گپی با رئیس جمهور آینده

یکی از بزرگترین مشکلات اندیشمندان ما این است که اصولا معضل اصلی اجتماع ایران را نفهمیده اند و یا اینکه فهمیده اند ولی ترجیح میدهند چشم خود را به روی آن ببندند و همچنان بر طبلی که سالها است کوبیده اند باز هم مصرانه بکوبند! حرفها و استدلالهای نخ نما شده ای که از فرط تکرار به شدت مبتذل شده اند از هر سو بیرحمانه بر سر مردم آوار می شوند. اپوزیسیون به غایت روشنفکر ما! تمام درد را در وجود پدیدهء شومی به نام جمهوری اسلامی می بیند و بدون اینکه هیچ آلترناتیوی برای آن ارائه دهد فقط آن را و انتخاباتش را بایکوت می کند. ریشهء همهء مشکلات در نظام ولایت فقیه جستجو شده و تنها راه رهایی در سرکوبی سلطهء فقیه خلاصه می شود. در داخل کشور هم اصلاح طلبان نوک تیز پیکان حمله را به سمت اصول گرایان می گیرند و بر عکس اصول گرایان نیر همهء فتنه ها را زیر سر اصلاح طلبان می دانند. خلاصه آش شوله قلمکاری شده که نگو و نپرس.

سوال: فرض کنیم نظام ولایت فقیه در ایران از بيخ و بن ويران شد و اصلا جمهوری اسلامی جای خود را به یک نظام دموکراتیک مردمی (و یا هر نظام دیگری که شما می پسندید) داد. آیا واقعا فکر می کنید فرق قابل ملاحظه ای ایجاد می شود؟

آیا مردم ما بخاطر جمهوری اسلامی است که قوانین راهنمایی و رانندگی را زیر پا می گذارند؟

آیا با عوض شدن حکومت مردم ما حقوق اجتماعی یکدیگر را رعایت خواهند کرد؟

مهمتر از همه: آیا با رفتن این رژیم مردم دیگر دروغ نخواهند گفت؟

گپ کوتاه خود با رئیس جمهور آینده را بر همبن موضوع سامان می دهم. یکی از کاندیدهای محترم دهمین دورهء ریاست جمهوری اخیرا اعلام کرد: “به مردم دروغ نمی گویم”. این بسیار خوب است ولی کافی نیست.

آقای رئیس جمهور:

واقعیت این است که دروغ گویی (بطور کلیتر می توان گفت زیر پا گذاشتن اصول اولیهء اخلاقی) در ایران به یک عادت روزمره بدل شده است به گونه ای که فرد آن را کاملا عادی و بلکه لازم می انگارد. این عادت مخرب در تمام دستگاههای دولتی و خصوصی و تمام نهادهای اجتماعی رخنه کرده است و پالایش آن نیازمند عزمی جزم و اراده ای آهنین است. یک برنامه ریزی دقیق و التزام عملی به آن لازم است تا فرهنگ راستگویی در کشور نهادینه شود. من به عنوان یک ایرانی از شما فقط یک تقاضا دارم: ریشهء دروغ را بزنید. میدانم که این کار بسیار سختی است ولی این را هم میدانم که:

عندلیبی که به هر غنچه دلش می لرزد
بهتر آنست که در صحن گلستان نرود

آقای رئیس جمهور:

شما حتی با وجود محدودیتهای حوزهء کار یک رئیس جمهور در ایران هنوز هم قدرت زیادی دارید. تمامی وزارت خانه ها مانند آمورش و پرورش، دادگستری، آموزش عالی، وزارت کشور در دست شما ست. از شما تقاضا دارم لطفا مسائل بالادهی پایین دهی (اصلاح طلبی و اصول گرایی) را کنار بگذارید، کاری به ولی‌ فقیه نداشته باشید، جامعه مدنی را هم فعلا فراموش کنید. فقط و فقط پروژهٔ “دروغ زدایی” از ارگان‌های زیر نظر خود را در دستور کار قرار دهید. من مطمئن هستم که با جاری شدن اصول اخلاقی در اجتماع آن مدنیتی را که آقای خاتمی آرزوی حصولش را در سر می پروراند با کمترین هزینه خواهیم داشت:

آنکه کارد قصد گندم باشدش
کاه خود اندر تبع می آیدش
قصد کعبه کن چو وقت حج بُوَد
چون که رفتی مکه هم دیده شود
قصد، در معراج، دیـد دوست بود
در تبـع عـرش و ملائک هم نمود

آقای رئیس جمهور:

بگذارید خاطره کوچکی نقل کنم. سالها پیش برای یک ماموریت کاری به ایتالیا رفته بودم. در یکی‌ از روزها میخواستم با قطار از اودینه به ونیز بروم. بلیط تهیه کردم و سوار قطار شدم، کسی‌ بلیط را چک نمیکرد. در اواسط سفر یک مامور وارد کابین ما شد و تقاضای دیدن بلیطها را داشت، یکی‌ از افرادی که نزدیک من بود بلیط خریداری نکرده بود و به همین خاطر جریمه شد. می‌‌دانید این جریمه چقدر بود؟ ۴۰ برابر پول بلیت قطار. در آنجا همیشه بلیطها چک نمیشوند و فقط به صورت اتفاقی ممکن است از شما طلب بلیط شود، ولی‌ اگر این اتفاق بیفتد و شما بلیط نداشته باشید چنان جریمهٔ سنگینی‌ میشوید که مسلما دفعات بعد این عمل خلاف را تکرار نخواهید کرد.

همین خاطره کوچک نشان میدهد که حتی در کشورهای پیشرفته نیز قوانین به گونه ایٔ وضع شده ا‌ند که احتمال خلاف کردن را بسیار کاهش میدهند. آنها منشور اخلاقی‌ درست نکرده ا‌ند، امر به معروف و نهی از منکر نیز ندارند ولی‌ با وضع قوانین درست شهروندانشان را آموزش داده ا‌ند و مجبور به پذیرش برخی‌ از نرم‌های اخلاقی‌ کرده ا‌ند. لطفا شما هم همین کار را بکنید.

آقای رئیس جمهور:

اجازه دهید یک خاطرهء دیگرهم نقل کنم. در یکی‌ از روزهای تابستان ۲۰۰۳ میلادی، برق قسمتهای زیادی از آمریکای شمالی‌ به یکباره قطع شد که امری کاملا بیسابقه بود و طبیعتا آمادگی لازم برای مقابله با آن وجود نداشت. من در آن زمان در تورنتو کانادا بودم، و مجبور شدم از محل دانشگاه پیاده به سمت منزل (که بالغ بر ۳۰ کیلومتر تا محل کار من فاصله داشت) بروم. با توجه به اینکه تمامی چراغ‌های راهنمایی‌ به یکباره خاموش شده بودند، من انتظار داشتم که ترافیک وحشتناکی را در خیابانها ببینم (در آن موقع من تازه به کانادا آماده بودم و همچنان در حال و هوای ترافیک تهران و معضلات آن بودم)، ولی‌ آن چیزی که شاهد بودم درسی‌ بسیار بزرگ برای من بود. رانندگان ماشینها سر چهارراهها به صورت منظم و بر حسب تقدم رفتار میکردند، یعنی‌ از هر ضلع خیابان یک ماشین که زودتر به چهارراه رسیده بود حرکت میکرد و تمام ماشینهای دیگر می‌‌ایستادند تا او برود سپس از ضلع دیگری ماشین دیگری (که زورتر به معبر رسیده بود) از چهارراه می‌گذشت. توجه کنید که هیچ پلیسی‌ در خیابان نبود و مردم خود چنین رفتار میکردند. همانجا من به این فکر افتادم که اگر این اتفاق در تهران افتاده بود ترافیکی ایجاد میشد که کنترل آن غیر ممکن بود.

نکتهٔ دیگری که دیدم این بود که مغازه دارها و ساکنین بطری‌های آب را مجانی‌ بیرون گذاشته بودند که پیاده‌ها از آن استفاده کنند و کمی‌ عطش خود را کم نمایند. متاسفانه چند روز پیش که این اتفاق را برای دوستی‌ شرح دادم او خاطره دیگری از همان روز به من گفت که بدنم را لرزاند. او میگفت در همان روزی که این اتفاق در تورنتو حادث شده بود مغازه دارن ایرانی‌، آب را به چند برابر قیمت به مردم میفروختند. تفاوت اخلاق اجتماعی ما ایرانیان و آن کاناداییها از زمین تا آسمان است. این بر شما است که راهی بیابید تا زمین ما به آسمان آنها یرسد.

آقای رئیس جمهور:

من از شما انتظار نمرهء ۲۰ ندارم. همان ۱۵ مرا بس است. حتی به ۱۲ هم راضیم، فقط به این شرط که شما فاصلهء قول و عمل را(که در جامعهء ما بسیار زیاد شده است) کم کنید. کسانی را وزیر خود کنید که وعدهء سر خرمن به مردم ندهند. قول کم دهند ولی به آن عمل کنند. دقت کنید که من توقعاتم را بالا نبرده ام. اگر وزیران شما دروغ نگویند اتوماتیک وار وعده های غیر کارشناسانه و حساب نشده هم نخواهند داد.
همین جا خوب است یک سنگ دیگر را هم واکنیم. یکی از دلایل مهمی که باعث قولهای بی عمل بسیاری در گذشته شده است این است که کار به کاردان سپرده نشده است. این آفت بزرگ باعث سرخوردگی و بی اعتمادی قشر عظیمی از مردم شده است. شما را به خدا برای یکبار هم که شده این قصهء تقابل تعهد و تخصص را به کناری نهید و از کارشناسان واقعی (و صد البته در جای درست) در ارگانهای مختلف تحت امر خود استفاده کنید. باز هم مجبورم خاطره ای بگویم. زمانیکه از دانشگاه فارغ التحصیل شدم به مرکز تحقیقات مخابرات ایران مراجعه کردم تا درخواست کار کنم. بعد از پر کردن فرم استخدامی به اتاق دیگری راهنمایی شدم. پس از مدتی یک روحانی وارد اتاق شد و شروع کرد به مصاحبه. انواع و اقسام سوالات مذهبی-اجتماعی را پرسید تا بدین جا رسید که: “کفنت چند متر است؟” در اینجا من دیگر نتوانستم طاقت بیاورم. از جا بلند شده با عصبانیت گفتم: “فعلا قصد مردن ندارم” وبیرون آمدم. این اولین و آخرین باری بود که جهت یافتن کار به ارگانی دولتی مراجعه کردم. تفاضای من از شما این است که با استفادهء درست از متخصصان جلوی این نوع مسائل را بگیرید. یک حسن دیگر این کار این است که اگر خیل عظیم کارشناسان ایرانی که در اقصا نقاط دنیا کار می کنند چنین شرایطی را ببینند مسلما جهت بازگشت ترغیب می شوند.

آقای رئیس جمهور:

فساد و رشوه حواری در دادگستری ها (که قاعدتا باید محل گستردن عدل و داد باشند) بیداد می کند. قضات به سادگی در اذای پول دروغ میگویند و حقی را ناحق می کنند. باز هم همان آفت دروغ. دوستی که در کانادا درس وکالت خوانده است به من می گفت که در آنجا نتایج کلیهء پرونده های قضائی به همراه گزارش کامل قاضی که در آن مشخص شده که قاضی چگونه به رای نهایی رسیده است بصورت آنلاین روی وب موجود است و همه به آن دسترسی دارند. به این ترتیب هم جلوی تقلب گرفته شده است و هم یک منبع آموزشی بسیار قوی برای دانشجویان رشته های قضایی ایجاد شده است. چرا ما نمی توانیم در ایران چنین قوانین ساده ولی کارآمدی را اجرا کنیم؟ از شما توقع دارم پاسخ این سوال را بیابید.

آقای رئیس جمهور:

نمونه های فوق الذکر فقط مشتی از خروار هستتند که حل آنها با رمل و اسطرلاب و استخاره عملی نیست و همت بلند می خواهد. از شما توقع دارم آستینها را بالا بزنید و بجای اینکه در مدت ۴ سال ۶۰ بار به سفرهای استانی بروید و همچنان عاجز از فهمیدن مسئلهء اصلی مردم باشید رو به سوی متخصصان آورید و سعی کنید اخلاق اجتماعی را که در هر صنفی مظهری دارد در مملکت جاری سازید. بطور خاص دروغ گویی را ریشه کن کنید. نتایج آن را خیلی سریع خواهید دید.

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!