همانطور که فريبا عادلخواه، محقق، تاکيد
دارد، «بازاري هاي بزرگ» به همراه شخصيت هاي سياسي و نهادهاي رژيم، «
بصورتي مستقيم و وسيع در اين اقتصاد موازي شرکت دارند و هدفشان هم سود است
و هم جذب سرمايه براي تامين نيازهايشان» (٢). اين چنين است که نخبگان
اقتصادي وابسته به بازار که در دهه ١٩٨٠ بسيار با نفوذ بودند، زين پس مي
بايست با فعالان جديد اقتصادي اي که بدنبال کسب ثروت هستند، کنار بيايند.
گروه هاي دیگر مسلط سرمايه داري نیز
بيکار ننشسته اند. آنها هولدينگ هاي صنعتي، مالي و تجاري پديد آوردند که
اغلب منابع مالي شان را خود تامين مي کنند، بدون آنکه از امتيازات مالي اي
که نهادهاي مختلف دولتي و ورا- دولتي در اختيارشان مي گذارند، چشم پوشي
کنند. آنها به سفارشات دولتي اي دسترسي دارند که بازارش تقريبا تضمين شده
است و درصورت امکان سعي مي کنند که از زير تعهدات مالي شان ني…