تیغ تیز است و دست زنگی مست
>>>
- ولی !! من نویسنده ام نه ثبات.
>>>
کدام انگشت را باید جوهری کرد؟
>>>
با خودم فکر میکنم که مردم چقدر فراموش کار شده اند. کسی باورشان نمی شود که من در قلع و قمع چپ ها و همه ناراضیان سیاسی ایندولند در دهه 1980 نقش مهمی داشتم
>>>
انگار مارمولک ها و پشه ها و عنکبوتها هم فهیمده اند که بهرام دیگر بر نمی گردد تا ملات آبگوشت را با گوشتکوب له کند
>>>
دوستانی که موفق به ازدواج شده بودند تجربیات وسوسه انگیزی از این ماشین خستگی ناپذیر که اصطلاحاً شوهر خوانده می شود در اختیار ما گذاشته و دهنمون را آب می انداختند
>>>
خان عمو با سکوت خود و خلسه ای که از شنیدن آهنگ جنیفر لوپز دست می دهد، اندکی آرام می شود
>>>
همه چیز مدرسه برای آذری جالب بود. از گربه ای که با طمانینه از روی دیوار عبور می کرد تا مورچه هایی که با دقت و تلاش در تکاپو بودند. آذری چنان مسیر مورچه ها را دنبال میکرد که انگار همه آنها را شماره گذاری کرده و از مسیر احتمالیشان اطلاع دارد
>>>
مادر بزرگ مثل مصحح نسخ نایاب اشعاری که عاشقی در بیابان های آسیای مرکزی سروده باشد، گاهی سعی میکرد برای کلمه و یا هجایی که خوب نشنیده ، جایگزین مناسبی پیدا کند
>>>
اندکی که از اجرای نمایشنامه بگذرد، از مشابهت های دیگر این قصه و وضعیت فعلی ما بهت زده خواهید شد.
>>>
یک خرس خاکستری که روز جمعه 2/10/84 در جستجوی غذا وارد دانشگاه آزاد تبریز شده بود به ضرب دو گلوله کشته شد. روزنامه ایران، صفحه 22، مورخه4/10/84 – شماره 3349 اخیراً دفترچه خاطرات خرس خاکستری پیدا شده و این چند صفحه نقل عینی یادداشتهای میشا است.
>>>