یاد باد آنگه که با دل جستجویی داشتیم
روز و شب در سر هوای شهر و کویی داشتیم
خانه بردوشی نموده پیشه و با حال زار
از لب نوشین یاری آرزویی داشتیم
چون که با تیغ جفا جمع محبان می زدند
لاجرم در خلوت خود گفتگویی داشتیم
با همه شوریده حالی و عتاب محتسب
در سری شوری و در دستی سبویی داشتیم
یاد پاییزی مکن بر ما شماطتها که ما
در گلستانی چو نرگس رنگ و بویی داشتیم
چهریا از سیرت پرهیزکاران کاشکی
چون گروه پیروان فرخنده خویی داشتیم
اول پاییز 1391
اتاوا