Javad Yassari

ماندا دال بده

بیا، مالتی پل، این هم نصیحت امشبت! شب بخیر.

روز در کسب هنر کوش که می خوردن روز
دل چون آینه در زنگ ظلام اندازد

شیتون میگه تا صبح شعر بنویسُم ولی حیف باید بخوابُم

.
.
ترا می خوام وگرنه یار بسیار
گُلی می خوام وگرنه خار بسیار

گُلی می خوام که در سایش نشینُم
وگرنه سایهء دیوار بسیار

ت برای بیداران شب

یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب   

 کز هر زبان که میشنوم نا مکرر است

Souri Jan

Yep, I am tired! I had never posted this many comments in my life! Though I would hate to upset the Iranian "mafaakher" by butchering their beautiful poetry, at least this goes to show that I do type in every single entry and I haven't been cutting and pasting!

This has been a great deal of fun. I hope Mr. Yassari treats us to another blog like this soon. It's been good to go to a pastime which has brought so many of us together regardless of our political views.

I have loved the love that has woven us together on this thread. Goodnight sweet Souri.

Nazy aziz

not only your computer is tired but you too ..:O))

you mixed the word "safar" with "sahar" hony

but I forgive you !

love all you works guys.

I have never seen a blog so interesting with so many participation (almost 600)  Wow....That's great.

Thanks to all

شب همگی‌ خوش

در مسجدی و گوشه میخانه یت پناه

آلوده ی شرابی و پاکیزه دامنی

جای مرا چند روزی خالی‌ کنید، تا از سفر برگردم!

شب بخیر ژالهء مشرقی! دال بده

یاد باد آنکه ز ما وقت سحر یاد نکرد
بوداعی دل غمدیدهء ما شاد نکرد

(کامپیوتر من اشکالات فنی دارد، ببخشید معطل می کنم.)

salam Nazi jan

در حسن بی‌ نظیری، در لطف بی‌ نهایت

در مهر بی‌ ثباتی، در عهد بی‌ دوامی

همان دال

در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ
آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد

سلام نازی خانم عزیز و خسته نباشید! لطفا همان دال

دلی کو عاشق رویت نباشد

همیشه غرقه در خون جگر باد

سلام و لطفا دال

جمالت آفتاب هر نظر باد
ز خوبی روی خوبت خوبتر باد

جیم!

توئی که بر سر خوبان کشوری چون تاج

سزد اگر همه دلبران دهندت باج

لطفا" "ت" بدین ....

مگر از خط سیاه تو غباری دارد

ورنه هندوی رسن باز تو در تاب چراست

جزع خون‌خوار تو گر خون دلم می‌ریزد

مردم دیده‌ی من غرقه‌ی خوناب چراست

Ebi aka Haaji

ژاله جان، میم لطفا

در طلب زهره رخ ماهرو

می نگرد جانب بالا دلم

"d" again!

دوش میامد و رخساره بر افروخته بود

تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود

سلام حاج آقا

تا کجا میبرد این نقش به دیوار مرا

تا بدان جا که فرو میماند

چشم از دیدن و لب نیز ز گفتار مرا

ژاله جان دال

ای دل غم جهان مخور، این نیز بگذرد

دنیا چو هست بر گذر، این نیز بگذرد

"d" for you

در فضایی که مکان گمشده از وسعت آان

میروم سوی قرونی که زمان برده ز یاد

گویی از شهپر جبریل در آویخته ام

یا که سیمرغ به منقار گرفتست مرا

این هم از بانو رابعه برای آقا ابی، لطفا دال

توسنی کردم ندانستم همی

کزکشیدن تنگتر گردد کمند

ت....

دلبرا سنبل هندوی تو در تاب چراست

زین صفت نرگس سیراب تو بیخواب چراست

چشم جادوی تو کز باده‌ی سحرست خراب

روز و شب معتکف گوشه محراب چراست

Ebi aka Haaji

سلام بر همه عزیزان....ت لطفا"

ما هم از شب سایبان برآفتاب انداختست

سروم از ریحان تر برگل نقاب انداختست

برکنار لاله‌زار عارضش باد صبا

سنبل سیراب را در پیچ وتاب انداختست

Ebi aka Haaji

ژالهء عزیز، دال..

مطرب عشق عجب ساز و نوائِی دارد

نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد

شما هم م لطف کنید

من ترک عشق و شاهد و ساغر نیمی کنم

صد بار توبه کردم و دیگر نمی‌‌کنم

سلام بر ژالهء ادیب...لطفا میم

یارب از ابر هدایت برسان بارانی

پیشتر زانکه چو گردی ز میان برخیزم

سلام جناب جواد آقا

ما خوشه چین خرمن اصحاب دولتیم

باری نگاه کن‌ای که خداوند خرمنی

وقت به خیر ابی جان، لطفا میم مرحمت بفرما

تا درخت دوستی بر کی دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

لطفا" "ت" بدین ....

مسیح روح را مریم حجابست

بهشت وصل را آدم حجابست

دلا در عاشقی محرم چه جوئی

که پیش عاشقان محرم حجابست

برو خود همدم خود باش اگر چه

برصاحبدلان همدم حجابست

مکش جعدش که پیش روی جانان

شکنج طره پرخم حجابست

Ebi aka Haaji

لطفا میم بدین

خیلی خوب، ببخشید. حواسمو جمع می کنم.

تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم

اینهم یک الف کمی بند تنبانی...

آنرا که سر زلف چو زنجیر بود

در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت

Nazi,

I just cited the same poem just before you did.  Please pay attention or Literary Critic will chew us up for repetition!