Blog

فردا قرار است شما بمیرید

انگار شهر هرت است. انگار بی دعوت آمده‌ام دنیا که ناگهان عذرم را بخواهند. انگار من بچه زن بابا هستم که به سادگی بگویند “خانم

Read More »

جیگر جون

همین که سرم را شستم و موهایم در هم برهم شد _ درست عین هر روز_ یادم آمد که: آخ، باز شانه را نیاورده ام.

Read More »

جنده

– مثل یه جنده باهام رفتار می کنی. – چی؟؟؟؟ چی گفتی عزیزم؟ – عزیزت؟ بس کن تو رو خدا. از این لبخند آروم و

Read More »

باظرگ

بابا بزرگ دوست بچه گی هام که بهشون می گفتیم “بازرگ” فوت کرد. روحش شاد… این داستان رو بر اساس خاطرات بازرگ نوشتم. – باظرگ!

Read More »

قهر قهر تا روز قیامت

فردا که آمدی یادت بماند پوست کاغذی خوشبوی آدامسم را بیاوری که رویش عکس خروس داشت شاپرک خشکی که پای چراغ حیاط رقصید و مرد

Read More »

ادب عاشقی

منتظر کسی نماندم و دست به کار شدم. شاید این آخرین راه باشد. نامه نوشتم. «دوست من سلام بیا قراری بگذاریم. این یک بازی است.

Read More »

آمریکایی ها لوس اند

نه بابا کی گفته زبانم خوبه؟ خوبه، خودم دیدم با یارو حرف می زدی. همش هم تو حرف می زدی. آره بیشتر من حرف می

Read More »

نامه باز کن آقای لوتوس

چطور ممکن است خبرش را نشنیده باشید، مخصوصاً بعد از ماجرای آن دختره که خبرش شهر را برداشت. واقعاً این دیگر آخرش بود، بعد از

Read More »

چهار فصل

دلم می خواهد که تو بهار قشنگ شهر مرا ببینی. آی که چه لذت بخش است. به اندک زمانی شاخه های ترد باریک و خشکیده

Read More »

اگه منو دوست داشتی

آقا جون صبر کن. کجا؟ باش ببینم. می خوام باهات حرف بزنم. اگه دوستت نداشتم که الان اینجا نبودم. فکر نکن الکی گفتم بیایی اینجا

Read More »

من و دوست غولم

از همان اولي كه آلبوم موزيك فرشاد فزوني با عنوان من و دوست غولم را ديدم، خواندمش “من و غوس دولم”. كتاب شل سيلوراستان را

Read More »

مورچهً ابدی

به گمونم یه مورچه رفته تو مخم. آره رفته. شک ندارم که یه مورچه نر سیاهِ نازک رفته تو مخم، فقط نمی دونم چه طوری.

Read More »

آقای اسکات

خانه من درست در تقاطع سه چهارتا خیابان مهم واقع شده که همگی ختم می شوند به یک میدان کوچک. با خودم فکر می کردم

Read More »

با خیال راحت سفر کنید

من هم مثل شما همیشه شنیده بودم دختر بی ریخت شانسی برای مهماندار هواپیما شدن ندارد.این همه مهماندار را که مثل پروانه دور مسافرین محترم

Read More »

گزارش روانی یک پرواز

مبایلم را خاموش می کنم. دیگر دستم از دنیا کوتاه است. خودم را می سپارم به علم و دانش و مهارت خلبان. خودم را می

Read More »

کی چی بلده

قبل از همه یاد گرفتم بروم بالای درخت. با این که بلد نبودم بیایم پایین لذتش را فراوان می بردم. بلد بودم آدامس بادکنکی باد

Read More »

بهت فکر می کنم

بهت فکر می کنم. زیاد فکر می کنم. به پوست تنت، به صورتت وقتی چشات بسته ست، به صورتت وقتی که چشات بازه. به این

Read More »

کسی با بادبادک سفر کرده؟

هزار تا بادبادک ساختم که هوا نرفت. هزارتا بادبادک ساختم که به اولین آنتن روی پشت بامهای دوروبر گیر کرد و پاره شد. هزارتا بادبادک

Read More »

مسواکتو می دی من؟

چی؟ از سر کار بیام پیشت؟ باشه میام ولی اگه از سر کار بیام، خسته و کر و کثیفم. اگه بخوام دوش بگیرم حوله ات

Read More »