انتخاب دشوار، مصدق یا بختیار


Share/Save/Bookmark

h.jahanshahi
by h.jahanshahi
15-Aug-2012
 

یکی از مغلطله های رایج بین ما ایرانی ها این است که هر بار صحبت کمک مالی یا نظامی از آمریکا بمیان میاید، اگر تهمت خیانت و وطنفروشی بمیان نیاید حداقل گفته میشود: "آمریکا که دلش بحال ما نمیسوزد. آنها بدنبال منافع خودشان هستند."


یک جنبه ی این استدلال بظاهر منطقی این است که گویا بفکر خود بودن مضر است وتنها کسی میتواند در سرنوشت ما مفید باشد که دلش برایمان بسوزد. توگویی تمام امکانات و کمکهایی که سبب پیشرفت ما میشوند نه بخاطر همسو بودن منافع ما با دیگران بلکه بخاطر آنست که کسی دلش بحال ما میسوزد.


یعنی اگر بفروشگاهی میرویم و کالای مورد نظر خود را میخریم، یا زمانی که در روزنامه یی بدنبال شغل جدیدی میگردیم ویا وقتی پیش دکتر میرویم، دلیلش این است که  یا دل ما بحال فروشنده، کارفرمای آینده ویا پزشک مورد اعتمادمان میسوزد و یا دل آنها بحال ما. ولی واقعیت این است که در همه این موارد تامین منافع این افراد در درجه اول اهمیت قرار دارد. در مورد کشور ها نیز بهمینگونه است و دقیقن همین رعایت و بهره وری از منافع همسو است که ساختار و محتوای زندگی مارا متحول میکند و اساس دمکراسی و تمدن را ممکن میسازد.


اگر ما بانتظار کسی که دلش بحال من بسوزد بنشینیم، احتمالن هیچوقت کالایی نمیخریم، کاربهتری پیدا نمیکنیم و بیماریمان را درمان نمیکنیم. بمرور از زندگی متمدن دور میشویم و درپایان، ناامیدی و بی اعتمادی ویا حسادت و نفرت به روان و اخلاقمان رسوخ میکند. وامروزه نشانه هایی از یاس و ناامیدی و حتا نفرت در اخلاق و رفتاربرخی از ما آشکار است. دلیل این ادعای من هم محبوبیت همینگونه مغلطه ها در میان ماست.


کسی که در خود اعتماد بنفس آنرا پیدا نمیکند تا در چارچوب منافع همسوبا دیگران به دنبال خواستش برود، مجبور است در انتظار کمک ایثارگران بنشیند و احتمالن در انتها نیز طعمه ی چربزبانی عوامفریبان شود. و این درست همان چیزیست که ما ایرانی ها بارها و بارها در تاریخمان تجربه کرده ایم.


دلیل دیگر

دلیل دیگری که میتواند پشت این مغلطه پنهان باشد، بی اعتمادی و ترس از آمریکا و یا حتا حسادت و نفرت به آن است. یعنی آن کسی که میگوید "آمریکا دلش بحال ما نمیسوزد" در واقع منظورش این است که آمریکا از ما سو استفاده میکند و ما بازنده ی این همکاری خواهیم بود. بعبارتی دیگر اومعتقد است که تحمل شرایط موجود و به انتظار نشستن یک فروپاشی تمام عیار ایرانی بهتر از نزدیکی و کمک گرفتن از آمریکاست. در واقع این فکر اکثرایرانی های مخالف نظام و ضد آمریکاست.


به باور من این اشتباه است.
اگر ما در خرداد 88 بجای امثال شیرین عبادی و محسن سازگارا وده ها شخصیت معروف دیگر مثل علیرضا نوری زاده و عباس میلانی که بگفته ی خود با دولت آمریکا مشورت داشتند و دائمن خواهان عدم دخالت آنها میشدند، کسانی را میداشتیم که برای گرفتن حمایت همه جانبه مثل معترضان لیبی و سوریه استدلال و عمل میکردند، احتمال زیادی داشت که قیام 88 شکل دیگری بخود میگرفت. ولی چنین نشد.

 

واقعن دلیل شکست قیام 88 چه بود؟
آیا علت آن تنها در رهبری موسوی و کروبی نهفته بود و یا اینکه این نوع افراد هم در آن نقش داشتند؟ افراد و گروه هایی که همواره دور نگاه داشتن غرب از شرکت عملی در فروپاشی نظام اسلامی را تبلیغ میکنند.


آیا شرایط ما ایرانی ها در روزهای قیام 88 شبیه روزهای تاریخی  قبل از انقلاب 57 نبود که ناسیونالیسم غرب ستیزانه مان ما را به بی طرفی و یا به توجیه گران فاشیسم اسلامی تبدیل کرد؟

آیا واقعن ما همانقدر مظلوم و بیگناهیم که خود فکر میکنیم؟
به باور من نه. چون من معتقدم که ما ایرانی ها چه در انقلاب 57 و چه در قیام 88 بنا بر جهان بینی خود یک انتخاب انجام دادیم. انتخابی نادرست که در آن بجای سمت گیری بسوی تمدن غرب، سکوت و یا همکاری با اسلامیستها را ترجیح دادیم. چون جهان بینی ما میگوید "آمریکا که دلش بحال ما نمیسوزد."


سئوالی که باقی میماند این است که درون آدمی که اینگونه فکرو استدلال میکند چه کسی نهفته است؟  مصدقی که درکنار اسلامیست ها احساس راحتی میکرد و یا بختیاری که از مصدق و یارانش فاصله گرفت و بجای آمریکا به اسلامیست ها پشت کرد؟


براستی گاهی انتخاب ها میتوانند سرنوشت سازباشند و انتخاب ما در قیام خرداد 88 هم مثل انقلاب 57 چنین بود. ضرب المثلی هست که میگوید «شرایط سخت و دشواروجود ندارد بلکه این انتخاب ها هستند که دشوارند».  


Share/Save/Bookmark

Recently by h.jahanshahiCommentsDate
روزگار نفت-1
-
Dec 01, 2012
حاضر و آماده
3
Sep 17, 2012
آینده اقتصاد چین از والستریت ژورنال
-
Sep 07, 2012
more from h.jahanshahi
 
h.jahanshahi

آقای ارج گرامی

h.jahanshahi


متاسفانه انگار که ما بجای گفتگو با هم از گفته های هم عبور میکنیم. اگر این تقصیر من است از شما پوزش میخواهم.

ولی من واقعن نمیدانم چرا شما هر گونه کمک نظامی را تنها به حمله آمریکا در عراق و مسئله چلبی و صدام مربوط کردید. و الان هم درست نمیدانم که نظر شما در 2 مورد زیر چیست: 

1-آیا در نظر شما کمک نظامی آمریکا برای حمایت از قیام 88 مردم ایران یا مثلن کمک آمریکا درلیبی و یا سوریه فرقی با اشغال نظامی عراق دارد یا نه؟

2- و اگر ندارد چه کمکی از آمریکا برای شما قابل قبول است؟

لطفن محبت کنید و اینها را بنویسید تا بحث سازنده تر باشد و بدانیم که موضوع بحثمان چیست. وگر باز ناروشنی و تفسیر غلط ادامه میاید.

مثلن این میشود که من میگویم از اینکه برخی از چلبی و آمریکا تابو میسازند تاسف میخورم و شما هم آنرا تعبیر میکنید به قانون گذاشتن برای مخالفین حمله ی آمریکا به جمهوری فاشیستی ملا ها.

درحالی که من از تابو ساختن نوشتم و به همخوانی نداشتن عقیده و عمل این افراد اشاره کردم و گفتم برای من این خدمت بمردم نیست، همین. 


Arj

چرخه افکار!

Arj


جناب جهانشاهی، اگر در باره مسیر تبادل نظرتان با بنده در این بلاگ دچار شبهه‌ای شده آید کافیست نگاهی‌ به پایین صفحه بیاندازید و ببینید که نکته من در مقایسه شما بین کمک خارجی‌ به زلزله زدگان (که یک نورم بین‌المللی است) با دخالت نظامی آمریکا در ایران -- که در متن بلاگتان در بالا موجود است -- بود. حال در تعجب آید که چرا من حمایت از قیام ۸۸ را با دخالت نظامی آمریکا مقایسه کرده ام؟ کی‌ و در کجا من چنین مقایسه‌ای کردم؟! وانگهی، این شمایید که مکرراً می‌خواهید گزینه های ملت ایران را به انتخاب بین صدام و چلبی محدود کنید، ولی‌ با این‌حال با خود مظلومی، مرا متهم به تصمیم از طرف مردم ایران می‌کنید! تمام آن چیزی که من میگویم و شما آن را به عنوان دشمنی با آمریکا جلوه می‌دهید این است که ملت ایران مصمّم به حفظ تمامیت ارضی خود است، و این را من به شما قول میدهم. اگر این در قاموس شما صحبت کردن از جانب ملت ایران است، میتوانید مرا در دادگاه خیالتان محکوم به هر چه می‌خواهید بکنید.

در مورد زندگی‌ در خارج از ایران و عدم موافقت با حمله نظامی آمریکا به ایران، من ارتباطی‌ بین ایندو نمی‌بینم! آیا منظور شما اینست که هر که در خارج از ایران (اگر چه حتا خارج از آمریکا باشد) زندگی‌ کند یا باید با دخالت نظامی آمریکا در ایران موافقت کند و یا به ایران برگردد؟ بر چه اساسی‌ شما این قانون را وضع کرده آید؟ پس چرا خود این کشور‌ها هیچ فشاری به ایرانیان مقیم خارج در این مورد نمیاورند؟!

و در مورد عراق، همانطور که گفتم، چیزی به اسم عراق (آنگونه که ما تا بحال شناخته ایم) در آینده نه چندان دور وجود نخواهد داشت. همینطور که منطقه کردستان از سوریه فعلی‌ جدا خواهد شد. اگر فکر می‌کنید این گفته من زایده یک ذهن توطئه زده است، کافیست که نگاهی‌ به نوشته‌های باز های نو محافظه کاری چون بیلی کریستول و فرانسیس فوکویاما در مورد طرح خاورمیانه بزرگ بیاندازید!

در مورد لیبی‌ هم، سوای اینکه به خاطر ساختار قبیله‌ای آن قابل مقایسه با ایران نیست، باید به عرضتان برسانم که تا مدت‌های مدید جولانگاه گروه‌های مسلح قومی‌ رقیبی که برای قبضه قراردادهای نفتی‌ خارجی‌ با هم میجینگند خواهد بود!

ولی‌ خوب از همه اینها گذشته، همانطور که گفتید، شما محق به اظهار عقیدهٔ خود هستید و آن تصویری را که در ذهن خود رسم کرده آید. فقط تنها چیزی که باعث ابراز عقیدهٔ من شده بود، فتوای شما در رابطه با همسانی مخالفت با حمله نظامی آمریکا با رد کلی‌ کمکهای خارجی‌ برای قربانیان زلزله بود.

موفق باشید 


h.jahanshahi

dear shazde asdola mirza

by h.jahanshahi on

thanks 1000 times for your comment. I think "undoing" fits well into what I said about his choice before.


Shazde Asdola Mirza

Dear Jahanshahi: you are well reasoned and well prepared

by Shazde Asdola Mirza on

Yes, these have been the undoing of Dr. Mosaddegh, despite his honesty and sincerity, and the entire Iranian opposition.

Thanks for sharing.


h.jahanshahi

آقای ارج گرامی

h.jahanshahi


من واقعن نمیدانم دفاع از قیام 88 ایران چه ربطی به اشغال کشور عراق بوسیله ارتش آمریکا دارد. این تصور شما از حرف من است ولی بحث من نیست. با این استدلال آدم فکر میکند اگر شما و میهن پرستانی مثل شما در لیبی و سوریه نشسته بودند، احتمالن مردم آن کشور ها هم آرزوی نجاتشان را از شر قذافی و بشار اسد خیال باطل می پنداشتند. چون گویا یا باید از کسی کمک نمیگرفتند و یا اینکه منتظر چلبی و اشغال کشورشان میشدند. 

من واقعن متاسف میشم وقتی می بینم برخی از ما ایرانی ها فکر میکنیم با لولو خورخوره درست کردن از چلبی و از آمریکا بکشورمان خدمت میکنیم. خودمان در اروپا و آمریکای دنج و راحت مینشینیم و به مردم ایران تا روز موعود تحمل جمهوری اسلامی را توصیه میکنیم. سئوالی که میماند این است که اگر تحمل جمهوری اسلامی از تحمل غرب بهتر است چرا خودمان به آن عمل نمیکنیم و وعده های سر خرمن خود را باور نمی کنیم و در ایران نمی مانیم؟ مگر نه اینست که آزادی نزدیک است؟

در ضمن دوست گرامی، نظر من نظر من است ونظر شما هم نظر شما. هیچکدام از ما اجازه ی این را نداریم که نظر خودمان را نظر مردم ایران بدانیم، چه ضد آمریکا باشیم چه دوستدار آمریکا، چه مصدقی باشیم و چه شاهی، چه جمهوری خواه باشیم و چه مشروطه خواه. مگر اینکه مردم بما وکالت داده باشند. پس لطف کنید و اجازه بدهید بحث ما گفتگوی دو ایرانی بماند و نه گفتگوی من با مردم ایران.

از این مسئله که بگذریم باید بگویم که شما متاسفانه مشکلات عراق را طوری تصویر میکنید که انگار بسوی فاجعه در حرکت است درحالیکه درست بر خلاف آنست. امروزه مردم عراق چه کرد و چه شیعه و ثنی میتوانند اختلافاتشان را آشکار بیان کنند و بخاطر همین هم هست که رسانه ها آنرا بازتاب میدهند وما از آن با خبر میشویم. آن زمانی که آنها مشکلی نداشتند زمانی بود که صدام روی سرشان بمب شیمیایی میانداخت و شکنجه شان میکرد.

کشوری که بسوی دمکراسی میرود همیشه مشکلات زیادی خواهد داشت چه خارجی و چه داخلی، این شامل عراق هم میشود. ولی آنهایی به دمکراسی میرسند که راه حلهای قابل قبول برای هردو طرف اختلاف پیدا میکنند. پس اینکه عراق مشکل کرد و شیعه و ... دارد مهم نیست مهم این است که چه راه هایی برای حل مشکلاتش انتخاب  میکند. دمکراسی همیشه پر سر و صدا ست. جایی که سکوت مطلق حکمفرماست استبداد است.


Arj

چلبی یا صدام؟!

Arj


آقای جهانشاهی، من مطمئن نیستم که آیا شما در باره همان عراقی‌ صحبت می‌کنید که من میبینم! چون این عراقی‌ که من میشناسم نه اینکه دمکراتیک نیست، بلکه عملا در حال از هم گسیختن است. بله در مورد افزایش تولید نفت حق با شماست، اما آن تصویر زیبا در همین حد است و بس، چون کردستان (که قسمت عمده‌ای از تولید نفت را در بر می‌گیرد) عملا از عراق جدا شده و پرچم خود را برافراشته و حتا در این مورد نیز با بغداد اختلاف نظر دارد. در مناطق شیعه نشین و سنی نشین نیز خصومت و دشمنی در حدی است که احتمال اتحاد آنها بسیار خوشبینانه می‌باشد و انشقاقشان محتوم، که حتا (سوای از غیر دمکراتیک بودن جو انتخابات) تا یک سال قادر به تشکیل کابینه جدید نبوده اند.  از طرفی‌ این "کشور" جولانگاه انواع و أقسام قدرتهای خارجی‌ از جمله آمریکا، ملاها، ترکیه، سوریه، عربستان... شده! آیا این سرنوشتیست که شما برای ایران آرزو می‌کنید؟ در این صورت انتخاب مشکلی که‌ از آن یاد می‌کنید بین چلبی و صدام است نه بین مصدق و بختیار!

چون من مطمئنا می‌توانم تاکید کنم که هیچکدام از این دو جنتلمن، مصدق و بختیار، به هیچ وجه موافق با اشغال کشورمان توسط نیروهای بیگانه نمی‌‌بوده اند. ضمن اینکه شما در مورد روی آوردن مصدق به اسلامیون کاملا در اشتباهید، چون در واقع این شاه بود که به کمک اسلامیون مرتجع مانند آیت‌الله کاشانی کودتاچی (که مصدق با او قطع رابطه کرده بود) به ملت ما پشت کرد! کسی‌ قادر به پیشگویی تاریخ نیست، ولی‌ آنچه از شواهد و قرائن بر آمدست گواه بر اینست که راه شادروان بختیار قادر به بقا (حتا، و شاید هم خصوصاً، اگر رژیم شاه نجات یافته بود) نمیبود، چون همانطور که او تا چند ماهی‌ قبل از صدارتش (زمان اقتدار شاه) بخاطر حقیقت گویی در زندان شاه بسر می‌برد، به محض اقتدار مجدد شاه از زمره اولین کسانی‌ می‌بود که روانه زندان و به جرم خیانت مورد محاکمه قرار بگیرد!

بر خلاف اعتقاد شما، ملت ما خواهان انتخاب بین صدام و چلبی نیستند، بلکه به عقیدهٔ آنها راه سومی‌ موجود است که نه‌ سرنوشت شان را در دست اسلامیون مرتجع باقی‌ نگهدارد، و نه‌ در گرو چکمه های اشغالگران خارجی‌ چون آمریکا! البته این به معنای آن نیست که با هیچ کشوری دشمنی باید داشت، ولی‌ به معنای رابطه متقابل بر پایه احترام متقابل و حق تمامیت ارضی. شاید این از نظر مردمانی چون عراق و افغانستان رویایی دست نیافتنی باشد، اما نه برای مردم ایران، که همیشه جلودار نهضتهای اجتماعی در منطقه بوده اند! 


h.jahanshahi

ارج گرامی

h.jahanshahi


از کامنت شما هم سپاسگزارم. بنظر من حمله ی آمریکا به عراق بخاطر دلسوزی نبود ولی بنظر من اینکار به تحول کشور عراق خدمت کرد. امروزه تولید نفت در عراق بیشتر از ایران شده و آزادی بیان و حق انتخابات در کشور معمولی شده.

بحرانها و انفجار ها هم بمرور کمتر میشوند و کسی چه میداند شاید در 10 سال آینده عراق به یک دمکراسی خوب و تازه پا تبدیل شود. ولی اینرا قبل از همه مدیون آمریکا خواهد بود، چه هلی برتون پول زیادی بجیب زده باشد و چه نه. در آن شرایط آمریکا به خواستش یعنی امنیت بیشتر منطقه میرسد و مردم عراق هم به حق مشارکت در آینده ی خود و کشور. آیا این بد است؟

در مورد عربستان باید بگویم که به باور من حمله ای لازم نیست. اگر خواست تغییر اوج بگیرد، آمریکا احتمالن مثل مورد مصر و یا تونس عمل خواهد کرد و تا جایی که بتواند از یک قیام خونین جلوگیری خواهد کرد. ولی مردم سعودی هنوز مثل مردم مصر نشده اند.

بهرحال من معتقدم آدم نباید دلش بحال کسی بسوزد تا بتواند مفید باشد. دوستی با آمریکا سرمایه و تکنولوژی و امکان شرکت در بازار جهانی بوجود میاورد و این کمک ارزنده ای به مردم کشورهای جهان سوم است.


h.jahanshahi

جنبش رنگین کمان گرامی

h.jahanshahi


من هم بسهم خودم از اینکه لطف کردید و یادداشت نوشتید خیلی سپاسگزارم!


h.jahanshahi

آنگلو فیل گرامی

h.jahanshahi


کسی که باید تشکر کند من هستم که همیشه از پستها و لینکهای شما استفاده میکنم و یاد میگیرم.


h.jahanshahi

زندانیان گرامی

h.jahanshahi


از شعر شما سپاسگزارم ولی من مشکل خودمان را خودمان میدانم و نه نفت.

مثلن اگر در آشپزخانه ی خانه ی  من چاقویی باشد و یکی از افراد خانواده با آن آدم بکشد، این نشانی از عدم بلوغ فرهنگی خانواده من است نه گناه چاقو. به باور من نفرین کردن نفت با نفرین کردن شاه و انگلیس فرق زیادی ندارد. ابزار ساختن از نفت بوسیله مصدق اشتباه بود


Arj

مار یا عکس مار؟!

Arj


اتفاقا مقلطه در اینجاست که یک اقدام استاندارد که جزوی از اتیکت بین المللیست همچون کمک به قربانیان بلایای طبیعی را با اقدامی همچون دخالت نظامی و حتا سیاسی در امور یک کشور مقایسه کنیم!

برای مثال، در زمانی‌ که در عربستان سعودی و بسیاری کشور‌های دیگر زنان، و در بعضی‌ موارد حتا مردان، از حداقل حقوق اجتماعی و انسانی‌ نیز برخوردار نیستند، ولی‌ آمریکا هدف ثانوی (که پس از عدم یافت سلاحهای کشتار جمعی‌ در عراق به هدف اصلی‌ مبدل شد) برای حمله نظامی و اشغال عراق (و قرار دادن کنسرسیوم‌های وابسته به هلیبرتین در رأس امور) را احیای دموکراسی‌ قلمداد می‌کند، آیا دلسوزی آمریکا برای عراقیها را مورد سوال قرار دادن مغلطه است؟!


default

Clear statement

by rain bow movment on

Thank you hamvatan Jahanshahi ,your statement is loaud and clear.

az hafez said

Ma ra beh rendi afsaneh kardand

Pirane nadan,shykhane gomrah

There is no limit to stupidity & ignorance of some people


anglophile

جناب جهانشاهی

anglophile


 

از روشنگری شما سپاسگزار و با نظرات جناب عالی‌ کاملاً موافق.


Zendanian

نمی خواهمت ای نفت!/مجید نفیسی

Zendanian


نمی خواهمت ای نفت!

نمی خواهم
نمی خواهمت ای نفت!
دیر زمانی می پنداشتم
که تو بر سر من می سوزی
اینک می بینم
که من بر سر تو می سوزم

نمی گویم که دلپذیر نیست
نشستن در کنار بخاری نفتی
و دل دادن به ریزش آرام برف
و تاپ تاپ مکینه های آبی
در فراخنای دشت
با این همه، باورت نمی کنم
ای هیولای هفت سر
هنوز از دهان تو
آتش به جان این وطن می ریزد

در مکتب تو آموختم که بیگاری کنم
تا خان ایل، خانزاده را به لندن بفرستد
و ارتش امپراتوری در محمره
خواب عدالتخانه را از سرم بیرون کند
در خیابان ها خون من ریخته شد
تا جوهر قلم هایی شود
که قرار دادهای جدید اسارت را نوشتند
دروازه های توحش
با کلید تو باز شد
و دجال موعود، امروز
بر خر زرین تو مهمیز می کشد
تو این دولت را به عرش اعلی رساندی
تو چکمه های او را صیقل دادی
تو گرز هفت سر او را بالا بردی
و هر زمان که من خیز برداشتم
تا پائین اش کشم
تو زیر هیکل لرزانش
شمعک گذاشتی

نه! نمی خواهم
نمی خواهمت ای نفت
ای شط خونین!
دیر زمانی می پنداشتم
که من از تو خون می گیرم
اینک می بینم
که تو از من خون می گیری
                                    18 مه 1987


h.jahanshahi

زندانیان گرامی

h.jahanshahi


من چیز زیادی از شعر و شاعری نمیدانم. ولی اینرا میدانم که حتا اگر بگیریم که مصدق فرشته ی آسمانی بود و غرب و در راس آن انگلیس ابلیس روی زمین، باز تغییری در آن نمیدهد که پروژه ی نفت مصدقی ها شکست خورد و این گریه کردن ندارد.   مگر اینکه آدم بازیکن بدی باشد و بجای دوباره برخاستن و تحلیل اشتباهاتش ترجیح دهد یک عمر پشت داور و قوانین بازی گله زاری کند.

h.jahanshahi

آنگلوفیل گرامی

h.jahanshahi


از یادداشت شما خیلی ممنونم. خوبی پستهای شما این است که هم روشن و مستدل است هم برای من قابل استفاده و کوتاه.    ولی بنظر من بین مصدق و بختیار تفاوت روشنی در نزدیکی به عناصر فاشیست مذهبی وجود داشت. بختیار هم ضعفهای خودش را داشت ولی بر خلاف مصدق و اسلامیستها آدمی نبود که مثلن پشت تریبون مجلس بایستد و با خائن و وطن فروش نامیدن این و آن مثل ملا ها هوچیگری کند و یا با مریض بازی و مظلوم نمایی به  هوش دیگران توهین کند و بقول معروف خواستش را با حقه بازی های لوس تحمیل کند.   ولی مصدق خیلی از خصوصیات عوامفریبی ملا ها را داشت و نشان داد که با اسلامیست ها وعوامفریبان مذهبی راحت تر بود تا با آمریکا، دربار و یا انگلیس. احتمالن بختیار هم با امثال مصدق راحتتر بود.  من اینرا هم چندان عجیب نمیدانم که بختیار عکس مصدق را روی میزش داشت. سیاستمداران همیشه مقداری عوامفریبی بهمراه میاورند تا هوادارجذب کنند. بخصوص اگر سوسیال دمکرات باشند. ولی همین که خودش را سوسیال دمکرات میدانست، نشان میدهد که به غرب بگونه ی دیگری نگاه میکرد تا مصدق که قرآن پرست بود و به جدایی دین از دولت توجهی نشان نداد.   بحرحال من فکر میکنم که تنها عکس تعیین کننده نیست. در برخی از مصاحبه های رضا پهلوی هم گاهی عکس پدرش را میبینیم ولی من فکر نمیکنیم که معنایی جز وابستگی خانوادگی و تمایل او و هوادارانش به تدوام پادشاهی در پشت آن نهفته باشد. حداقل امیدوارم که اینطور باشد. در مورد بختیار هم سنت نقش بازی میکرد.   بحرحال به باور من بختیار غربگرا بود و مصدق غرب ستیز. ازاینرو انتخاب بختیار یک نوآوری بود که چهره ی برخی از هواداران جبهه ملی را نمایان ساخت و برخی دیگر را تا امروز سرگردان کرد. 

anglophile

جناب جهانشاهی

anglophile


 

با نهایت احترام باید بگویم که ایکاش صورت مسله به همین وضوح و شفافی که شما میفرمایید بود. واقعیت این بود که هرچند مصدق السّلطنه به اسلامیست‌ها رو آورد ولی نهایتاً این وصلت به جدایی انجامید چون مصدق السّلطنه که با 
پشتیبانی اسلامیست‌ها به صدارت عظمی رسید و باز با پشتیبانی آنها صنعت نفت را به نام خودش ملی‌ کرد بر سر قرار خودش با آخوندها نماند و در آخر هم همان آخوندها یادش آوردند که به خودی خود قدرتی نداشت. از طرف دیگر شاپور بختیار هم که به قول شما به اسلامیست‌ها پشت کرد، از مصدق السّلطنه فاصله نگرفت، تمثال بزرگ او را بر روی میز کار خود و در مقابل چشم رسانه‌ها قرار میداد و سوگند وفاداری خودرا بر سر مزار مصدق السّلطنه یاد کرد!!  

 

به قول حافظ:

 

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب

چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند


Zendanian

مصدق در لاهه/ مجید نفیسی

Zendanian


مجید نفیسی 

 ---------------

مصدق در لاهه

اگر به هلند میروی
از دادگاه لاهه دیدن کن
در یک شب بارانی
پشت در بسته اش بایست
و از لابلای میله ها نگاه کن:
آنجا، در آن عمارت پر نور
کنار درخت های باران خورده
بیش از نیم قرن پیش
مردی کهنسال ایستاد
که از سرزمین ما آمده بود
تا از بیداد غارتگران نفت
با جهان سخن گوید.
او هیچ کس را به گروگان نگرفت
و تنها چند قدم برداشت
تا به پشت میز خطابه رسید
گوش کن، گوش کن
حتی سالها پس از آن مرداد خونین
هنوز هم میتوان صدایش را شنید
که به زبان زیبای فرانسه میگوید:
“Mesdames et Messieurs!
خانمها! آقایان!"

24 سپتامبر 2005 

اشعار را با صدای شاعر بشنوید:
www.youtube.com