جک آخوندی


Share/Save/Bookmark

ahosseini
by ahosseini
16-Nov-2009
 

یه روز تو یه عروسی‌
عروسی‌ و رو بوسی

دو تا آخوند ناکس
دعوت شدن به مجلس
دو تا آخوند پر خور
پر خور تر از دو شتر
اول با خیلی‌ تعجیل
پر کردن جیب ز آجیل
فوری بعد از رسیدن

شروع کردن به خوردن
یکی‌ آنقدر زیاد خورد
که فوری افتاد و مورد
اما آخوند دوم
که اومده بود از قم
بی‌ خیال از واقعه
اون مردن و فاجعه
در مجلس و برنامه
همینطور داد ادامه
یک نفر که شاهد بود
شاهد اون زاهد بود
بر گشت گفت حاجی آقا
بسه دیگه‌ای بابا
بد جور زمین گیر شدی
فکر نمی‌‌کنی‌ سیر شدی
جواب شنید ز ملا
نه به خدا به مولا
سیر اون پدر سگ شده
که افتاده و مرده
به ناگهانی اما
افتاد به حال اغما
رفتن دکتر آوردن
با دست پر آوردن
دکتره گفت به به ملا
باید گوش بدی حالا
بد جور رنگت پریده
جون به لبت رسیده
باید کنیم یه کاری
که تو بالا بیاری
برای حفظ جانت
انگشت کن تو دهانت
آخونده گفت به دکتر
با اخم و تخم و قر قر

اگر هنوز جا دارم

میشه یه موز بذارم


Share/Save/Bookmark

more from ahosseini