مبحث آخوند وآخوندَ ک شناسی


Share/Save/Bookmark

Friendly Notes
by Friendly Notes
12-Jul-2012
 

 

١ - تعاریف : آخوند در اصطلاح به نوعی شخص روحانی بخصوص در ایران و کشورهای اطراف همانند آذربایجان و روسیه، و افغانستان و غیره گفته می‌شده است. این واژه بطور رسمی امروزه کمتر کاربرد دارد، و توسط واژگانی همچون «ملا» و «روحانیون» در ادبیات متداول ایران جایگزین گردیده است. اما در قدیم‌الایام، واژه آخوند بطور رایج بعنوان استاد مذهبی مکتب‌خانه بکار می‌رفت. در روسیه و سیبری، استفاده از این لقب در متون اوایل قرن هفدهم به بعد دیده می‌شود.  کلمه ی آخوند گاهی بعنوان قسمتی از نام یا لقب اشخاص نیز بکار برده می‌شده‌است، همانند محمد آخوند گرکانی، ملا محمد کاظم آخوند خراسانی و امثالهم.  در ایران، آخوند به معنای دانشمند، پیشوای مذهبی و معلم علوم شرعیه است، و گویند از عهدتیموریان در ایران رایج شده است ولی مأخذ و منشأ اشتقاق این کلمه به وضوح روشن نیست . بعضی آن را تحریفی از آرخون یا آرگون یونانی که در آنجاعنوان روحانیون مسیحی است دانسته‌اند برخی آن را مرکب از( آ )  "مخفف آقا" و (خواند ) "فعل خواندن" پنداشته‌اند.  لغت نامه دهخدا ، واژه ی آخوند را چنین  تعریف کرده است : اصل این واژه آهونگ بوده و از زبان چینی وارد فارسی شده است. شاید مخففی از آغا + خوندگار، به معنی خداوندگار باشد بمعنای ملا ، عالم  ، طالب علوم دینیه ، مکتب دار کودک  

فروغ فرخزاد در غزل "پاسخ" ، بجای لغت "آخوند" از واژه های "زاهد سیه کار خرقه پوش"، "شیخ" و ... استفاده کرده است:

بر روی ما نگاه خدا خنده میزند
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم
پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
 بهر فریب خلق بگویی خدا خدا
ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع
بر رویمان ببست به شادی در بهشت
او میگشاید ... او که به لطف و صفای خویش
گویی که خاک طینت ما را ز غم سرشت
طوفان طعنه خنده ما زلب نشست
کوهیم و در میانه دریا نشسته ایم
چون سینه جای گوهر یکتای راستیست
زین رو به موج حادثه تنها نشسته ایم
ماییم ... ما که طعنه ی زاهد شنیده ایم
ماییم ... ما که جامه ی تقوا دریده ایم
زیرا درون جامه به جز پیکر فریب
زین راهیان راه حقیقت ندیده ایم
آن آتشی که در دل ما شعله می کشد
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود
دیگر به ما که سوخته ایم از شرار عشق
نام گناهکاره رسوا نداده بود
بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
در گوش هم حکایت عشق مدام ‚ ما
"هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق"
"ثبت است در جریده عالم دوام ما" :

فروغ فرخزاد

٢ -شعر چند تا مسئله دارد آخوند : از  سیّاح تبریزی
 
هر یکی از دگری رنگین تر
خر خود را گذراندن از پل
قصّه گفتن بر خران دیگر
لعن شیطانِ همه جا حاضر
خاصه بالا یا کنار منبر
نق نقو نیست ولیکن باید
گیرد اشکی و بکوبد بر سر
دین فروشی ره و رسمی دارد
این نداند کسی از او بهتر
هر دروغی به ضرورت نیکوست
آن هم از بهر خدا، پیغمبر
تعزیت نیست تقیّه کردن
حیلت اندیشه بُود مرد هنر
گاه گیرد یقه از زندیقان
جر دهد آن یقه یعنی انکر
گاه گوید صفت مندیقان
یعنی از سلسله ایی بد اختر
گاه هم مزه پراند مثلن:
"دست باید که بخاراند سر
چشم باید که بیفشاند اشک
اندرین مملکت دین پرور
گوش باید که شود ناگه تیز
شنود گر سخنی از کافر
دهن است این و معطر بشود
به سلام و صلواتی برتر."
ساز خرشو زدن اش بی وقفه
می شکافد مغزهای ابتر
نقد حالی ست که با این ترِهات
می خورد هم چو خوره روح بشر
داستانی ست که یک بوزینه
آفریده این همه خوف و خطر
هان بگویید چه باید کردن
ای عزیزان پر از خون جگر

٣ - از نظر آخوند ها زن یک کالا است : آیت الله محمدی تاکندی  که عضو مجلس خبرگان رهبری نیز هست، به چه وقاحتی ، با بی شرمی تمام ، می گوید که آخوندها حق داشته اند زنان سران رژیم گذشته را تصرف کنند. (به کلمه تصرف دقت فرمایید، از نظر آخوند ها زن یک کالا است و قابل تصرف کردن!)
 
٤ - مسئله ما، مسئله ی آخوند است: مسئله ایران بیش ار دو هزارسال است که «آخوند» است. نه زن، نه اقتصاد،  نه سیاست، نه سرمایه داری. «زن» درفرهنگ ایران، به معنای «زادن» و «‌شناختن» است.
حقیقتی و نوری، حقیقت و شناخت واقعی است که از « گوهر مادینه انسان » زائیده بشود. هرانسانی، آبستن به حقیقت است. هرانسانی، هر تنی، درگوهرش، زن است، سرچشمه است، مبداء زندگی و روشنائی است. «تن» درمرد و زن هردو، به معنای زهدان زاینده است. ما حقیقتی را که از تن، زاده نشود، حقیقت نمی‌دانیم. این آخوند است که انسان را از سرچشمه حقیقت شدن می‌اندازد. پوشیدن چنین حقیقتی و روشنائی، بزرگترین ستم و فساد در ارض و جنایت به بشریت است. کیست که سرچشمه شناخت حقیقت را به ما می بندد؟  آخوند .

۵ - آخوندَک یا شُتُرزَنَک : را به هر یک از حشرات راسته آخوندکان گویند. این حشره به نام های فال‌بین و قاطرکُش نیز معروف است چون از آب دهان این حشره قاطر مسموم می‌شود. آخوندک حشره‌ای است سبزفام، ملخ‌وش، باریک و کشیده با پاهای دراز، سر بزرگ و دو جفت بال. هنگامی که آرام می‌ایستد پاهای خود را مانند دو دست به سمت جلو نگه می‌دارد و در این حالت از این جهت که انگار دارد دعا می‌خواند، او را در فارسی آخوندک و در بسیاری از زبان‌های فرنگی، مانتیس یا مانند آن می‌خوانند؛ چون که مانتیس واژه‌ای یونانی به معنای پیغمبر است. برای تأکید بر این معنا حتی در زبان انگلیسی، گاه نام این جانور را با صفت «نیایشگر» هم همراه می‌کنند و آن را  مانتیس نیایشگر می‌خوانند. آخوندک بسیار خون‌ آشام است و حتی به هم نوع های خود هم رحم نمی‌کند. این حشره می‌تواند مدت درازی را بدون آب و خوراک تاب آورد.

٦ - رباعی آخوند : از دیوانه جان

از منبر وی حذر نمائید
چون خورد بسی تربچه آخوند

تا دست کشد ز فتنه و شر
باید که خورد تپانچه آخوند

٧ - شعر جنگ و فریب و حکمِ آخوند: از دانشجو

روز تو سیه نموده آخوند
عمر تو تبه نموده آخوند
باآنکه خودش دُچار جهل ست
پنداشته راهنما ست آخوند
ازما خورد و به ما ستیزد
گویی که خدای ماست آخوند
بیگانه پرست و مفتخوارست
تن پرور و بی حیاست آخوند ...
گرملت ما زجا نخیزد
کشوربفناست دستِ آخوند
بایدکه گرفت و کرد دربند
آخوندِ پلید و هرچه آخوند

٨ - شعری درهجو آخوند : از دوست الشعرا

پرهیز کنید ، ز هرچه آخوند
از نسل_  آخوند و بچه آخوند

حیزی و فساد و مکر باشد
اخلاق_ آخوند و نیمچه آخوند
 
چشمش به تنقلات خنچه ست
وقتی نگرد به خنچه ، آخوند

حرص و ولع_ عجیب دارد
در خوردن_ کله پاچه، آخوند

هر کار ، ز بهر تو نماید
با رشوه، چو یک کلوچه، آخوند

چون پول دهی، به رقص آید
بی بربط و بی کمانچه ، آخوند

ریشش نتراشد و نداند
از حکمت تیغ و فرچه ، آخوند

ظلم و ستم و خلاف کاری
آید ، ز آخوند و نوچه آخوند

هر روز ، عزا  و سوگواریست
تا گشته مقیم_ کوچه ، آخوند

خشکیده ، تمام_ باغ و بستان
بد خواه_ گٔل است و غنچه ، آخوند

ایران ، شده غارت و خرابه
تا کرد وطن سراچه ، آخوند

تف باد ، به ریش هر چه آخوند
بر رسم و  به کیش هر چه آخوند

منابع
تعاریف : ویکی پدیا - لغت نامه دهخدا - واژه نامه ی نوین تالیف محمد قریب - فرهنگ کاتوزیان
چند تا مسئله دارد آخوند : سیّاح تبریزی
زنان : نظر آخوند آیت الله محمدی تاکندی 
مسئله ایران «آخوند» است: منوچهر جمالی
آخوندَک یا شُتُرزَنَک : ویکی پدیا


Share/Save/Bookmark

more from Friendly Notes
 
Friendly Notes

آخوند ک: حشره ی مقدس نما

Friendly Notes



Friendly Notes

قابل توجه ی دموی نه خان و نه شاعر

Friendly Notes


 رساله‌ی صد پند (مولانا عبید زاکانی)
//kodoiin.blogspot.ca/p/blog-page_6146.html


Friendly Notes

دیوانه جان

Friendly Notes


ضمن تشکر از کامنت شما، بی مناسبت نیست شرح احوال عبید زاکانی را نیز در ویکی پدیا بخوانیم
خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی
//fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%DB%8C%D8%AF_%D8%B2%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D9%86%DB%8C

 


Demo

فراموشی عبید زکانی

Demo


و بدون هیچ شرمندگی و بر اساس اسناد محکم تاریخی لازم به تذکر است که بهاییگری و بابی بازی هم از چشمه هزاران! ساله در جریان آخوند جماعت فوران کرده است. عبید زکانی شاید که فراموشکار بوده ولی بر بشری «دیوانه» عیب از فراموشی نتوان گرفت!


Friendly Notes

...

by Friendly Notes on

فروغ فرخزاد در غزل "پاسخ" ، بجای لغت "آخوند" از واژه های "زاهد سیه کار خرقه پوش"، "شیخ" و ... استفاده کرده است:

بر روی ما نگاه خدا خنده میزند
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم
PS: The complete version of this poem will be also added to the main text later. 


divaneh

مسئله ایران بیش ار دو هزارسال است که «آخوند» است.

divaneh


واقعاَ هم همین است و جز این نیست. با تشکر از شما که بنده را نیز شرمنده نمودید و با سپاس از دانشجوی عزیز و شما برای این اشعار پر ز پند و ملاحت. اما حال که صحبت آخوند شد حیف است که جای عبید زاکانی خالی باشد.

این هم چند پند از رساله صد پند عبید:

- سخن شیخان باور مکنید تا گمراه نشوید و بدوزخ نروید

- شیخ زادگان را بهر وسیله که باشد بگائید تا حج اکبر کرده باشید

- تخم بحرام اندازید تا فرزندان شما فقیه و شیخ و مقرب سلطان باشند

- دختر خطیب در نکاح میاورید تا ناگاه خر کره نزاید

- در کودکی کون از دوست و دشمن و خویش و بیگانه و دور و نزدیک دریغ مدارید تا در پیری بدرجۀ شیخی و واعظی و جهان پهلوانی و معرفی برسید. 


Friendly Notes

Dear Daneshjoo: We are also happy and

by Friendly Notes on

thankful for your great contribution to this site and to this blog through your beautiful poems. Surely, many readers of IC love your poems. More power to you!


daneshjoo

خوشحالم که سروده ها را تایید کرده اید

daneshjoo


Daneshjoo


Friendly Notes

Thank you Daneshjoo for the 8th link:

by Friendly Notes on

مشکل جوانان خردمند با آخوند ها چیست؟
شمانمی توانید حتی یک کشور دردنیا نام ببرید که حکومت دینی داشته و پیشرفته باشد. چراایران باآن گذشته ی درخشانش باید نمونه و الگوی عقب ماندگی آخوندها باشد؟ ... من و دیگر دوستانم درایران خیلی در این
مورد صحبت کرده ایم و از اینکه ایرانیان خارج از کشور آزادند وتوانایی حرکت و اقدامات بیشتری دارند، خیلی امیدواریم. مهم ترین نقش آنها می تواند بلند گو شدن برای  صدای معترضان باشد ... مخصوصا باید به جهانیان بگویند که ایرانیان مثل آخوندها فکر و عمل نمی کنند وعمل آنها را قبول ندارند. می توانند حتی با داشتن اختلاف عقیده، با یکدیگر بر سر براندازی حکومت آخوندی متحد شوند. می توانند الگویی اززیستن مسالمت آمیزدر کنارمخالفان عقیدتی خود بوجود آورند تا هم امروز بکار گرفته شود و هم در دموکراسی آینده ایران مورد استفاده قرار گیرد ...
//iranian.com/main/blog/daneshjoo-55


Friendly Notes

Thank you Daneshjoo for the 7th link:

by Friendly Notes on

 

ای اُمت عزیز تلاشم برای توست
کم کردن زیان و گناه و عذابِ توست

دلالِ خالقم من و کارم هدایت ست
قصدم رضای خالق و سعی یم برای توست

وعظ ازمنست و امر به معروف ازمنست
فرمانبری تراست، عبادت از آنِ توست ...

در انگلیس رفته که زاید صبیه ام
خاکِ اِمام هَشتم و َجّدش شفای توست ...

تا آن زمان که موعظه ام می کنی قبول
هَستم سوار بر تو و هرکس تبار توست ...: دانشجو

//iranian.com/main/blog/daneshjoo-46


Friendly Notes

Thank you Daneshjoo for the 5th link:

by Friendly Notes on

 

آخوند_ زمانِ ما لعین ست
با حقه و زور و َزر قرین ست

هم توبره ی ظالم ست و پُر زور
گوید که دوچشم مردمان کور

مال تو خورد به یک اشارت
خواهد ز تو صبر و زهد و طاعت

وعظی کند و عمل ندارد
از بهر کسی ثمر ندارد ... : دانشجو

//iranian.com/main/blog/daneshjoo-37


Friendly Notes

Thank you Daneshjoo for the 2nd link:

by Friendly Notes on

چونکه انسان دید مرگ_ خود زِ پیش
دانش_ محدود و مجهولات_ خویش

بیم و امیدش ، خدا را آفرید
وز خیالش ، قدرتی آمد پدید

او خدا را ساخت ، تا یارش شود
در نهان ، همرازِ_ اسرارش شود

تا که در سر ، نقشِ الله آفرید
حقه ها و مکرِ شیادان ، بدید

ناکسان ، دلالِ آن الله شدند
ترجمانِ نقشِ_ ناپیدا شدند

از زبانِ آن خدا ، دین ساختند
وز بُتِ دین ، حربه ها پرداختند

جمعی ازاین هوچیان ، برما شدند!
شیخک و آخوندک و ملا شدند

این گروهِ مُفت خور، بیکار و بار
خورد و خوابید و بشد برما سوار ... :
 دانشجو
//iranian.com/main/blog/daneshjoo-20


Friendly Notes

Thank you Daneshjoo for the first link:

by Friendly Notes on

ای رفیقان ما جهالت کرده ایم
بر شما و خود خیانت کرده ایم

کشور خود را به ملا داده ایم
سفلگان را کار والا داده ایم ...
: دانشجو

//iranian.com/main/blog/daneshjoo-18


Friendly Notes

غُرّد به‌ دل‌ آخوند که‌ : اِعدام‌ ، اِعدام‌

Friendly Notes


زندانی ی شیخ‌ راست‌ فرجامْ‌ اعدام‌:
آغاز شکنجه‌ و سرانجام‌ اعدام‌.
چون‌ بیند عاشقان‌ِ مردم‌ صَف‌ صَف‌،
غُرّد به‌ دل‌ آخوند که‌ : "اِعدام‌ ، اِعدام‌ !"
دکتر اسماعیل خوئی

//www.akhbar-rooz.com/printfriendly.jsp?essayId=46629


Friendly Notes

در مکتب آخوندی

Friendly Notes