و تشخیص دادن نیست". خواهش من اینست که اگر ممکن است منبع مورد استفاده یا لغتنامه ای را که ایشان برای چنین تعبیری از آن بهره برده اند برای استفاده همگان معرفی کنند. سپاسگزارم.
زندان رضا و داروی لیلایم آرزوست
deevMon Jul 09, 2012 03:24 PM PDT
جناب امیدوار - جان یکایک بازماندگان پهلوی قسم بیزحمت یکی از آن سلولهایی تنگ و تاریک حومه مریلند را که آقا رضا در حال حاضر درونش زندانی هستند را برای من نیز فراهم کنید و اگر زحمتی نیست کمی از آن داروهای قانونی که منجر به مرگ لیلی پهلوی شد و اصلا مواد مخدر نیستند را هم در اختیارم بگذارید تا در آن گوشه به خلصه فرو رفته و موجب پریشانی شما و شاهزاده بی عرضه شما نشوم - با سپاس فراوان
Dear Rashid Khan
by Ashk Dovom on Mon Jul 09, 2012 12:39 PM PDTکلمه" توده " که جنابعالی بکار برده اید به انبوه بی شخصیت بی هویتی اطلاق میشود که قادر به فکر کردن و تشخیص دادن نیست. بدون چون و چرا کردن می پذیرد و اما و اگری به مخیله اش خطور نمیکند. خمینی بجای توده کمونیستها ازواژه امت و مستضعفین استفاده کرد. رهبر ( یا امام و یا فیورر نازی ها) وتوده لازم و ملزوم یکدیگرند. رهبر فرمان میدهد و توده فرمان می برد. مشت بالای سر گره کرده فریاد میزند و به زور و آشوب و چماق و چاقو و شعبان بی مخ ها و یا حاجی بخشی ها خواست ها و آرزوهای دموکراتیک مردم یک شبه و گاهی برای نسلها سلاخی میشود. آنچه زجر کشیدهایم از دست این توده بیسواد، و فاقد فرهنگ سیاسی وآموزش دمکراتیک کشیدهایم . اگر ایران را دوست داریم امید بر این ببندیم که وقتی تجربه دردناک جمهوری اسلامی را پشت سر گذاشتیم دیگر جایی در اجتماع مان برای شعبان بی مخ ها و حاجی بخشی ها وجود نداشه باشد و توده بیسواد ـ گوش به فرمان رهبرـ در کشورمان به ملتی با تجربه و اندیشمند با فهم و شعور و بینش سیاسی تبدیل شده باشد.
It is IRAN which Matters NOW &
by Azarbanoo on Mon Jul 09, 2012 11:46 AM PDTRP is a means to bring opposition together for a refrendom. Another word, RP causes SOLIDARITY among oppositions.
از دیو چه انتظاری بیشتر میتوان داشت
omeedvarMon Jul 09, 2012 11:44 AM PDT
خدا را شکر که
rashidMon Jul 09, 2012 11:02 AM PDT
Through all the bad and ugly actions Iranians experience and
by amirparvizforsecularmonarchy on Mon Jul 09, 2012 08:30 AM PDTexperienced, its wonderful to know that most Iranians are aware and keenly conscious that they do have a great and majestic iranian national institution to rally around and a good king in Reza Pahlavi. Elham by writing for RP you aren't going to get any payment, just the satisfaction of relating with others from your heart.
Ashk Dovvom Jaan
by areyo barzan on Mon Jul 09, 2012 07:13 AM PDTThank you for further proving my point, again!
keep up the good work mate, keep up the good work
:-)))))))
Thank you Mr Aryobarzan. You are a godsend!
by Ashk Dovom on Mon Jul 09, 2012 06:47 AM PDTThank you Mr Aryobarzan. You are a godsend!
All we needed was an impartial, non-partisan and objective referee to settle the question by declaring the winner. And by golly we got it. You are magnificent! Now we can all stop arguing and shout a collective eureka!
Funny!!!!!! :)))))))))
by areyo barzan on Mon Jul 09, 2012 06:53 AM PDTIt is so funny how these so called "Democrat, Republicans" resort to insults, baseless accusation and ridicule when they have lost the argument and are not able to come up with one logical counter argument.
I swiped trough the comments by our so called “Republican” friends again and again and I am afraid to inform them that I have yet failed to find a single valid logical and civilised counter argument to this article and hence I declare the author of this article the clear un disputed winner.
It seems to me that when these so called “Republicans” realised they not only have lost the battle of this argument but also the lost the war for approval of ordinary Iranians instead of accepting their defeat and refrecting of its reasons (their errors) they resorted to childish behaviour and name calling..
I am sorry guys but your comments reminds me of my class mates during my primary school years. They also made fun of each other's surname, looks and appearance and even weight. Furthermore, they also resorted to insult when lost a battle (in those days a game).
This was what we use to call by definition a sore looser (bach-che nonor).
If you really think with such stupid behaviour you are actually going to gain any publicity amongst the ordinary Iranians inside the country and win their favour and support, then you are even more naive than I took you for. If anything RP could do with more idiots like this as enemies, as that will only adds to his credibility and deducts from his rivals.
To be honest, observing such behaviour sometimes I could not help to wonder if there may be a conspiracy going on in here and you people might actually be the supporters of RP and you only behave this way to discredit his rivals on the real republicans camp or to distort and discredit the works and the memories of one Dr Mosaddegh
However if you want to continue on this same path of stupidity and denial of the facts especially denial of the popularity that RP enjoys here on the ground inside Iran, then by all means, be my guest.
I assure you that will not only suit people inside Iran but it also suits the RP's camp the best.
Furthermore as our good friend Shemirani put it so elegantly
“WHY SHOULD IRANIAN PEPOLE TRUST YOU???????”
Weren’t you those who lined up behind one Khomeini and brought this disaster to Iran and while we are on the subject how come that you are demanding of RP to apologise for the mistakes of his father and grandfather while you on the other hand 33 years after that cock-up of a revolution are still refusing to even accept your own error let alone apologizing for it and all you do instead is resorting to petty excuses (Ozre badtea Az Gonah) that even adds to your guilt and retarded slogans that no one finds practical or even funny anymore.
Who the hell do you think you are kidding here? Do you think reading one and a half book or watching a few TV programs on Dr Mosaddegh and nationalisation of oil industury will make you an expert on the subject and allows you to quote form only those parts of history that suits your propoganda while swiping the rest conveniently under the carpet or may be you think that you are the only one who could actually read and none of us have ever read a single book from a non bias author on the subject or even the memoirs of Dr Mosaddegh himself.
Now! You tell me, who is the dictator here, who thinks of the rest of us as little children who could not think for themselves and need to be shepherded into "democracy".
Are we attempting to replace “Velayet e Fagheeh” by “velayate republican mosaddeghollhis” here?
Zehy khyale baatel my friends Zehy Khyalle baatel.
Well! To me at least, the more I listen to you and observe your attitude the more you are beginning to resemble the baseeji boys in the local mosque at our area and I can assure you of this fact that all the Iranians, young and old, HATE baseejis of all kind