حسنی نگو ملای خل: پرده اول - در نزاع با خر


Share/Save/Bookmark

حسنی نگو ملای خل: پرده اول - در نزاع با خر
by ahosseini
23-Nov-2011
 

یکی‌ بود یکی‌ نبود

توده زرینه رود

حسنی تک و تنها بود

حسنی نگو بلا بگو

سردسته خلا بگو

نعلین به پا

ریش سیاه

اما مه سر

شال به کمر

واه واه واه

نه شنگول و نه منگول

بزغاله ها ی با زنگول

هیچ حیون با هنری

حتی که یک گاو و خری

اصلا باهاش رفیق نبود

بد جوری او تنها بود

توی دلش سیاه بود

یه روز حسنی ملا

خسته و دلا دلا

رفتش سراغ یک خر

که هی میکرد عر و عر

گفتا حسنی ملا

الاغ نازنینم

بگو به من ببینم

میدی به من سواری

بار منو میبری

الاغه گفت من حیوانی زحمتکش

هم در آب و در آ تش

برا ی یه من کاه و جو

مثل سگ می‌کنم دو

زمستون و تابستون

مثل سگ میکنم جون

عر و عر من قشنگه

صداش مثل آهنگه

اما تو چی‌

نه عقل داری نه شعور

نه اینکه یه کمی‌ زور

یه آدم بی‌ هنر

که عقل نداره تو سر

دائم میکنی‌ شیون

جلوی هر مردو زن

در هر مکان و جایی

میکنی‌ مانم سرایی

در هر محیط و محفل

غصه میکنی‌ به دل

یه ملای بد طینت

که بیشتر از جمیعت

با کلک و با دروغ

رای ریختی توی صندوق

زدی چوب درازی

تو سر هر ناراضی

یا که بکردی زندون

آدمای پیرو جوون

با چند تا آخوند قم

شکنجه دادی مردم

کردی تجاوز به زن

زن جوون وطن

زن جوون شجاع

که گفت کجاست رای ما

به هر جوون پسر

بلا آوردی به سر

راه انداختی تو وحشی

دادگاه فرمایشی

با این اعمال رفتار

مانند گرگ و کفتار

این طور تو گشتی طرف

با انسان با شرف

مثل احمدی دیوونه

دستای تو پر خونه

با اون هاله نورت

برو گم بکن گورت

مثل حیوونای وحشی

میکنی‌ آدم کشی‌

تویی عامل رهبر

اون آدم به هنر

تو ملای بی‌ رحمی

تو این کارا پر سهمی

برو گم شو اکبیری

باید بری بمیری

برو مردک حیا کن

این حرفه رو رها کن

مردیکه بی‌ حیا

دیگه نیا پیش ما


Share/Save/Bookmark

more from ahosseini