همراه با "کبوتر" در آسمان سروده ها


Share/Save/Bookmark

M. Saadat Noury
by M. Saadat Noury
18-Apr-2011
 

 

 

از تو دل ار سفر کند با تپش جگر کند
بر سر پاست منتظر تا تو بگوییش بیا
دل چو کبوتری اگر می‌بپرد ز بام تو
هست خیال بام تو قبله جانش در هوا : مولوی

حرامش باد بدعهد بداندیش/شکم پرکردن از پهلوی درویش
شکم پر زهرمارش بود وکژدم/که راحت خواهداندر رنج مردم
روا دارد کسی با ناتوان زور؟/کبوتر دانه خواهد هرگز از مور؟
اگرعنقا ز بیبرگی بمیرد/شکار ازچنگ گنجشکان نگیرد: سعدی

سحرم دولت بیداربه بالین آمد/گفت برخیزکه آن خسرو شیرین آمد
مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد
مرغ دل باز هوادار کمان ابرویی ست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد
رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد : حافظ

کمند دل درآن سرکش چه پیچم/رسن درگردن آتش چه پیچم
زمینم من به قدر او آسمان‌وار/ زمین را کی بود با آسمان کار
کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند هم جنس با هم جنس پرواز
نشایدباد را درخاک بستن/نه باهم آب وآتش را نشستن: نظامی

اگر سرشک ، پی شستن غبار غم است
بجای هر مژه ام ، دیده ای ،هنوز کم است
شکسته بال تر از من ، میان مرغان نیست
دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است
منسوب به محتشم کاشانی

بر دیده ٔ خویش چون کبوتر/ جز نام تو جاودان نیابم: خاقانی

درس این زندگی از بهر ندانستن ماست
این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه
خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز
دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه
آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز
بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چه
دور سر هلهله و هاله شاهین اجل
ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چه: شهریار

تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های ترا دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو: فریدون مشیری

دل گمراه من چه خواهد کرد / با بهاری که میرسد از راه ؟
یا نیازی که رنگ می گیرد/درتن شاخه های خشک وسیاه؟
دل گمراه من چه خواهد کرد/با نسیمی که می ترواد از آن
بوی عشق کبوتر وحشی/ نفس عطرهای سرگردان؟
لب من از ترانه می سوزد/ سینه ام عاشقانه می سوزد
پوستم می شکافد از هیجان/ پیکرم از جوانه می سوزد
فروغ فرخزاد

من صدای نفس باغچه را می شنوم
و صدای پای قانونی خون را در رگ/ضربان سحر چاه کبوترها
تپش قلب شب آدینه / جریان گل میخاک در فکر
شیهه ی پاک حقیقت از دور . . .
زندگی رسم خوشایندی است/ پرشی دارد اندازه عشق
من نمی دانم که چرا می گویند :
اسب حیوان نجیبی است ‚ کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
چشم ها را بایدشست جوردیگر باید دید...  : سهراب سپهری

او ، راه وصال عاشقان را بست/فانوس خیال شاعران را کشت
رگهای صدای ساز را بگسست/پیشانی جام را به خون آغشت
گنجینه ی روزهای شیرین را/در خاک غم گذشته ، مدفون کرد
تالار بزرگ ِ خانه ، خالی شد/ از پیکره های مرده و زنده
دیگر نه کبوتری که از بامش/ پرواز کنی به سوی آینده
در ذهن من ازگذشته، یادی ماند/غمناک و گسسته و پراکنده
با خانه وخاطرات من، ای دوست/آن زلزله، کار صدشبیخون کرد
نادر نادرپور

عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری ننشاندیم
دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز
از بیدلی او را ز در خانه براندیم
هر جا گذری غلغله شادی و شورست
ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم
آفاق پر از پیک و پیام است ولی ما
پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم
احباب کهن را نه یکی نامه بدادیم
و اصحاب جوان را نه یکی بوسه ستاندیم
من دانم و غمگین دلت ای خسته کبوتر
سالی سپری گشت و تو را ما نپراندیم
ماننده ی افسون زدگان ره به حقیقت
بستیم و جز افسانه ی بیهوده نخواندیم
از نه خم گردون بگذشتند حریفان
مسکین من و دل در خم این زاویه ماندیم
طوفان بتکاند مگر امید که صد بار
عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم : مهدی اخوان ثالث

بی مرغ آشیانه چه خالی ست/ خالی تر آشیانه ی مرغی
کز جفت ِ خود جداست/ آه ، ای کبوتران ِ سپید ِ شکسته بال
اینک به آشیانه ی دیرین خوش آمدید
اما دلم به غارت رفته ست/ با آن کبوتران که پریدند
با آن کبوتران که دریغا /هرگزبه خانه بازنگشتند: هوشنگ ابتهاج

بهارگفت, دلت را به دشت ها بسپار/تو ازسلاله ی تبعیدیان تاریخی
نه از کرانه ی امن/ کنار کوچه ی همسایه انتظار مکش
از آن صدای صنوبر دگر نشانی نیست
چه کس به کوچه ی متروک, آتش افروزد
چه کس به شاخه ی خشکیده , آشیان بندد؟
دلم برای کبوتر , بهانه می گیرد
تو تن سپرده به مه , همسرای تنها را
خمیده قامت و خامش, کجا رها کردی ؟
بگاه تشنگی, تنگ غروب تابستان/ میان آنهمه دیوانگی و دلتنگی
چه کس به برکه ی موعود با تو خواهد رفت
و سوگ تلخ ترا با سرود خواهد خواند؟
بهار گفت , دلت را به دشت ها بسپار
برای گریه ی شب , دامن افق, تنگ است
من از نظاره ی تصویر خود هراسانم : دکترعارف پژمان

روی عکسا گرد و خاکه/ بیشتر دلا هلاکه
عصر ما عصر فریبه/ عصر اسمای غریبه
عصر پژمردن گلدون/ چترای سیاه تو بارون
مرگ آواز قناری/ مرگ عکس یادگاری
تا دلت بخواد شکایت/ غصه ها تا بی نهایت
در و دیوارا سیاهه/ آدرسامون اشتباهه
روی آینه ها غباره/ شیشه ی پنجره ی تاره
بغضا بی صدا و کاله/ همه از فکر و خیاله
خستگی بی اعتمادی/ شک و تردید زیادی
امتحانات مکرر / لونه های بی کبوتر
مشقامون بدون امضا/ اسممون همیشه رسوا
همه غایب توی دفتر / مث بالای کبوتر
خونه ها بدون باغچه / بدون حافظ و طاقچه ...  : مریم حیدرزاده

خون دل خوردی و فریا د رسا سر دادی
باورت سا خت مسیحا نفسی بر آمد
به افق خیره شدی تا که کبوتر بینی
زهی افسوس که کفتار بسی‌ بر آمد
آسمان را طلبیدی همه جا روشن و صاف
با د و طوفان بشد و خا ر و خسی‌ بر آمد
تا سخن یا قلم ات در راه آزاد به رفت
بر حذ ر ما ندی و فوج عسسی‌ بر آمد
نوعروس ملک کابین گشته درچنگال خصم
فره هشیا ر صدای جرسی بر آمد
دکتر منوچهر سعا دت نوری

برگرفته از مجموعه سروده های زنجیرها


Share/Save/Bookmark

more from M. Saadat Noury
 
M. Saadat Noury

شاید روزی کبوتری چاهی

M. Saadat Noury


همه ی ایرانیان گرامی  با سپاس از یاد آوری بجا و سودمند شما، در پاسخ، سروده ای دلنشین و کبوتر بال از جناب دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی تقدیم می شود:

با آن که شب است و راه فریادی/ در هیچ سوی افق نمی بینم
با این همه از لبان صدامید/ این زمزمه را دوباره می خوانم
باشد که ز روزنی گذر گیرد/ شاید روزی کبوتری چاهی
این زمزمه را دوباه سر گیرد/ وانگاه به شادی هزاران لب
آزاد به هر کرانه پر گیرد : دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی


All-Iranians

شفیعی کد‌کنی:شاعرکبوتروباران

All-Iranians


محمد‌رضا شفیعی کد‌کنی را به حق می‌توان شاعر کبوتر و باران نامید چرا که باران و کبوتر دو عنصری است که شاعر بیشترین بهره را از آنها برده است،در دفترهای شعر شفیعی ٣٨ بار واژه کبوتر، کفتر و طوقی-که نام نوعی کبوتر است- بکار رفته‌است که ٣١ بار واژه کبوتر، ٤بار واژه کفتر (که بیانی عامیانه از کبوتر است) و ٣ بار واژه طوقی، این ٣٨ بار را شامل می‌شود. و این عدد نسبت به ذکر نام دیگر پرندگان و جانداران و عناصر دیگر طبیعت در اشعار م. سرشک بسیار چشمگیر است. ضمن اینکه، همچنانکه ذکر شد یکی از دفترهای شعر شفیعی با نام «در ستایش کبوترها» نامگذاری شده است و سه شعر «طوقی» ،«در چشم کبوتران من» ، و «کبوترهای من» که هر سه شعر در همین دفتر قرار گرفته‌اند، بطور خاص به این پرنده توجه دارد:
«دو خط سیاه و سربی/ بر سطح ارغوانی آرام می‌گذشت/ (پرواز محو زاعچه‌ای با کبوتری / شاید به سوی نور و/ شاید به سوی خواب)»
«بال افشانی آن جفت کبوتر را/ در افق می‌بینی/ که چنان بالابال/ دشت را با ابر / آشتی دادند؟ »....
//www.rasekhoon.net/article/show-55182.aspx


M. Saadat Noury

دل نیست کبوترکه چوبرخاست نشیند

M. Saadat Noury


 

 

ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم/امید ز هر کس که بریدیم،بریدیم
دل نیست کبوترکه چوبرخاست نشیند/ازگوشه بامی که پریدیم، پریدیم
رم دادن صید خود از آغاز غلط بود / حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم
نام تو که باغ اِرَم و روضه خلد است / انگار که دیدیم ندیدیم،ندیدیم
صدباغ بهار است و صلای گل و گلشن/گر میوه یک باغ نچیدیم،نچیدیم
سرتا به قدم تیغ دعاییم وتو غافل/هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم
وحشی سبب دوری و این قسم سخنها
آن نیست که ما هم نشنیدیم، شنیدیم  : وحشی بافقی


M. Saadat Noury

کبوتر خانه های ایران

M. Saadat Noury


Dear AI  Thank you for your very interesting and useful link; please accept this in return 

کبوتر خانه های ایران 

 //www.youtube.com/watch?v=3v94eCCaHdQ&feature=fvst


All-Iranians

Pigeon Poetry

by All-Iranians on

Attention!

An amazing link to Pigeon Poetry:

//pigeonpoetry.com/


M. Saadat Noury

دیوانه ی خردمند

M. Saadat Noury


با سپاس ، در پاسخ سروده ای از روانشاد محمد زهری تقدیم می شود

هر حکایتی، شکایتی است/ قصه ای ، ز غصه ای است
از غروب آشتی ، کنایتی است
نه دگر کبوتر دلی که پر زند/ در هوای پاک و روشن نوید
خو گرفته با غبار راه / دیده ی سپید/  سینه ی سیاه

 More //www.avayeazad.com/mohamad_zohari/gelaye/4.htm


M. Saadat Noury

دو کبوتر

M. Saadat Noury


Dear AI  Thank you for the poem; please accept this in return

/ شهرام شب پره ، دو کبوتر  /

  //www.youtube.com/watch?v=XzQ1ovXViXg /


divaneh

وقتش بود که یکی از کبوترها قدر دانی کند

divaneh


چون این کبوترها تنها کسانی هستند که یک عمر بر مقدسین ریده اند. از این شعرهای زیبا هم لذت بردیم و هم دستگیرمان شد که شهریار و اخوان ثالث هم کفتر باز بوده اند. هوشنگ ابتهاج هم گویا کفتر باز ناشی بوده است. 


All-Iranians

به پروازکبوتراز ذهن

All-Iranians


سوره ی تماشا : سهراب سپهری

به تماشا سوگند و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
 واژه ای در قفس است
 حرفهایم مثل یک تکه چمن روشن بود
 من به آنان گفتم  آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد . . .
ادامه :
//www.sohrabsepehri.com/poems.asp?status=showpoem&language=p&poemid=51


M. Saadat Noury

اي كبوتر ناله سر كن

M. Saadat Noury


Dear Souri Banoo  Thank you for the beautiful poems; please accept this in return

 / قسمتي از فيلم چرخ فلك  /  اي كبوتر ناله سر كن /

  //www.youtube.com/watch?v=Cx1KiUQhtKQ&feature=grec_index


Souri

شکسته

Souri


نگاه چشم بیمارت چه خسته ست
 کبوترجان ! که بالت را شکسته ست ؟
 کجا شد بال پرواز بلندت ؟
 سفید خوشگلم ! پایت که بسته ست ؟

 هوشنگ ابتهاج


Souri

کبوتران قاصد

Souri


غروب آمد و کبوتران قاصدم نیامدند
و من دلم چه شور می زند
به آسمان نگاه می کنم
 به پولک ستاره ها
و یادشان در این تن تکیده تر می کشد
کجا فرود آمدید
 کدام بام ناشناس
و بر پر سفیدتان کنون که دست می کشد ؟
چه فکر تلخ و تیره ای به دور از شما
نوار خون که بسته در میان بالهایتان
ستارگان کبوتران بی پیام و بی پرند
 هنوز از کنار این دریچه من در انتظار
 به آسمان نگاه می کنم

سیاوش کسرایی


M. Saadat Noury

To All-Iranians

by M. Saadat Noury on

Thank you for the poem; please accept this in return

 شهلا سرشار: کبوتر عشق 

//www.youtube.com/watch?v=g1ggdX2hZdQ 


All-Iranians

پروازکبوترممنوع است

All-Iranians


به نو کردن ماه بر بام شدم ، با عقیق و سبزه و آینه.
داسی سرد بر آسمان گذشت
که پرواز کبوتر ممنوع است.
صنوبرها به نجوا چیزی گفتند
و گزمگان به هیاهوی شمشیر در پرندگان نهادند.
ماه ، بر نیامد !

احمد شاملو